سید‌مهدی سدیدی

کارشناس بازار سهام 

نهاد بازار سرمایه به دلیل نزدیکی فراوان به مفاهیم نئوکلاسیک تمایل بسیار بالایی به تعادل‌های لحظه‌ای دارد.در این وضعیت در صورت نبود نهادهای نظم‌دهنده ما شاهد سلطه تعادل‌های لحظه‌ای خواهیم بود و تدبیر و نگاه بلندمدتی که لازمه سرمایه‌گذاری بلندمدت و تامین مالی پایدار برای بنگاه خواهد بود، فراموش می‌شود. در واقع بازار سرمایه در تله لحظه گرفتار می‌شود.

در قرن پانزدهم میلادی، بازرگانان و صرافان بلژیکی در شهر بروژ در مقابل خانه مردی به نام فن در بورزه (واندر بورس) جمع می‌شدند و به داد‌و‌ستد می‌پرداختند. این تجمع به منظور به هم رسیدن عرضه و تقاضا بود، به منظور بالا بردن امکان داد‌و‌ستد. «از این‌رو نام فعالیتی که بعدها یعنی در سال ۱۴۶۰ بازار متشکلی را شامل شد از اسم آن مرد بلژیکی یعنی «بورس» گرفته شد.» پس بورس، اصالتا به منظور تسهیل داد‌و‌ستد ایجاد شده است، این سهولت در داد‌و‌ستد، با تکیه بر مبانی تئوریک به پر‌حجم‌تر شدن تبادل و در نهایت عرضه و تقاضای روان‌تر و در نتیجه کشف قیمتی منصفانه، عادلانه و شفاف‌تر منجر خواهد شد. پس در یک بورس کارآ، کسی خود را متضرر و مالباخته نمی‌داند چون در نهایت مطلوبیت به اطلاعات دسترسی داشته است و مکانیزم‌های تعبیه شده در این بازار در راستای کارآیی و اثربخشی فعالیت می‌کنند. نهاد بازارگردانی را می‌توان یکی از مهم‌ترین نهادهای نظم‌دهنده برای ایجاد تعادل‌های بلندمدت در بازار سرمایه دانست. بازار سرمایه نیز همانند هر مفهوم اقتصادی یا سازمانی دیگر از دو محیط داخلی و خارجی تشکیل شده است، محیط داخلی بازار سرمایه ایران شامل اتفاقاتی بنیادی است که در داخل شرکت‌های پذیرش شده به وقوع می‌پیوندد و محیط خارجی بازار سرمایه، شامل تمام وقایع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حتی فرهنگی است که از بیرون این بازار به‌طور مستقیم یا غیر‌مستقیم بر شرکت‌های پذیرش شده و همچنین بر کلان فضای سرمایه‌گذاری اثر می‌گذارند. عوامل داخلی، قابل شناخت و کنترل است. عوامل خارجی نیز قابلیت شناخت دارد اما قابل کنترل کامل نیست؛ بازار سرمایه نمی‌تواند در حال حاضر وقوع رخدادهای کلان سیاسی را کنترل کند اما تحت تاثیر آن قرار دارد. عوامل داخلی و خارجی به‌طور طبیعی مکانیزم‌های عرضه و تقاضا را متاثر از خود می‌کند و شدت این تاثیر‌پذیری ارتباط پیوسته و البته معکوسی با میزان کارآیی بازار دارد. یعنی هر چقدر بازار ناکارآتر باشد هیجانات داد‌و‌ستد سهام بالاتر می‌رود و این نوسانات غیرمتعارف اعتماد به بازار را به‌طور جدی تهدید می‌کند. غیر از دو عامل فوق در تمامی بازارهای سرمایه ما شاهد یک «عامل سیاه یا سایه‌های سیاه» هستیم. این سایه‌های سیاه به قصد فرصت‌طلبی ناموجه خود، عوامل داخلی و خارجی را بیشتر یا کمتر از آنچه اهمیت دارد، نمایش می‌دهد. وجود نهاد بازارگردان، این سایه‌نمایی سیاه را با مکانیزم ارتقای شفافیت و بسط اطلاعاتی، تبدیل به فضایی روشن برای سرمایه‌گذاری می‌کند.

فرآیند بازار‌گردانی در‌صدد مهار نوسانات غیر متعارف بازار خواهد بود. بازارگردانان با ویژگی توان تخصصی و اطلاعات کافی، پایبندی به اخلاق و انصاف در‌صدد هستند سرعت سفارش در مکانیزم خرید و فروش را بالا ببرند و از نوسانات غیر‌طبیعی و غیر عادی جلوگیری کنند. تفاوت بین قیمت‌های خرید و فروش را پایین نگاه داشته و در خاتمه با تطابق رفتاری خود با واقعیت شرکت بتوانند رفتار بازار را با ارزش ذاتی شرکت همگون کنند. تامل بر اهداف بازارگردانی نشان می‌دهد «بازارگردان به مثابه ناظر» نیز نقش‌آفرینی می‌کند و «سوداگری ارزش‌افزا» را «جایگزین سوداگری ارزش‌زدا» می‌کند. نبود نهاد بازارگردان، قدرت عمل بندبازان بورسی را افزایش می‌دهد و در واقع فضا را برای تنفس سرمایه‌گذاران حقیقی و سرمایه‌های سفید تنگ می‌کند، چنا‌نچه این اتفاق نامبارک جریان پیدا کند پس از مدتی بازار سرمایه خالی از بازیگران تمیز شده و در این حالت «میرایی بازار» به‌وجود می‌آید. در میرایی بازار، کیفیت نقدینگی تغییر می‌کند و سرمایه‌های فعال در بازار از لحاظ ذاتی به دنبال بازده‌های غیر‌متعارف خواهند بود و برای دسترسی به آن از هیچ کوشش سوداگرانه‌ای دریغ نمی‌کنند اما بودن نهاد بازارگردان مانع سلطه تعادل‌های لحظه‌ای خواهد شد. نهاد بازار‌گردانی یک حمایت منطقی از سهم و بازار دارد و این حمایت با افزایش شاخص نقد‌شوندگی معضل گره‌های معاملاتی و کانال‌های قیمتی غیر‌طبیعی را نیز مرتفع می‌کند. یک نهاد بازارگردان هوشمند می‌تواند بازار را در مطلوب‌ترین وضعیت به ارزش ذاتی خود نزدیک و یک بازار منصف را ایجاد کند. بازار منصفانه جایی است که پس‌اندازهای کوچک جرأت ورود به آن را پیدا می‌کنند و نسبت ارزش بازار و ارزش معاملات در آن به استانداردهای یک بازار خوش عمق نزدیک می‌شود. این سیکل خوش یمن سرمایه‌گذاری که بازارگردان در آن نقش درخشانی دارد نباید منقطع شود، بازار نباید دستخوش توسعه غیرمتقارن شده و با ملاحظه سطح دسترسی اطلاعات، حجم نقدینگی اقتصاد، جذابیت‌های بنیادی شرکت‌ها و ظرفیت نهادها و ابزارهای توسعه‌ای اقدام به رشد آهسته، معقول و مستمر کند. نهاد بازارگردان بیش از هر نهاد دیگری می‌تواند بورس تهران را به یک «بازار سرمایه‌گذاری قابل اعتماد» تبدیل کند، در این حالت است که هم چرخ بازار سرمایه کشور می‌چرخد و هم چرخ سبدهای سرمایه‌گذاری سهامداران.