امین فتحی / دانشجوی دکترای کارآفرینی دانشگاه آزاد، واحد علوم و تحقیقات

کارآفرینی و مدیریت استراتژیک با رشد و ایجاد ثروت مرتبط است. به‌علاوه، کارآفرینی به‌طور فزاینده‌ای به‌عنوان یک محرک برای ایجاد ثروت در اقتصادهای در حال توسعه و توسعه‌یافته تلقی می‌شود. مدیریت استراتژیک نیز با درک دلایل و تشخیص تفاوت در ایجاد ثروت شرکت‌ها در اقتصادهای مختلف یک عامل توسعه است. از لحاظ تاریخی، کسب‌وکارهای ‌کوچک و فعالیت‌های اقتصادی تازه‌تاسیس، نسبتا در تشخیص فرصت‌های کارآفرینی مهارت یافته‌اند، ولی در توسعه و پایداری مزیت‌های رقابتی موردنیاز برای بهره‌برداری از چنین فرصت‌هایی در طول زمان، اثربخشی کمتری دارند. در مقایسه، سازمان‌های استقرار یافته بزرگ، مهارت‌های نسبتا برتر را از لحاظ توسعه و پایداری مزیت‌های رقابتی تشخیص داده‌اند، ولی در تشخیص فرصت‌های کارآفرینی که بتواند با منابع آنها و قابلیت‌های منتجه مورد بهره‌برداری قرار گیرند، چندان موثر عمل نمی‌کنند. بنابراین شرکت‌های کارآفرین اقتصادی جدید، تمایل به پیشی گرفتن در رفتار فرصت‌جویی دارند، درحالی‌که شرکت‌های استقراریافته عموما از لحاظ رفتار سود‌جویی، پیشی می‌گیرند. متناوبا شرکت‌هایی که کارآفرینی استراتژیک را اتخاذ می‌کنند، اساسا در جست‌وجوی فرصت‌های جدید (مانند رفتار فرصت‌جو)، برای به‌هم زدن شرایط رقابتی موجود در صنعت یا ایجاد فضاهای جدید در بازار (مانند رفتار سود‌جو) پیشرو هستند. درک این نکته که مدیریت استراتژیک و کارآفرینی، یکدیگر را تکمیل می‌کنند، راه نویدبخشی برای محققان ایجاد می‌کند تا امتحان کنند که چگونه سازمان‌ها، ثروت ایجاد می‌کنند. گرچه هم کارآفرینی و هم مدیریت استراتژیک، مرتبط با ایجاد ثروت هستند، ولی از لحاظ کانونی کمی متمایزند.

 

حوزه مدیریت استراتژیک

برای درک تمایز بین عملکرد شرکت‌ها، مدیریت استراتژیک، تلاش‌های شرکت را برای توسعه منافع رقابتی پایدار به‌عنوان یک عامل تعیین‌کننده از توانایی آنها برای ایجاد ثروت، آزمایش می‌کند. موقعیت‌های مطلوب بازار و تصرف منابع غیرپایدار، ارزشمند، کمیاب و با قابلیت تقلید ناقص، منابعی از مزیت رقابتی پایدار هستند که بارها در جاهای گوناگون ذکر شده‌اند. بحث‌های اخیر پیشنهاد کردند که مهم‌ترین مزیت‌های رقابتی مبتنی بر منابعی است که نسبت به موارد اتخاذ شده توسط رقبا، ارزشمندتر، کمیاب‌تر، با قابلیت تقلید ناقص و غیرقابل تقلید باشند. بنابراین رقابت در شکل استراتژی: رقابتی، محک‌زنی، یادگیری برای عملکرد بهتر پیوسته نسبت به رقبا، موقعیت استراتژیک و غیره، مبنای بسیاری از دیدگاه‌های مدیریتی استراتژیک را شکل می‌دهند.

حوزه کارآفرینی

برخی بحث کرده‌اند که کارآفرینی بر تازگی و نوظهوری، در شکل محصولات جدید، فرآیندهای جدید و بازارهای جدید به‌عنوان محرک‌های ایجاد شغل بحث می‌کند. از سویی دیگر کارشناسان حوزه کارآفرینی اعلام می‌کنند که کشف و بهره‌برداری از فرصت‌های سودآور، پایه و اساس ایجاد ثروت از طریق کارآفرینی است. هر دو این دیدگاه‌ها موافق هستند که تشخیص فرصت در کانون کارآفرینی قرار دارد. در واقع، توانایی ایجاد ثروت اضافی منجر به افزودن مهارت‌های برتر در تشخیص و تصرف فرصت‌های کارآفرینانه می‌شود.

کارشناسان کارآفرینی درجست‌وجوی پاسخ‌هایی برای سوالاتی مانند این موارد هستند:

۱) چرا، چه موقع و چگونه، فرصت‌هایی برای ایجاد کالاها و خدمات، به منصه‌ظهور می‌رسند؟

۲) چرا، چه موقع و چگونه، برخی از مردم و نه سایرین، این فرصت‌ها را تشخیص و مورد بهره‌برداری قرار می‌دهند؟

۳) چرا، چه موقع و چگونه روش‌های مختلف از اقدامات برای بهره‌برداری از فرصت‌های کارآفرینی مورد استفاده قرار می‌گیرند؟

با تأمل بر اهمیت این سوالات، کارآفرینی به‌عنوان تشخیص و بهره‌برداری از فرصت‌هایی تعریف می‌شود که قبلا مورد بهره‌برداری قرار نگرفته است. بنابراین به‌عنوان یک فرآیند اجتماعی، کارآفرینی مرتبط با دسته‌بندی منابع و گسترش آنها برای ایجاد ساختار صنعتی و سازمانی جدید است.

تلفیق کارآفرینی و مدیریت استراتژیک

مدیریت استراتژیک و کارآفرینی بر چگونگی ایجاد تغییر، توسط شرکت‌ها (سازگاری یا ارتقا) به‌وسیله بهره‌برداری از فرصت‌هایی که از عدم ‌قطعیت در محیط خارجی بوده تمرکز می‌کند، بنابراین شرکت‌ها، ثروت را به وسیله تشخیص فرصت‌ها در محیط خارجی آنها و سپس توسعه مزیت‌های رقابتی برای بهره‌برداری از آنها ایجاد می‌کنند. حال بر این مبنا، این‌گونه نتیجه‌گیری می‌شود که کارآفرینی استراتژیک ناشی از تلفیق کارآفرینی و دانش مدیریت استراتژیک است. در واقع کارآفرینی استراتژیک مرتبط با اتخاذ فعالیت‌های کارآفرینی با دیدگاه‌های استراتژیک است. شرکت‌ها قادر به تشخیص فرصت‌ها هستند، اما قادر به بهره‌برداری از آنها نیستند، چون حتی با وجود سهامداران فوق‌العاده هم قادر به تشخیص پتانسیل بالقوه ایجاد ثروت‌شان نیستند. به‌طور مشابه، شرکت‌هایی با مزیت‌های رقابتی جاری، اما بدون فرصت‌های جدید تشخیص داده شده برای پیگیری و بهره‌برداری از این مزیت‌ها، سهامداران را در معرض ریسک فزاینده‌ای قرار می‌دهد که تغییرات بازاری ممکن است منجر به کاهش نرخ ایجاد ثروت یا حتی کاهش ثروت ایجاد شده قبلی آنان شود. ثروت، فقط وقتی ایجاد می‌شود که شرکت‌ها، رفتار فرصت‌جویی موثر (مانند کارآفرینی) را با رفتار سودجویی موثر (مانند مدیریت استراتژیک) ترکیب کنند. بررسی ابعاد متمایز کارآفرینی استراتژیک در چهار بخش اصلی آشکار می‌شود. ابتدا دیدگاه کارآفرینی را تعریف می‌کنیم. سپس مدیریت کارآفرینی و فرهنگ کارآفرینی را به‌عنوان جنبه‌های حیاتی کارآفرینی استراتژیک مورد بررسی قرار می‌دهیم. در سومین بخش چگونگی مدیریت منابع سازمانی به‌طور استراتژیک که منجر به تهیه مبنایی برای رفتارهای فرصت‌جویی و مزیت‌جویی می‌شود، بررسی می‌شود. سرمایه مالی، سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی، مهم‌ترین منابع درگیر در مدیریت موثر منبع هستند. چهارمین بخش، مرتبط با اتخاذ خلاقیت و توسعه نوآوری است که نتایج مهم یک طرز فکر کارآفرینی، فرهنگ کارآفرینی و تکنیک‌های مدیریت کارآفرینی به انضمام مدیریت استراتژیک منابع شرکتی است.

نتیجه‌گیری: مدل کارآفرینی استراتژیک به درک ما از چگونگی ایجاد ارزش در شرکت‌ها کمک می‌کند و می‌توان گفت که کارآفرینی بدون داشتن دیدگاه استراتژیک که شامل تحلیل منابع و محیط کسب‌وکار است، در کسب رفتار سودجویانه و مزیت‌طلبانه مزیت کامل را ایجاد نمی‌کند.