یاسین نمکچیان
نگاهی به شعر دهه ۵۰ و اتفاقات آن سال ها
ضرورت تاریخی ایجاب می کند که پس از گذشت سال ها از انقلاب ایران، درباره ادبیات که روزگاری مهم ترین ابزار تاثیرگذار جامعه بود به بحث و بررسی بپردازیم.شکل گیری مدرنیته و آغاز تحولات شعر ایران در طول سال های گذشته همواره یکی از بحث های داغ محافل بوده است و لازمه شناخت ظهور هر پدیده ای ، کنکاش در گذشته و سیر مراحل شکل گیری آن است.

بنابراین برای پی بردن به چگونگی کمی و کیفی شعر در سال های ۶۰ تا ۸۰ باید به عقب تر بر می گشتیم و از دریچه های آن روزها به شعر انقلاب و بعد از آن نگاه می کردیم، پس در این شماره درباره شعر دهه ۵۰ حرف می زنیم و در شماره های آینده درباره شعر بعد از انقلاب .اگرچه هنوز پس از گذشت ۳۰ سال، هیچ منبع قابل اعتنایی در این حوزه وجود ندارد که آیینه تمام نمای شعر در این سال ها باشد و همین نکته ضرورت تالیف تاریخ تحلیلی شعر نو بعد از انقلاب را شفاف تر می کند.کاش شمس لنگرودی عزیز عزمش را جزم کند و کار بزرگ ، ارزشمند، تاثیر گذار و نیمه کاره اش را ادامه بدهد و یا کسی دیگرفعالانه و باانصاف دنباله کار را بگیرد.
اگر دهه بندی را مقیاسی برای بررسی شعر در دوره های مختلف زمانی در نظر بگیریم دهه پنجاه یکی از کم رونق ترین دوران شعر،پس از انقلاب نیماست.سال هایی که ستاره های درخشان دهه 40 خاموش شدند و بسیاری از آنان حتی یک مجموعه شعر هم منتشر نکرد. فروغ فرحزاد ، سهراب سپهری ،نصرت رحمانی و دیگران سکوت را برگزیدند و بی اعتنا به اتفاقاتی که پیرامونشان در جریان بود راهی دیگر را دنبال می کردند.البته در این میان حکایت شاعر هوشمند و بی نظیری مثل شاملو که توانست در این دهه دو مجموعه درخشان یعنی ابراهیم در آتش و دشنه در دیس را بنویسد حکایت دیگری است.هرچند او نیز به نسبت سال های قبل کم کار ترشده و شور وهیجان گذشته را کنار گذاشته باشد.
شعر دهه پنجاه ادامه حرکت ها و تسلط شاعرانی برجامعه بود که با کلمه می خواستند خون راه بیندازند و قله های رفیع آزادی را طی کنند.کسانی که با تاثیر از حادثه سیاهکل و در ستایش چریک های جنگل با کلمه ، احساسات سیاسی جامعه را تحریک می کردند تا به آرمان هایی که بدان دل بسته بودند برسند.هم پیمانی شاعرانی مثل سیاوش کسرایی، محمد رضا شفیعی کدکنی ، خسرو گلسرخی، سعید سلطان پور ، نعمت میرزا زاده ( م. آزرم) ، علی میرفطرس، محمد امین لاهیجی( م. راما) ، رضا مقصدی، جفعر کوش آبادی ، سیاوش مطهری و ... نتیجه اش ایجاد جو سیاسی در فضای شعر ایران و جذب مخاطبانی بود که شاید تا آن روزها توجه چندانی به وضعیت سیاسی و اجتماعی جامعه نداشتند.شعر در آن سالها به شدت وجه هنری اش را از دست داد و به سمت شعارهای کاربردی گرایش پیدا کردبه شکلی که در بسیاری از مواقع سطرهایی از همین شاعران، شعارها روزمره مردمی بود که در خیابان ها حقشان را از حاکمیت می خواستند.
جهان به دو چیز زنده است
نگاهی عمیق به آن اتفاقات نقش سعید سلطان پور در شکل گیری شعر چریکی و بعدها خسرو گلسرخی به عنوان شاعری که جانش را برای آزادی خواهی و آرمان گرایی از دست داد، بیشتر از بقیه به تصویر می کشد. در ابتدای همان سال ها خسرو گلسرخی به اتهام قصد گروگانگیری یکی از اعضای خانواده سلطنتی( ولیعهد یا شهبانو) دستگیر می شود و با دفاعیاتش در دادگاه که از تلویزیون پخش شد به چهره مظلوم، روشنفکر، آزادی خواه و شجاع جامعه بدل می شود. شاید یکی از مهم ترین اتفاقات در حوزه شعر آن دوره را باید اعدام گلسرخی دانست که به جرم ناکرده مجازات شد (گلسرخی از طرح خامی که رضا علامه زاده و عباسعلی سماکاربرای گروگانگیری تهیه کرده بودند و ساواک به آن پی برده بود اطلاع نداشت) اعدام گلسرخی در بهمن ۱۳۵۲ یکبار دیگر شعر سیاسی ایران را به حرکت واداشت و سبب شد تا شاعران زیادی نسبت به این اتفاق واکنش نشان بدهند و در رثای گلسرخی شعر بنویسند که یکی از معروف ترین آن سروده ها، شعر رضا براهنی بود که جایگاه بلندی بین توده مردم و روشنفکران پیدا کرد.
جهان به دو چیز زنده است
اولی شاعر
و دومی شاعر
و شما هر دو را کشته اید
اول : خسرو گلسرخی را
دوم : خسرو گلسرخی را
آنچه تا پایان دهه پنجاه ادامه دارد تلفیق جدایی ناپذیر سیاست با هنر است . تلفیقی که اجازه نمی دهد هنر در فضایی آزاد به راه خود ادامه دهد و به همه چیز شکلی جو زده و پرخاشگرانه می بخشدهرچند در این بین گاهی آثار قابل توجهی مثل ابراهیم در آتش شاملو هم نوشته می شود اما جو غالب، جو سیاسی است که باعث می شود اکنون بعد از گذشت سال ها درباره اش بنویسیم دهه پنجاه یکی از دوره های کم رونق شعر ایران پس از انقلاب نیماست و بسیاری از منتقدان تند و نیز را در همان دوره به این فکر وا دارد که دوران شعر به پایان رسیده و عملا هیچ کاربردی در زندگی روزمره نخواهد داشت.بحثی که تا مدت ها ، بحث داغ محافل بود و تاثیرش را هم تا حدودی روی قشر عام و متوسط گذاشت.مشهورترین شاعران هیچ حرف تازه ای برای گفتن نداشتند و اثر قابل توجهی نه در مطبوعات و نه در شکل کتاب منتشر نمی شد.هم مردم به شعر بی اعتنایند و هم خود شاعرانی که روزگاری پرچم دار جریان های مدرن بودند. حال و هوای گنگ و مه آلودی ادبیات ایران را بر می گیرد که کسی آینده را نمی تواند پیش بینی کند.شاید شبیه ترین فضا به شعر آن دوره ، همین سال هایی است که پس از آغاز دهه هشتاد برای ما به وجود آمده است. دهه کسالت بار پنجاه بعد از دوره پر تب و تاب چهل شکل گرفت، همانگونه که دهه بی تب و تاب هشتاد پس از تجربه هایی درخشان دهه 70.
شعرهایی که پلاستیکی شدند
سابقه موج نو و طرفداران آن و همچنین حضور پر سر و صدای آنها در عرصه شعر به دهه 40 برمی‌گرددکه باگذشت زمان و ایجاد سرخوردگی یاس و غلبه شعر سیاسی در جامعه به فراموشی سپرده شد اما انگار اسماعیل نوری علاء یکی از بنیانگذاران نهضت ‌کوتاه نمی آید و با آغاز همکاری اش در مجله فردوسی بحث هایی جدی درباره نجات شعر از مرحله ای که در آن گرفتار آمده بود راه می اندازد.بحث هایی که سرانجام به پیدایش شعر پلاستیک یا تجسمی منجر می شود.نوعی شعر که نوری علاء اعتقاد داشت مهم ترین جریان شعری بعد از نیماست.اتفاقی که در فاصله زمانی 1352 به بعد روی داد.
او در مقاله ای که بیانیه شعر پلاستیک است می نویسد:" اگردر جست و جوی خطوط مشخصی برای ترسیم چهره سومین دهه ( ۱۳۶۰-۱۳۵۰) باشیم باید این خطوط را حاصل و برآیند تلاقی خطوط دو نهضت بیست سال گذشته بدانیم ، آنجا که تجربه های شعر نیمایی با تازگی و بدعت های شعر نو در هم می آمیزد و نطفه شعری بسته می شود که نه وابستگی شدید شعر نو نیمایی را به ادبیات به معنی خاص آن دارد و نه سرگشتگی ها و اغتشاش ها و فرارهای آگاهانه و ناخودآگاه شعر موج را از تبیین و روشنایی.
شعری که قدرت بیان و پالودگی زبان را از شعر نیمایی به ارث می برد و تصویرسازی و غوطه زدن در پرش های آزادانه ذهن را از شعر موج نو.در حال حاضر می توان لااقل کلیات شعر دهه جاری را چنین وصف کرد: روشن بودن بیان و پرهیز از ابهام نامفهوم و تصویری بودن زبان و آزاد بودن ذهن خلاق.از جمع کردن این دو خط دقیق شاید بتوان به یک نام رسید نامی نظیرشعر تجسمی یا پلاستیک. به عبارت دیگر شاعر این شعر می کوشد تا به طرزی روشن و مبین ، ذهنیات را در لباس عینیات و معقولات را در جامعه محسوسات بیان کند."و با همین بیانیه این گونه شعری اعلام حضور می کند هرچند آنگونه که به نظر می رسد جایگاه چندانی پیدا نمی کند و با گذشت زمان به فراموشی سپرده می شود.
اتفاقی که در کوچه باغ های نیشابور افتاد
از250مجموعه شعر منتشر شده ای که در سال های 50 تا 57 به روایت تاریخ تحلیلی شعر نو منتشر شد تنها چند مجموعه در تاریخ ادبیات ایران ماندگار شدند و هنوز هم که هنوز است مخاطبان خودشان را همراه می‌کنند.کتاب هایی مثل با من طلوع کن محمود مشرف آزاد تهرانی( م. آزاد)، ابراهیم در آتش و دشنه در دیس سروده های احمد شاملو، رنگ آب ها سروده بیژن جلالی، ضل الله رضا براهنی که در آمریکا منتشر شد. اما در این میان حکایت دو مجموعه متفاوت از بقیه کتاب ها بود. یکی حنجره زخمی تغزل سروده حسین منزوی شاعرجوان آن سال ها که جایزه شعر فروغ را نصیبش کرد و امیدهای زیادی را برانگیخت و بعدها به غزلسرایی روی آورد و دیگری مجموعه درخشان و مطرح درکوچه باغ های نیشابور سروده دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی .کتابی که به سرعت میان اهالی عام و خاص ادبیات جا باز کرد و بسیاری از شعرهایش ورد زبان آدم های کوچه و بازار شد.
به کجا چنین شتابان/ گون از نسیم پرسید/ دل من گرفته ز اینجا هوس سفر نداری/ زغبار این بیابان/ همه آرزویم اما/ چه کنم که بسته پایم/به کجا چنین شتابان / به هر آن کجا که باشد / به جز این سرا سرایم/ سفرت بخیر اما/ تو و دوستی خدا را / چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی/ به شکوفه ها به باران/ برسان سلام ما را.
محمد رضا شفیعی کدکنی با انتشار همین کتاب یکی از مطرح ترین شاعران آن دوره لقب گرفت و خیلی ها مجبور شدند قبول کنند که او علاوه براینکه محققی هوشمند و دقیق است که توانسته سارق دیوان لاهیجی را رسوا کند و این شاعر را به ادبیات ایران بشناساند شاعر بزرگی هم هست.البته شفیعی کدکنی ،همان سال ها به خاطر تحقیق صور خیال در شعر فارسی و مجموعه شعرهای دیگرش از احترام برخوردار بود و جایگاه بلندی داشت اما در کوچه باغ های نیشابور به واسطه زبان ساده و تصویرهای ملموس، وزن دلپذیر، بافت ساده و انقلابی اش به شدت مورد قبول روشنفکران و توده عام واقع شد و او راکه یکی از بنیانگذاران شعر چریکی ایران بود بالاترکشید. به طوری که هنوز هم بعد از گذشت چیزی حدود 40 سال، مرورش خاطره ای به یاد ماندنی از شاعر وپژوهشگر ارزشمند خراسانی به تصویر می کشد اگرچه بعد ازآن، شفیعی کدکنی هیچ گاه شعر درخشانی ننوشت.
وضعیت اسفبار، بحران زده، گنگ و مه آلود شعر ایران در دهه پنجاه به همین منوال با جرقه های گاه گاهی حضور بعضی از شاعران و انتشار کتاب هایی مثل شعر نو از آغاز تا امروز نوشته محمد حقوقی و یا از صبا تا نیما یحیی آریان پور و همچنین برگزاری شب شعر انستیتو گونه ادامه می یابد. اما مهم ترین رویداد در حوزه شعر قبل از انقلاب اسلامی پیدایش شعر ناب بود که درباره چند و چون آن در گفت وگو با یار محمد اسد پور از طراحان و پدیدآوردندگان این شعر در همین شماره به گفتگو نشستیم و همچنین درباره برگزاری شب های شعر انستیتو گونه با علی باباچاهی شاعر و منتقد و محقق نام آشنا که در دهه ۵۰ نیز کتاب های از نسل آفتاب و صدای شن را منتشر کرد.
انقلاب ،هیجان و سکوت شعر
با توجه به فضای ملتهب و بهت زده ای که در دهه ۵۰ وجود داشت تصور می رفت که خیلی زود دگرگونی ساختاری در حکومت شکل بگیرد چرا که خفقان، سرکوب، اعتراض مردم به حاکمان و تشنجی که جامعه را در برگرفته بود نتیجه ای غیر از انقلاب نداشت.
درباره چگونگی شکل گیری انقلاب اسلامی بحث ها و بررسی های زیادی صورت گرفته که ادامه اش از حوصله این مقاله خالی است اما همانگونه که پیش بینی می شد پس از دگرگونی ساختاری در هر حکومتی تنها زمان است که می تواند سامان دهنده ابعاد گسترده زندگی باشد و در این میان ادبیات و هنر مستثنی نیست .چرا که تا شناخت مولفه های تازه و تطبیق آن با رفتارهای اجتماعی راهی طولانی است که باید پیموده شود.به همین دلیل بعد از انقلاب سال 1357 ادبیات ایران تحت تاثیر همان ویژگی های قبل باقی می ماند و چه بسا که شعار زدگی، رنگ و لعاب آثار سیاسی در آثار شاعران و نویسندگان ادامه یافت. در این سال ها با بروز پدیده ای تازه باز هم اتفاقی در ادبیات ایران روی نداد و همه چیز در انتظار فصل های آینده ماند.. فصل هایی که به تعبیری انقلابی دیگر در هنر ایران به وجود می آورد و سال ها بعد خودش را نشان می دهد ـ سال هایی که در شماره های آینده به بحث و بررسی گذاشته می شود.

احمد شاملو

محمدرضا شفیعی کدکنی

سعید سلطان پور

اسماعیل نوری علاء

خسرو گلسرخی