بازگشت به دیپلماسی دوران اصلاحات در حوزه عربی و منطقه‌ای، نزدیک‌ترین احتمالی بود که فردای انتخابات خرداد ٩٢ درباره جهت‌گیری حسن روحانی و وزارت خارجه دولت او داده می‌شد. در دوران هشت‌ساله حضور اصولگرایان در مجلس و دولت محمود احمدی‌نژاد، برخی بدیهیات سیاست خارجی نادیده گرفته شد و بیشتر دیپلمات‌هایی که ثمره سال‌ها آزمون و خطا در دولت‌های پس از انقلاب و درست در سن بازدهی حداکثری کاری بودند، به سمت درِ حیاط‌خلوت وزارت خارجه راهنمایی شدند.
درباره جهت‌گیری‌های ناگهانی رئیس دولت‌های نهم و دهم که به آن عنوان نامأنوس و عجیب «دیپلماسی تهاجمی» داده شده بود هم حرف و سخن بسیار رفته است؛ از شعار «گردش به شرق» و توهم شراکت راهبردی با کشورهای فقیر آمریکای لاتین گرفته تا حضور در اجلاس شورای همکاری خلیج‌فارس و نشستن زیر تابلوی «خلیج‌الدول ...» و ادعای بازگشایی ٢٤‌ساعته سفارت‌های مصر و ایران در قاهره و تهران. حضور در دانشگاه کلمبیا، چگونگی استفاده از تریبون مجمع عمومی سازمان ملل و ده‌ها اثر بدیع دیگر هم که نیازی به یادآوری ندارد. با‌این‌حال اگر روزگار تیره روابط با غرب را محصول نگاه احمدی‌نژاد بدانیم، ادعاهای او درباره استفاده از روابط منطقه‌ای نیز به‌دلیل درک نادرست از روند ارتباط کشورهای ضعیف با قدرت‌های فرامنطقه‌ای، خیلی زود رنگ باخت. پیش از آن به‌دلیل نگاه خاص جهان و منطقه به ایران، پایه‌ریزی دیپلماسی منطقه‌ای فعال توسط وزارت خارجه وقت، شرایط منطقه‌ای کم‌نظیری را برای کشور فراهم کرده بود.
نگاه منطقی «عبدالله بن‌عبدالعزیز»، پادشاه فقید عربستان، به مسائل جهان اسلام و ایران و استقبال به‌موقع ایران از این فرصت سبب شد بالاترین سند همکاری؛ یعنی همکاری‌های امنیتی با ابتکار سیدمحمد صدر، معاون وقت عربی و آفریقای وزارت خارجه، امضای دو کشور همیشه رقیب را پای خود ببیند. از آن سال‌ها بیش از ١٠ سال می‌گذرد و خاورمیانه بحران‌زده، امروز سیمایی دگرگونه یافته است. سعودی‌ها هیأت حاکمه‌ای جدید را در رأس امور کشور خود می‌بینند که برخلاف دوران ملک عبدالله و وزارت خارجه سعود الفصیل، سود خود را در ایجاد تنش با ایران جست‌وجو می‌کنند. ظریف و روحانی بر آن شدند تا با یادآوری «برادری» میان مسلمانان، توضیح شرایط جدید ایران و حتی فرستادن چهره‌ای مانند حسین صادقی به‌عنوان سفیری کارکشته و متبحر در امور عربستان، این دروازه ورودی به جهان عرب را فتح کنند؛ اما چنین نشد.
شاید تصور این بود که اعراب با یادآوری دوران احمدی‌نژاد، دست دوستی حسن روحانی را رد نکنند؛ اما دیپلماسی جدی در جهان منافع‌محور امروز، گویی با دوگانه «دیو و دلبر» هم میانه چندانی ندارد. به‌ویژه اگر این شرایط در منطقه پرتضاد خاورمیانه باشد که کشورهای آن، کمترین درکی از حرکت‌های همسو و اهمیت اتحادیه‌های منطقه‌ای در رشد و توسعه هم‌زمان همه همسایگان ندارند. منطقه‌ای که به‌نوعی محمل رشد تروریسم تکفیری افراطی با دست‌مایه قراردادن برداشت‌های رادیکال از اسلام به شمار می‌رود و طرف‌های فرامنطقه‌ای هم در سال‌های گذشته بی‌توجه به «طوفانی» که نشان داد می‌تواند آمریکا و اروپا را هم درنوردد، در آن «باد» کشتند یا حداقل، مانع رشد افراطی‌گری در آن نشدند.
اگرچه در دو‌سال‌و‌نیم گذشته و پس از حضور محمدجواد ظریف و تیم او در ساختمان سی‌ تیر، کارشناسان زبده هدایت‌شده به حیاط‌خلوت، به‌تدریج به مصدر امور بازگشتند؛ اما هم‌وغم دیپلمات‌ها، ماراتن مذاکرات ٢٢‌ماهه هسته‌ای با شش قدرت جهانی بود که سال گذشته به توافق «برجام» ختم شد. چه در آن دوران و چه پس از آن، منطقه و همسایگان از نظر ظریف و معاونانش دور نماند؛ اما به دلایلی که در ادامه می‌آید، شاید سقف تلاش‌های منطقه‌ای، همین میزانی بود که تا امروز انجام شده و بیش از آن، امکان شکل‌گیری نداشته و ندارد. چند پارامتر مهم، فضای خاورمیانه را نسبت به گذشته با تغییرات جدی مواجه کرده است. مسئله سوریه و جنگ‌های نیابتی در آن، نوعی بازی «مرگ و زندگی» را رقم زده که برخی کشورها در منطقه و ایالات متحده و روسیه از ورای منطقه، کاملا در آن درگیر هستند. میزان هزینه‌ای هم که ازسوی طرف‌های مختلف می‌شود، به‌حدی است که چشمان اعراب حامی گروه‌های تکفیری را کاملا به روی واقعیات میدانی بسته است.
از سوی دیگر رفتار دولت سوریه در برخورد با منتقدان، فاکتور مهم دیگری در جهت‌گیری طرف‌های مختلف درگیر است.
در کنار اینها مسئله یمن را نیز باید تا حدی در معادلات دخیل دانست. تفکر فرزند ملک سلمان، امکان گسترش درگیری تا هر نقطه‌ای بی‌توجه به هزینه‌های آن و تضادهای خطرناک موجود در درون عربستان است. ترکیه و اردوغان نیز که روزگاری با راهبرد «تنش صفر با همسایگان» احمد داووداوغلو، دکترین سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه را رونمایی کرد، کم‌کم از پنجره «نوعثمانی‌گری» و تز آتاتورک ثانی به منطقه نگریست و تنش با ایران بر سر سوریه و مسئله کردها را تجربه کرد.
عراق درگیر تکفیری‌هاست و ایران به‌عنوان متحد جدی حکومت عراق پس از صدام، نمی‌تواند از احوال همسایه غربی و جنوبی خود غفلت کند. عربستان این مسئله را به «هلال شیعی» نسبت می‌دهد و شورای همکاری خلیج ‌فارس در اقدامی عجیب، گروه هم‌زبان و هم‌نژاد خود یعنی حزب‌الله لبنان را تروریست می‌خواند. آن‌هم در شرایطی که لبنان رکورددار دولت‌داری بدون رئیس‌جمهور است. اعراب در دوران دولت احمدی‌نژاد، از مسائل اقتصادی داخلی و روابط خارجی، حداکثر استفاده را برده‌اند و سهمیه نفت ایران در اوپک را صاحب شده‌اند.
حالا ایرانی که به سمت کاهش تنش با غرب در حرکت است، می‌تواند جایگزین مناسب اعراب برای آمریکا و اروپا باشد؛ پای ایرانی‌ها در حوادث ١١ سپتامبر وسط نیست، در روز روشن یک شیخ منتقد غیرمسلح را گردن نمی‌زند، تفکر وهابی را توسط حوزه‌های علمیه خود ترویج نمی‌کند و نسبتی با القاعده و داعش ندارد. صاحب نوعی از دموکراسی است و گردش نخبگان تا حدی در آن جریان دارد؛ پس با حکومت‌های قرون‌وسطایی اعراب از منظر سیاسی، تفاوت‌های ماهوی دارد. از سوی دیگر خاورمیانه و انرژی آن، ارزش گذشته را برای ایالات متحده ندارد و آنها خسته از تنش‌های بی‌پایان این منطقه و رفتارهای هیجانی و خارج از مدار عقل عربستان هستند.
وقتی همه اینها کنار هم قرار گیرد، مشخص می‌شود که ایجاد همگرایی و کاهش تنش میان اعراب، ترکیه و ایران، به‌هیچ‌عنوان معادله ساده‌ای نیست.
بگذریم که برخی اقدامات داخلی در ایران، بیان مواضع غیرسازنده از تریبون‌هایی که اتفاقا از سوی اعراب رصد شده و «تصمیم‌ساز» دانسته می‌شوند و بی‌توجهی به همسوشدن همه نهادها ذیل وزارت‌ خارجه در رفتارهای منطقه‌ای نیز گرهی تازه بر این کلاف سردرگم زده است. موضوع امروز، رقابت‌های منطقه‌ای است که سعودی‌ها با ایران احساس می‌کنند که ریشه در مسائل ژئوپلیتیک هم دارد.
اشتباه اصلی این است که هیأت حاکمه جدید عربستان، این رقابت تاریخی را به سمت تضاد منافع پیش برده و خشونت، تروریسم و توسعه جنگ‌های نیابتی را جایگزین گفت‌وگو، مفاهمه و مصالحه کرده است. اشتباه دوم، نگرش ایران به منطقه بدون درنظرداشتن تفاوت‌های تازه‌ای است که در بالا به آن اشاره شد. می‌توان با پذیرش تفاوت‌های رخ‌داده، بازی‌های منطقه‌ا‌ی طراحی کرد که برای طرف‌های دیگر، هزینه‌زا باشد، نه ایران.
سعودی‌ها برجام‌ را که رویکرد جدید ایران به تحولات بین‌المللی و تعامل با دنیا است علیه خود فرض کرده و به غرب یادآوری می‌کنند که خنده‌های روحانی و ظریف، کاملا فریبکارانه است. رویکردهای تاره ایران، هوای تازه برای دیپلماسی جمهوری اسلامی به شمار می‌رود و غرب و شرق از آن استقبال کرده است و این با یکه‌تازی‌ها و سرمایه‌گذاری‌های برخی از کشورها، مانند ترکیه و عربستان همسو نیست. اثبات بیش‌ازپیش حسن‌نیت ایران در نفی تروریسم و خشونت و وجود بستر امن سرمایه‌گذاری خارجی در بازار بکر ایران به‌عنوان مسیر پرسود ترانزیتی میان دروازه‌های آسیا، همه و همه می‌تواند روند تحولات منطقه‌ای را به سود ایران بر هم بزند و اروپا و غرب را به سوی نقش ایران به‌عنوان جزیره ثبات خاورمیانه جلب کند. تداوم گفت‌وگو با کشورهای مؤثر عربی غیر از عربستان و روشن‌کردن تکلیف رابطه با کشورهای ذره‌بینی مانند جیبوتی، کومور و سودان و تأکید بر نقش میانجی در تحولاتی مانند سوریه و لبنان، همه و همه می‌تواند در بازه زمانی چندساله، فضا را به سود ایران تغییر دهد.
منتقدان دولت و دلواپسان داخلی خوب است بدانند وقتی پای پول و بهای نفت و گاز و شرکای خارجی وسط بیاید، به‌راه‌انداختن جنگ و صدور تروریسم برای جلوگیری از ثروتمندشدن مردم ایران، برای برخی کشورها توجیه‌پذیر می‌شود و اینجاست که نمی‌توان با گفتن جملات کلیشه‌ای اهمیت روابط منطقه‌ای و غفلت دولت از آن، به همین سادگی حکم صادر کرد.

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.