مترجم: فریبا ولیزاده
منبع: Switchandshift

مدیریت سازمانی در طول تاریخ مسیری یک طرفه را طی کرده است که براساس آن یک فرد هدایت گروهی را برعهده داشته است. با تکامل هرچه بیشتر جوامع کنونی، کسب‌وکارها نیز به بلوغ می‌رسند و همه ما کم‌کم به این نتیجه می‌رسیم که روش‌های قدیمی لزوما بهترین نیستند. آنچه مسلم است این است که امروزه کسب‌وکارهای بیشتری به مدیریت مشارکتی روی می‌آورند. آیا با مفاهیم اصلی مدیریت مشارکتی آشنا هستید؟ آیا می‌دانید کسب‌وکارتان به چه طریقی می‌تواند از مزایای آن منتفع شود؟


تعریفی از مدیریت مشارکتی

مدیریت مشارکتی از نظر تقویت تصمیم‌گیری گروهی در سراسر سازمان، مفهومی متفاوت از مدیریت سنتی است. رویکرد مذکور بر اساس کارگروهی، شفافیت و شفقت بنیان گذارده شده است. در این قسمت از مقاله به ۴ ویژگی اصلی مدیر مشارکت‌جو اشاره می‌شود:

۱) کارگروهی: مدیران سنت‌گرا معتقد هستند منشا قدرت از موقعیت فرد در سازمان نشات می‌گیرد. در مقایسه مدیران مشارکتی بر این باورند که قدرت زمانی ارزشمند است که برگرفته از همکاری تیمی باشد. ایده‌ها و بازخوردها در چنین فضایی از کسب‌وکار مورد پذیرش هستند و افراد در استفاده از منابع سازمان آزادی عمل بیشتری دارند.

۲) شفافیت: مدیریت سنتی در پی کسب مالکیت کامل طرح‌ها و اطلاعات سازمان است، درحالی‌که مدیریت مشارکتی آشکارا اطلاعات و دانش را در سراسر سازمان به اشتراک می‌گذارد. این راهبرد به کارکنان اجازه می‌دهد تا در فرآیند بهبود فضای کسب‌وکار مشارکت فعالانه داشته باشند.

۳) انعطاف پذیری: مدیران سنت‌گرا معتقد به حفظ ساختار و سلسله مراتب سازمانی هستند. این در حالی است که مدیران مشارکت‌گرا حامی ایجاد انعطاف بیشتر در وظایف و نقش‌های کارکنان و ایجاد ارتباطات افقی هستند. ایجاد چنین فضایی به واسطه یک سیستم بررسی عملکرد انعطاف‌پذیر تسهیل می‌شود.

۴) شفقت: مدیران سنتی در دستیابی به اهداف و حفظ استانداردها از منابع قدرت استفاده می‌کنند. اما در مقایسه مدیران مشارکت‌گرا معتقدند بهترین نتایج در سایه گوش فرا دادن به خواسته‌های کارکنان و کسب اطمینان از رضایتمندی واقعی آنان قابل کسب خواهد بود.

منافع آن برای کسب‌وکار؟

۱- جذب و حفظ نیروی کار جوان:‌در حال حاضر، نسل Y بخش گسترده‌ای از جمعیت نیروی کار فعال را به خود اختصاص داده است. سازمان‌هایی که از توان پاسخگویی به نیازهای این گروه برخوردار هستند به احتمال زیاد شانس بیشتری در به دست آوردن مزیت رقابتی قابل توجهی در حوزه استخدام نیروی انسانی خواهند داشت. بررسی‌های اخیر Euromoney Learning Solutions نشان می‌دهد که نسل Y در مقایسه نسل پیشین، از سازمان‌ها انتظارات بیشتری دارند و این انتظارات که شامل ایجاد زمینه‌هایی برای اجرای مدیریت مشارکتی در قالب تحقق پیشرفت‌های حرفه‌ای و فرصت‌های آموزشی، به رسمیت شناختن و ارائه بازخورد، ساعات کاری انعطاف‌پذیر و فعالیت‌های گروهی می‌شود.

۲- برانگیختن انگیزه کارکنان به روشی موثرتر: مهمترین دلیل در توجیه این رویکرد این است که به موازات افزایش میزان مالکیت نیروی کار بر پروژه‌های سازمان، میزان دقت آنان بر فرآیند اجرای پروژه افزایش می‌یابد. اگر نتایج خوب باشد، احساس خوشایند موفقیت در آنان ایجاد خواهد شد و اگر نتایج چندان مثبت نباشد، نیاز به قبول مسوولیت بیشتر در آنان ترغیب خواهد شد. کارکنان امروز دیگر علاقه‌ای به دریافت لیستی از وظایف و ضرب‌الاجلی برای انجام آنها ندارند، آنان به دنبال بر عهده گرفتن مسوولیت واقعی کارها و ایفای نقش در فرآیند تصمیم‌گیری هستند، علاوه‌بر این به سطحی از آزادی عمل نیاز دارند تا احساس اعتماد به سازمان در وجودشان تقویت شود.

۳- حل مسائل به روشی سریع‌تر و بهتر: همان‌گونه که از ضرب‌المثل «یک دست صدا ندارد» بر می‌آید، هرچه توانمندی‌های ذهنی مورد استفاده در حل و فصل مسائل بیشتر باشد، فرآیند رفع مشکل سریعتر و بهتر پیش خواهد رفت. راج تولسیانی، مدیرعامل شرکت Green Park، یکی از شرکت‌های پیشرو بریتانیا در حوزه صنایع مدیریتی و اجرایی معتقد است:

اگرچه توانمندسازی افراد به واسطه فرهنگی جدید و متفاوت، زمانبر است و هیات‌مدیره را با چالش‌های غیرمنتظره‌ای روبه‌رو می‌کند، اما فراهم شدن قدرت بحث و مجادله و ارتقای کیفیت تصمیمات یکی از مهم ترین ویژگی‌های آن در بازار به شدت رقابتی و در حال تغییر امروز است.

۴- افزایش پویایی کسب‌وکار: نیروی انسانی در عصر حاضر قدرت انطباق‌پذیری بیشتری با وظایف شغلی خود دارد و البته از توان بر عهده گرفتن نقش‌های متعددی نیز برخوردار هستند. بنابراین، کسب‌وکارهای مدرن می‌توانند سرمایه‌گذاری‌های بیشتری را در قالب طراحی وظایف شغلی پویاتر در این حوزه انجام دهند. Testbirds، شرکت ارائه‌دهنده خدمات جمع‌سپاری تست نرم‌افزار در سازمان، نمونه‌ای از شرکت‌هایی است که توانسته چنین رویکردی را به صورت عملی تحقق بخشد. فیلیپ بنکلر، از بنیان‌گذاران این شرکت می‌گوید: «به جای تعریف وظایف و نقش‌های غیرمنعطف، در پی ایجاد محیطی باشید که در آن مرزهای وظایف بر اساس مهارت‌های افراد شکل می‌گیرد. اگر تیمی دپارتمان خاصی را در سازمان هدایت می‌کند، بهتر است در تعامل با افراد وظایف را بر اساس مجموعه مهارت‌های موجود در آنان تقسیم کنید و آنان را به مشورت و نظرخواهی از همکاران دعوت کنید.

۵- ایجاد روحیه کار تیمی: مهم‌تر از تمامی نکات اشاره شده، مدیران باید در قدم نخست نیروی کار خود را به صورت هماهنگ و متحد هدایت کنند. نیروی تیم باید در مسیر مشترکی برای دستیابی به اهداف حرکت کند. به‌منظور تحقق چنین رویکردی، کسب‌وکارهای مدرن باید از شفافیت خاصی برخوردار باشند و ارزش‌های مشخصی را به نیروی انسانی خود دیکته کنند. مدیران مشارکتی زمان کافی را برای تعامل با کارکنان اختصاص می‌دهند و به نظرات آنان به خوبی گوش فرا می‌دهند، این ویژگی آنان را در ایجاد تفاوتی آشکار در نوع مسائل و چالش‌های روزمره کارکنان و در نهایت در انجام هماهنگی بیشتر در مسیر تحقق ماموریت کلی سازمان یاری می‌کند.