مترجم:مریم بیدمشکی‌پور منبع: International Journal of Information Management در دهه گذشته، اهمیت دانش توسط پژوهشگران و افراد اجرایی بسیار پررنگ دیده شده است. امروزه دانش اساس رقابت به شمار می‌رود. به ویژه دانش نهفته که می‌تواند منبعی برای ایجاد تمایز به دلیل ماهیت منحصر به فرد، غیر قابل تقلید بودن و غیر قابل جایگزینی بودن آن باشد. با این وجود نقش محض پردازش دانش، به تنهایی ضامن مزیت‌های استراتژیک نیست. از این رو باید در مورد مدیریت دانش ‌اندیشید. در سال‌های آینده بنگاه‌هایی که اقدام به ایجاد دانش جدید و اجرای موثر و کارآمد آن می‌کنند در ایجاد مزیت رقابتی موفق خواهند بود. مدیریت دانش به عنوان مدیریت فعال دانش به صورت سیستماتیک و صریح تعریف می‌شود و شامل خلق، سازماندهی، تزریق، استفاده و بهره‌برداری از دانش است. مدیریت دانش به صورت بنیادی در اصول هر سازمانی مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد. این تنوع توانسته به پیشبرد سریع آن کمک کند. در این موقعیت، چالش‌های بسیاری برای تثبیت دانش به عنوان یکی از اصول مجزا برای سازمان مورد بررسی قرار گرفته است. از دیدگاه فعالان این زمینه، اگر بنگاه‌ها بخواهند جایگاه خود را در بازار حفظ کنند و به رشد خود ادامه دهند، باید به اهمیت مدیریت دانش توجه ویژه‌ای داشته باشند. بنابراین بسیاری از بنگاه‌ها شروع به مدیریت دانش و سرمایه‌های فکری خود کرده‌اند. اکثر بنگاه‌های بزرگ در آمریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی به نوعی به دنبال ایجاد انگیزه در کارمندان خود برای خلق دانش هستند. با این وجود بسیاری از سیستم‌های مدیریت دانش ناموفق بوده‌اند و نرخ شکست آنها به میزان ۸۰ درصد به دلایل متنوعی مانند تمرکز بیش از حد بر مدیریت تکنولوژی، استراتژی‌های نامناسب مدیریت دانش یا نادیده گرفتن پیامدهای مدیریت دانش با شکست مواجه شده است. امروزه که فناوری‌های بسیاری برای تقویت و به اشتراک گذاشتن دانش به بلوغ خود رسیده است، محققان و فعالان توانسته‌اند عوامل موفقیت و شکست خود را منعکس کنند. تاکنون هیچ مدل واضحی که نشانگر متغیرهایی باشد که مدیریت دانش برآنها تاثیر به‌سزایی داشته است معرفی نشده است. مطالعات محدودی به آزمودن ارتباط میان مدیریت دانش و عملکرد پرداخته‌اند. بنابراین نیاز به دانستن این موضوع که چگونه و تحت چه شرایطی مدیریت دانش منجر به به وجود آمدن نتایج بهتری می‌شود موضوعی است که هنوز به آن به طورکامل پرداخته نشده است. علاوه برآن، دانش سازمانی نقش مهمی در نوآوری ایفا می‌نماید. با این وجود بسیار دشوار خواهد بود تا از روی مطالعات موجود به ارتباط میان مدیریت دانش موثر و عملکرد بپردازیم. مدیریت استراتژیک دانش مدیریت استراتژیک دانش به پروسه‌ها و زیرساخت‌هایی می‌پردازد که بنگاه برای کسب، ایجاد و درمیان گذاشتن دانش در جهت تنظیم استراتژی و اتخاذ تصمیمات تجاری از آنها استفاده می‌کند. استراتژی دانش یک بنگاه به بررسی رویکرد کلی یک سازمان که مایل به همسو کردن منابع دانش و توانایی‌های خود با نیازمندی‌ها در استراتژی خود است، می‌پردازد. بنابراین فاصله دانشی موجود بین آنچه یک بنگاه باید برای اجرای استراتژی خود بداند و آنچه که می‌داند، کاهش می‌یابد. درک بهتر مفهوم و کاربردهای استراتژی‌های دانش می‌تواند از طریق بررسی مهم‌ترین دستاوردهای آن حاصل شود. یک عامل الزامی این است که بنگاه‌های دارای توازن باید بتوانند مفهوم اکتشاف و بهره‌برداری از دانش را درک کنند. تاثیرات مدیریت دانش بر نوآوری تلاش‌های نوآورانه شامل جست‌وجو، کشف، تجربه و توسعه فناوری‌های جدید، تولید محصولات و خدمات جدید و ساختارهای جدید سازمانی است. نوآوری تماما در مورد اجرای ایده‌های جدید است. نوآوری در ذات خود به عنوان یک عامل، ساختار جدید یا سیستم اجرایی، یک سیاست جدید کاری برای توسعه محصولات و خدمات به شمار می‌رود. پروسه نوآوری بستگی بسیار زیادی به دانش دارد. دانش جدید و با ارزش به وجود می‌آید و سپس تبدیل به محصولات یا خدمات جدید با تبدیل دانش کلی به دانش ویژه، می‌شود. تمایل یک سازمان به دانش تحت تاثیر امکان نتیجه بخشی آن برای سازمان قرار دارد. این نتایج می‌تواند شامل افزایش خلاقیت و نوآوری در زمینه محصولات و خدمات باشد. به همین دلیل نوآوری همواره به عنوان نتیجه اصلی مدیریت دانش به شمار می‌رود. شواهد تجربی و تحقیقات گذشته نشان می‌دهند که یک بنگاه با ظرفیتی که در مدیریت دانش ایجاد می‌کند، می‌تواند نوآوری بیشتری داشته باشد. جهت بهره‌وری بیشتری از مدیریت دانش و ایجاد نوآوری بالاتر در محصولات و خدمات باید رویکرد استراتژیک برای دستیابی به مزیت رقابتی و بهبود عملکرد داشت. با این وجود باید توجه داشت که تاثیر هر استراتژی مدیریت دانش، بر عملکرد ممکن است متفاوت باشد. با توجه به رویکرد دانش محور در سازمان‌ها برخی از مطالعات پیشنهاد کرده‌اند که استراتژی شخصی‌سازی که تمرکز آن بر مدیریت دانش نهفته است ممکن است در مقایسه با استراتژی جمع آوری دانش که رویکرد آن بر دانش صریح است در بهبود ایجاد مزیت رقابتی در سازمان بهتر عمل کند. مطالعات دیگری نشان داده‌اند که تاثیر استراتژی مدیریت دانش صریح بالاتر از عملکرد دانش نهفته است. این تضاد در نتایج تحقیقات به این دلیل است که تحقیقات پیشین بر این عقیده‌اند که هر دوی استراتژی‌های مدیریت دانش باعث بهبود عملکرد به شیوه متفاوت و منحصر به فرد خود می‌شوند. مدیریت دانش رمزگذاری شده باعث صرفه‌جویی در زمان می‌شود و هماهنگی‌ها را در سطح سازمان بهبود می‌بخشد. این در حالی است که استراتژی شخصی‌سازی باعث بهبود کیفیت شده، پیام آور توانایی به مشتریان بوده و توانایی به نوآوری را بهبود می‌بخشد. به طور کلی می‌توان نتیجه گرفت مدیریت استراتژیک دانش باعث بهبود نوآوری می‌شود. نتایج حاصل از بررسی‌های مقاله پیش رو نیز نشان می‌دهد رویکرد شخصی‌سازی و رمزگذاری، هردو تاثیر مثبتی بر نوآوری سازمانی دارند. این به آن معنی است که سازمان‌ها می‌توانند هم بر فناوری اطلاعات وهم توانایی‌های نیروی انسانی برای تقویت نوآوری و عملکرد تمرکز کنند.