حمید عرفانیان جم / کارشناس ارشد معماری

شهرها را باید به مثابه ارگانیزم‌های زنده‌ای دانست که از ترکیب اجزا، قطعات، شریان‌ها و عناصر کارکردی تشکیل شده‌اند که ترکیب ساختاری و کالبدی این عناصر در کنار رشد متوازن آنها در طول زمان عامل به‌وجود آورنده پایداری شهرها در طول زمان خواهد بود. در یک مقایسه پدیدار شناسانه می‌توان شکل ساختاری شهر را با فرآیند شکل‌گیری، تولد، رشد و تکامل فیزیولوژیکی انسان از دوران جنینی تا مرگ مقایسه کرد. انسان‌ها در طول زندگی دچار بیماری‌های مختلف جسمی و روحی می‌شوند که امری اجتناب‌ناپذیر است. فرآیند کنترل صدمات ناشی از ابتلا به بیماری‌ها را می‌توان در دو سطح پیشگیری و درمان خلاصه کرد که عدم تحقق هر یک از این مراحل عامل اصلی وقوع خسارت‌های مادی و معنوی بعدی است. مرحله پیشگیری با شاخصه‌هایی همچون شناسایی، پیش‌بینی و برنامه‌ریزی برای جلوگیری از وقوع بیماری‌ها شناخته‌ می‌شوند و مرحله درمان نیز با شاخصه‌هایی همچون تشخیص درست بیماری، انتخاب صحیح روش درمان و نهایتا انجام کامل فرآیند درمان شناسایی می‌شوند. بدیهی است هرگونه نقصی در این فرآیند از مرحله پیشگیری تا درمان سبب ابتلا به بیماری، عدم بهبود، مزمن شدن یا تشدید بیماری و بروز خسارت‌های بعدی و حتی از بین رفتن بیمار می‌شود.

 

این فرآیندی است که به صورت مشابه در شهرها نیز حاکم است. بافت فرسوده یک نوع بیماری شهری است که در شرایط زمانی و مکانی مختلف و به دلایل متفاوت به‌وجود می‌آید. وقوع و گسترش این بیماری در مرحله اول به عدم پیشگیری وقوع آن و در مرحله بعد به نقص در تشخیص عوامل به‌وجودآورنده، انتخاب اشتباه روش درمان و در نهایت عدم اجرای کامل فرآیند درمان مربوط می‌شود. قطعا بافت فرسوده یک فرصت نبوده بلکه یک آسیب و تهدید جدی است که سلامت کالبدی، امنیتی و اجتماعی شهر را به خطر می‌اندازد. بافت فرسوده مشابه یک بیماری مسری است که در صورت عدم مهار آن، گسترش یافته و باعث ایجاد صدمات جدی به کل ارگانیزم شهر خواهد شد. این بیماری اگر در زمان خود مهار نشود به علت گسترش امکان درمان را از ما می‌گیرد. از دست دادن امکان درمان این بافت‌ها یا به دلیل گران بودن هزینه‌های آن یا به علت گسترش بیش از حد آسیب‌های وارده خواهد بود به گونه‌‌ای که با صرف هزینه نیز امکان درمان وجود نخواهد داشت و بافت فرسوده قطعا از بین خواهد رفت. تفاوت روش برخورد با این بافت‌ها دقیقا مشابه تفاوت در برنامه‌ریزی‌های بهداشتی و درمانی کشورهای توسعه‌یافته با کشور ما است. این تفاوت‌ها عملا در دو مرحله پیشگیری و درمان است: مرحله پیشگیری در جلوگیری از به‌وجود آمدن بافت‌های فرسوده جدید و توسعه بافت‌های فرسوده موجود و مرحله درمان در بهسازی، بازسازی، باز زنده‌سازی و توان‌بخشی بافت‌های موجود در صورتی که فرآیند تشخیص بیماری بافت، انتخاب استراتژی درمانی آن و انجام کامل فرآیند درمان به درستی محقق شود قطعا بافت بازآفرینی شده پاسخگوی نیازهای جامعه خواهد بود و در صورت نقصان در اجرای هر یک از مراحل فوق بافت شهری پاسخگو نخواهد بود. در حال حاضر یکی از مهم‌ترین مسوولیت‌های مجریان و متولیان قانونی این حوزه جلوگیری از تولید «بافت‌های فرسوده نوساز» است که به شدت و در مقیاس گسترده در تمامی شهرهای کشور در متن طرح‌های جامع و تفصیلی شهری در حال تولید و گسترش است. نکته دیگر آنکه مساله مالکیت در این بافت‌ها از اصلی‌ترین چالش‌های نوسازی و بهسازی است، به صورت طبیعی امتیازات تشویقی به مالکان داده می‌شود تا از این طریق به بهسازی کل بافت نائل شوند. لیکن بهبود وضعیت بافت از این طریق تنها با لحاظ شرایط زیر از سوی نهادهای حاکمیتی و مدیریت شهری امکان‌پذیر است:

- تامین و تزریق ظرفیت‌های اقتصادی، امنیتی، اجتماعی، رفاهی و فرهنگی در بافت

- وجود طرح‌های بالادستی توسعه‌ای مبتنی بر پتانسیل‌ها و ظرفیت‌های اشاره شده در بند قبل

- وجود توان و سازمان مدیریت شهری لازم در بالفعل درآوردن پتانسیل‌های موجود یا برنامه‌ریزی شده

در صورت نبود شرط فوق نه تنها مشکلات بافت حل نخواهد شد، بلکه خود عامل بروز مشکلات جدید و تسریع در نابودی بیشتر آن خواهد شد. از دلایل دیگر این رویکرد نیز می‌توان به مواردی همچون:

- نگاه ارجحیت منافع شخصی بر منافع اجتماعی در اجرای قوانین و مقررات شهرسازی

- عدم توان تامین هزینه‌های بهسازی بافت‌های فرسوده از سوی متولیان شهری

- تمرکز شهرداری‌ها برای کسب درآمد از طریق فروش تراکم روی پلاک‌های منفرد ساختمانی

- نبود خلاقیت در مدیریت شهری

- حاکمیت نگاه کمی در امر توسعه شهری به‌جای نگاه کیفی اشاره کرد.

مجموع عوامل فوق به‌صورت طبیعی سبب به وجود آمدن رویکرد حمایتی از نوسازی و بهسازی تک بناها به‌جای رویکرد حمایت از نوسازی و بهسازی در بافت شهری شده است.

عدم پاسخگویی مردم به تسهیلات اعطایی ارائه شده که به عنوان نسخه‌های درمانی متولیان مطرح است، نشان از تشخیص اشتباه، انتخاب اشتباه روش درمان بافت یا هر دو دارد. متاسفانه بیشتر نسخه‌های پیچیده شده برای حل معضلات بافت‌ها تک بعدی و صرفا کمی بوده تا راه‌حل‌هایی کیفی و همه‌جانبه. قطعا معضلات این بافت‌ها با ارائه تنها یک یا دو مشوق قابل رفع نیست؛ بلکه رفع آن تنها حاصل ارائه یک بسته درمانی است که رفع‌کننده معضلات بافت با هدف ایجاد قابلیت زندگی مجدد باشد. این توقع زیادی است که بدون ارائه بسته‌های انگیزش‌آور که در برگیرنده تمامی ابعاد اقتصادی، اجتماعی، امنیتی، خدماتی و فرهنگی باشد؛ از مردم انتظار مشارکت در نوسازی و بهسازی این بافت‌ها را داشته باشیم.

لذا توقع از مردم برای حضور در این بافت‌ها زمانی قابل طرح است که کیفیت و قابلیت‌های زندگی به گونه‌ای باشد که سیاست‌گذاران و دست‌اندرکاران امر بازآفرینی شهری خود مشتاق زندگی در این بافت‌ها باشند. پیشنهاد مشخص برای حل مشکلات بافت‌های فرسوده و ناکارآمد شامل مواردی همچون:

- تغییر جایگاه نهادهای دولتی و حاکمیتی از ایفای نقش یک عامل اجرایی به سیاست‌گذار در این حوزه

- استفاده از نهادهای توسعه‌گر به عنوان عوامل اجرایی تحقق سیاست‌های کلان حاکمیت در این حوزه

- سیاست‌گذاری، اولویت‌بندی و تعیین پروتکل‌های تشخیصی و درمانی مداخله در بافت‌های هدف

- تهیه طرح‌های جامع اقتصادی- کالبدی بازآفرینی شهری در بافت‌های هدف

- تهیه طرح‌های جامع پیشگیرانه در ایجاد بافت‌های ناکارآمد جدید در ابعاد ملی، منطقه‌ای و شهرستانی

- سطح‌بندی، اولویت‌بندی و زمان‌بندی نحوه و نوع مداخله دولت و توسعه‌گران در بازآفرینی شهری

- تعریف و تبیین شاخصه‌های هدف در بازآفرینی شهری

- تبدیل طرح‌های بالادستی توسعه‌ای به پروژه‌های توسعه‌گری

- تعریف و ارائه بسته‌های تشویقی، امتیازها و تسهیلات ویژه توسعه‌گری و مشارکت‌های مردمی

- تعریف و تبیین شیوه‌های مختلف راهبردی، حقوقی و قراردادی در اجرای پروژه‌های توسعه‌گری است.

به عنوان مثال بافت اطراف حرم امام‌رضا (ع) جزو غنی‌ترین و باارزش‌ترین بافت‌های شهری کشور بوده است و به درستی می‌توان از ساکنان این بافت به عنوان مدافعان حرم نام برد که در طول سال‌های سال حافظ آن بوده‌اند. حضور حرم حضرت رضا (ع) موجب شکل‌گیری شاخص‌ترین ارزش هویتی و فرهنگی مشهد بوده که این شهر هستی و بودنش را تنها از وجود این هویت داشته و دارد.

این هویت تنها منبع حیات این شهر در طول تاریخ بوده که بدون آن مشهد تعریفی ندارد. این هویت تنها «برند شهری» غیر قابل رقابت این شهر در ایران و جهان شیعه است. بنابراین از نظر من هرگونه مداخله در این بافت تنها با تاکید بر این هویت موفق و مجاز خواهد بود. از نظر بنده تنها رمز بازآفرینی شهری در این بافت، تاکید بر حفظ این «برند شهری» است. این موضوع علاوه بر تاثیرات کالبدی بر بافت پیرامونی باید مبنای شکل‌دهی مبانی و اصول توسعه شهری مشهد در تمامی ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، آموزشی، کالبدی، تفریحی، توریستی و بین‌المللی قرار گیرد. موضوعی که متاسفانه در حال حاضر کاملا مخدوش و بی‌برنامه است. تحقق امر توسعه در هر شهری تنها می‌تواند در دو حالت شکل گیرد یا توسعه شهری منبعث از شخصیت و دلایل وجودی آن شهر که من از آن با عنوان «هویت» یا «برند شهری» یاد می‌کنم یا براساس اهدافی که حاکمیت حسب نیاز برای آن شهر در طرح‌های آمایش سرزمین معین کرده است. در این حالت حاکمیت تعیین‌کننده هویت یا «برند شهری» جدید شهر است. از نظر من بزرگ‌ترین مشکل امر توسعه شهری در کشور، فقدان تعریف توسعه شهری مبتنی بر «برندینگ شهری» است، برندینگ شهری مبنی بر تعریف و تعیین ابزار توسعه شهری و سطح و کیفیات مورد انتظار آن در تمامی ابعاد توسعه‌ای است. لذا رویکرد عملی ورود به بافت اطراف حرم حضرت رضا(ع) و اساسا توسعه شهری مشهد در بازتعریف هویت و برند شهری آن است.