هنر ریسک در ابهام کامل

پرویز نصرتی کردکندی

عضو انجمن ایرانیان فارغ‌التحصیل ژاپن

Parviz.nosrati1958@gmail.com

 بسیاری از مدیران امروزه با فضای بسیار متفاوتی روبه‌رو هستند و‌ تجارب گذشته در موارد نادری می‌تواند برای پیداکردن راه‌حل چالش‌های جدید مورد توجه قرار گیرد. در بیشتر مواقع، شرایط با ابهام کامل است و این هنر مدیریت امروز است که در چنین شرایطی بتواند تصمیم درست و البته بهنگام را بگیرد.در چنین شرایط ترسناکی، نبود اطلاعات متقن و دقیق از یکسو و تغییر همان اطلاعات کم با سرعت زیاد سازمان‌ها را در شرایط بغرنج اتخاذ تصمیم قرار می‌دهد و تفاوت‌های رهبری در سازمان‌ها از همین مولفه کلیدی مشخص می‌شود.

این سوال مهم همیشه‌ در ذهن محققان نقش می‌بندد که عدم ریسک در شرایطی مبهم به چه عواملی بستگی دارد و چرا برخی از رهبران توانایی ریسک بالایی دارند و حال که سنگ محک رهبران سازمان‌ها در اتخاذ تصمیم‌هایی با ریسک بالا است که منجر به یک مزیت رقابتی می‌شود، چرا برخی از رهبران سازمان‌ها به‌رغم دانش مدیریت از آن بی‌بهره هستند؟متاسفانه انسان در بیشتر شرایط تا‌ با تجربه تلخی مواجه نشود با‌ دگرگونی و تغییر به سختی کنار می‌آید و اغلب پس از فاجعه در کسب‌وکار یا افت شدید ارزش افزوده به مواردی از عدم تصمیم‌گیری‌های بهنگام خود پی می‌برد.

بحران شفابخش در هر سازمانی هنگامی پیش می‌آید که کسب‌وکار در آینده‌ای نزدیک رو به افول خواهد گذاشت، ‌ اما‌ ناخودآگاه به سبب امنیتی که شرایط موجود به ما می‌بخشد و به این دلیل که برایمان آشنا است از آن دست بر نمی‌داریم. بحران‌های شفابخش همواره آزاردهنده و ترسناک هستند، حال آنکه باید فقط دست از شیوه گذشته برداریم. موضوع بسیار مهم در این بین مقوله «ترس» است و تفاوت رهبران در اتخاذ تصمیم‌هایی در شرایط ابهام و نجات سازمانشان در نترسیدن است.

آنچه معمولا با جارو زیر فرش پنهان می‌کنیم و سال‌ها آن را نفی می‌کنیم و خودمان را به‌دلیل ترس از رویارویی به بدفهمی می‌زنیم موضوع ترس است. مارک تواین جمله‌ای زیبا دارد و می‌گوید: در زندگی خود هزاران مشکل و معضل داشته‌ام که بیشتر آنها هرگز اتفاق نیفتاده‌اند.ترس‌های غیرواقعی ترس‌هایی هستند که یاد گرفته‌ایم آنها را در پاسخ به تکیه‌گاه در خود ایجاد کنیم. وقتی پی ببریم که آنها را چگونه یاد گرفته‌ایم با استفاده از همان سازوکار هم می‌توانیم از وابستگی به آنها خود را برهانیم.شجاعت، بی‌باکی و شهامت بیشتر اوقات در کنار هم می‌آیند. اما مفهوم شجاعت را به یک مفهوم افسانه‌ای تبدیل کرده‌اند که فقط می‌تواند از آن قهرمان یک داستان خارق‌العاده بیرون بیاید. مردم بسیاری با شجاعت غریبه‌اند و این مفهوم برایشان گنگ و مرموز است.

بسیاری از افراد در زندگی خود بارها ترس را حس کرده‌اند. بسیاری از این ترس‌ها لحظه‌ای هستند و بسیاری دیگر تا مدت‌ها در ذهن فرد می‌مانند و وی را آزار می‌دهند. به وجود آمدن ترس خیلی سریع است، اما از بین بردن آن امری است که احتیاج به زمان طولانی و صبر و حوصله دارد. شما وقتی احساس ترس می‌کنید چگونه واکنش نشان می‌دهید؟ وقتی کسی از چیزی می‌ترسد، به یکی از چهار حالت زیر واکنش نشان می‌دهد:

1- حالت نگرانی و فلج شدن

در این حالت حس می‌کنید که هیچ چیزی نمی‌تواند زندگی شما را تغییر دهد و هرگز قادر نخواهید بود به چیزی که می‌خواهید برسید. به‌عنوان مثال، اگر از سخنرانی کردن می‌ترسید خیلی نگران می‌شوید، اما هرگز هیچ کاری برای بهبود مهارت‌های ارتباطی خودتان انجام نمی‌دهید. نگرانی و دلواپسی بزرگ‌ترین دشمن عزت نفس است و باعث می‌شود قبل از شروع مبارزه تسلیم شوید. مدیران‌ ریسک‌پذیر و موفق بر ترس خود غلبه می‌کنند.

2- حالت تسلیم

در این حالت یاد گرفته‌اید که با هر چیزی که سر راه شما قرار می‌گیرد سازش کنید. در ادامه مثال قبلی، شما این حقیقت را که نمی‌توانید مهارت‌های ارتباطی‌تان را بهبود دهید، قبول کرده و تلاشی نمی‌کنید. شما دیگر نگران نیستید و نمی‌توانید از هر فرصتی برای سخنرانی استفاده کنید. به خاطر داشته باشید که به هر ترسی که غلبه کنید، مهارت‌های خاصی را هم در زندگی یاد می‌گیرید.

3- حالت امتناع

برخی افراد هرگز ترس یا کاستی‌هایشان را قبول نمی‌کنند. آنها به جای انجام کاری که لازم است، کاری را ادامه می‌دهند که انجامش راحت‌تر است. این افراد هرگز به ترسشان اعتراف نکرده و در نتیجه برای خلاص شدن از این ترس هیچ فعالیتی نمی‌کنند. اگر از شغلی ناراضی باشند، همیشه به دنبال فرار کردن از آن هستند تا دردشان را فراموش کنند. این افراد وانمود می‌کنند که اعتماد به نفس داشته و خوشحال هستند، اما فقط افرادی خوشحال و آزادند که این ترس را به چالش بکشند.

4- حالت سماجت و پیگیری

این روش جنگجوهای صلح‌طلب است. شما زمانی آرامش پیدا می‌کنید که به خودتان ایمان داشته باشید و با ترس مبارزه کنید. شاید همیشه در این جنگ پیروز نشوید، اما در نهایت برنده هستید. می‌توانید استراتژی‌های پیروزیتان را با کتاب خواندن، تفکر و تامل و مشاهده افرادی که بر همان ترس‌های مشابه غلبه کرده‌اند، گسترش دهید. برای اجرای این استراتژی‌ها خوب فعالیت کرده و تا زمانی که به نتیجه دلخواه برسید، ادامه دهید. غلبه کردن بر ترس دانش فضایی نمی‌خواهد! فقط امر ساده‌ای از ادامه یادگیری و پافشاری است.

پیش‌بینی‌های دقیق از ترس جلوگیری می‌کنند

مطمئنا هیچ‌کس نمی‌تواند خودش را قلقلک دهد یا بترساند، چرا که مغز می‌داند قرار است چه اتفاقی بیفتد. ترس‌ها زمانی رخ می‌دهند که شما اطلاع کاملی از رخداد پیش رو نداشته باشید یا پیش‌بینی‌های شما دقیق نباشند. به‌طور مثال، در شهربازی شما روی دستگاه‌ها با سرعتی حرکت می‌کنید که هرگز پیش‌بینی نمی‌کردید یا در حالت عادی نمی‌توانستید با این سرعت حرکت کنید. پس اطلاع نداشتن از آینده یا اتفاق غیرقابل پیش‌بینی می‌تواند ترسناک باشد. هرچقدر هم که اطلاعات و آمار دقیقی از مرگ و میر در اثر سوانح هوایی منتشر شود و عنوان شود که سالانه در جهان تعداد کمی از افراد در سفرهای هوایی جانشان را از دست می‌دهند، باز هم افراد از سفر با هواپیما به خاطر سرعت زیاد و غیر عادی بودنش ترس‌ دارند. در زمینه‌های کاری هم هرچقدر آمار دقیقی از موفقیت یک نوع کسب‌وکار منتشر شود، باز هم شروع آن کسب‌وکار به خاطر جدید بودنش می‌تواند ترسناک باشد. اگر می‌خواهید اتفاق ترسناکی را فراموش کنید، بازی فکری انجام دهید. بازی‌های فکری مانند TETRIS که ذهن شما را به تصاویر و رنگ‌ها مشغول می‌کنند، برای فراموش کردن اتفاقی ترسناک بسیار مفید هستند. پروفسور امیلی هولمز استاد دانشگاه آکسفورد، عنوان می‌کند که اگر تا ۶ ساعت پس از یک اتفاق ترسناک، یک بازی فکری تکراری و جذاب انجام دهید، به احتمال زیاد می‌توانید آن اتفاق را فراموش کنید.

فریاد، ترس را خالی می‌کند

شما انرژی زیادی برای کنترل ترس خود مصرف می‌کنید. گاهی اوقات بسیار تمرکز می‌کنید تا در موقعیت‌های ترسناک فریاد‌ نکشید. حال اگر فضا و مکانی برای فریاد‌ کشیدن پیدا کنید، می‌توانید این انرژی نهفته را رها کنید و با تجربه ترس‌های هیجانی و فریاد کشیدن، فشارهای روحی خود را تخلیه کنید.نتایج تحقیقات دانشمندان نشان می‌دهد که جمع‌های خانوادگی و دوستانه، پس از تجربه یک اتفاق هیجان‌انگیز در کنار یکدیگر، پایدارتر خواهد شد. احساسات افراد در کنار یکدیگر تشدید می‌شود. به‌طور مثال اتفاقات خوشحال‌کننده، شادتر و اتفاقات ترسناک، ترسناک‌تر. اما همین تجربه مشترک ترس می‌تواند استحکام روابط را بیشتر کند.

فراموش کردن بدترین خاطرات

تصور کنید که یک تجربه ترسناک از اتفاقی ناگوار شما را عذاب می‌دهد. همین اتفاق برای نویسنده کتاب نیز افتاده است و او می‌گوید که با انجام کارهای ترسناک دیگر و موفق شدن در آنها، ترس اتفاق قبلی را به کلی فراموش کرده و موفقیت در تجربیات هیجان‌انگیز، جای آن را در ذهنش پر کرده است. از نکات و تجربیات بالا می‌توان این نتیجه را گرفت که انجام کارهای هیجان‌انگیز و امن، می‌تواند اعتماد به نفس و قدرت ریسک پذیری افراد را افزایش دهد و به آنها در تجربه اتفاقات جدید کمک کند.

بسیاری از ترس‌های ما غیرمنطقی و بی‌مورد هستند. برای مثال ممکن است از برقراری یک تماس تلفنی مهم بترسید، زیرا ممکن است آن طور که باید خوب پیش نرود یا در مقیاس بزرگ‌تر ممکن است از عملی کردن ایده‌های خود دست بکشید، زیرا از نتیجه می‌ترسید. این ترس‌ها بی‌مورد و غیر منطقی هستند که ما را از رسیدن به موفقیت باز می‌دارند.

از سوی دیگر، ترس‌هایی هستند که کاملا منطقی هستند و یک احتیاط ساده محسوب می‌شوند. همان‌طور که همه می‌دانند احتیاط شرط عقل است. برای مثال ترس از رانندگی با سرعت بالا و ویراژ دادن بی‌پروا بین ماشین‌ها که ممکن است منجر به تصادف شود یا ترس از دستگیری به‌دلیل فروش غیرقانونی دارویی که می‌تواند منجر به مرگ دیگران شود کاملا منطقی است. باید مراقب باشید که شجاعت را با حماقت اشتباه نگیرید. همچنین باید مطمئن شوید که از ریسک‌های ضروری نیز به بهانه احتیاط کردن اجتناب نمی‌کنید.

با‌ ترس‌هایتان‌ آشتی کنید

معمولا ترس همراه با یک ماجراجویی سراغ ما می‌آید و یک زندگی سرشار از ماجراجویی یعنی زندگی کردن به معنای واقعی کلمه و به همین خاطر است که ماجراجویی و هیجان برای ما چنین (نه‌تنها) بی‌خطر بلکه بسیار مفید نیز هست؛ مغز انسان در‌ زمان ترس، وحشت و شرایط مبهم، ماده‌ای تولید می‌کند به نام اندروفین. اندروفین همان ماده‌ای است که باعث سرخوشی، هوشیاری و احساس خوب بودن در ما می‌شود. حالا که متوجه شدیم چرا ترس نه تنها مضر نیست، بلکه می‌تواند مفید هم باشد، همیشه به سمت ترس‌هایتان پیش روید. زیرا ترس همیشه ارتباطی با بزرگ‌ترین رویایمان دارد و این یعنی چیزی مانع زندگی تمام و کمالمان است. این ترس است که به ما نشان می‌دهد آیا مسیرمان مهم و به سمت رویاهای بزرگ است یا خیر؟ باید از چه چیزی واقعا بترسیم و در راه رسیدن به آن واقعا شکست بخوریم؟ اگر کاری که می‌خواهید انجام دهید شروع کسب‌وکارتان است، پس ریسک کنید و آن را شروع کنید. اگر هدف مسافرت دور دنیا و رشد شخصی و گسترش وسعت دیدگاهتان است، دنبال آن بروید. بزرگ‌ترین جُرمی که می‌توانیم مرتکب شویم دنبال نکردن رویاهایمان است؛ رویاهایی که می‌تواند با خود هیجان، لذت و یک عمر زندگی خوب بدون پشیمانی به ارمغان آورد. در بخش‌های دیگر به موارد دیگری از آنچه استراتژیست‌ها باید بدانند خواهیم پرداخت. سه‌شنبه‌ها با ما باشید.