دنیایی که «کوری» دید

محمود علیزاده

قرار است از این پس هر هفته در این صفحه به صورت خیلی کوتاه به معرفی یک نویسنده و آثارش بپردازیم. ترتیب خاصی هم مدنظر نیست که مثلا نویسندگان را در قالب سبک یا کشور یا زبان بررسی کنیم، قصد این کار را هم نداریم. تنها بنا به پیشنهادهایی که می‌شود یا هر نویسنده‌ای که به نوعی خودش را در این صفحه بگنجاند و به همین دلیل اولین نویسنده‌ای که با هم به طور مختصر کمی درباره‌اش می‌خوانیم «ژوزه ساراماگو» برنده نوبل ۱۹۹۸ ادبیات است. شاید پیش از آنکه نوبل ادبیات سال ۱۹۹۸ را به خاطر نوشتن رمان «کوری» به وی اعطا کنند. کمتر کسی از مخاطبان عمومی ادبیات با نام ژوزه ساراماگو آشنایی داشت، اما کوری پنجره‌ای شد رو به روشنایی برای وی تا دنیا او را ببیند. اکنون کتاب‌های ساراماگو به ۳۰زبان دنیا ترجمه شده‌اند و پسرک فقیر پرتغالی که روزگاری اولین کتاب عمرش را در سن نوزده سالگی با پول قرضی خریده بود حالا می‌تواند هر کتابی را که دوست دارد بخرد؛ چرا که نام او به عنوان نویسنده بر جلد هر کتابی درج شود حتما دوستداران ادبیات به ویژه سبک رئالیسم گزنده ساراماگو فروش آن را تضمین می‌کنند.

ساراماگو کیست؟

«ژوزه دو سوسا ساراماگو» (José de Sousa Saramago) در ۱۶ نوامبر سال ۱۹۲۲ میلادی در روستای کوچک «آزینهاگا» (Azinhaga) در صد کیلومتری شمال شرق لیسبون، مرکز کشور پرتغال، به دنیا آمد. آزینهاگ در ساحل رودخانه «آلموندا» (Almonda) قرار دارد.

دوران کودکی و تحصیل او در فقر گذشت و ساراماگوتاسن نوزده سالگی که کتابی با پول قرضی خرید کتابی برای خود نداشت اما ژوزه ساراماگو در خانه کتابی نداشت تنها چیزی که پنجره لذت خواندن ادبیات را به روی او می‌گشود، کتاب‌های متن زبان پرتغالی، با اشعار برگزیده‌شان، بودند. حتی امروز هم، به‌رغم گذشت این زمان طولانی، او می‌تواند اشعار این کتاب‌ها را از حفظ بخواند. پس از پایان درس، او دو سال به عنوان مکانیک در یک تعمیرگاه خودرو مشغول به کار شد. در آن دوران، در اوقات فراغت عصرانه، او مکررا به یک کتابخانه عمومی در شهر لیسبون می‌رفت و در آنجا بود که بدون هیچ کمک یا راهنمایی فرد دیگری، و تنها به مدد حس کنجکاوی شخصی و میل به یاد گرفتنش، ذائقه ژوزه برای انتخاب کتاب‌های خواندنی، پیشرفت کرد و مهذب شد. ساراماگوی ۲۵ ساله، در همان سال، اولین کتاب خود را منتشر کرد. رمانی که خود وی آن را «پنجره» (The Widow) نامیده بود اما برای بازاریابی بهتر و جذب مخاطب بیشتر، به پیشنهاد ناشر با عنوان «سرزمین گناه»(The Land of Sin) منتشر شد.

او رمان دیگری را با عنوان «نور آسمان» (The Skylight) نوشت که هنوز منتشر نشده است. در همان زمان، نوشتن رمان دیگری را آغاز کرد که البته به جز چند صفحه آغازین آن، ادامه نیافت. اسم این رمان «عسل و تاول» (Honey and Gall) و شاید «لوئیس پسر تادئوس»

(Louis، son of Tadeus) بود. حقیقت امر این بود که ساراماگو خودش نوشتن آن رمان را رها کرد چرا که برایش کاملا روشن شده بود چیزی در چنته ندارد که ارزش بازگویی داشته باشد.

به مدت ۱۹ سال، یعنی تا ۱۹۶۶، که «اشعار محتمل» (Possible Poems) را منتشر کرد، ساراماگو از صحنه ادبیات پرتغال غایب بود. هرچند که تعداد کمی می‌توانند غیبت وی را به یاد آورند. به دلایل سیاسی، ساراماگو در سال ۱۹۴۹ بیکار شد. اما به واسطه لطف یکی از دبیران پیشین مدرسه فنی، توانست در شرکت فلزی که دبیر سابقش از مدیران آن بود، کار خوبی دست و پا کند. در پایان دهه ۱۹۵۰ میلادی، او کار را در یک شرکت انتشاراتی با نام «استودیوز کر» (Estúdios Cor)، با سمت مدیریت تولید آغاز کرد. بدین ترتیب او به دنیای کلمات بازگشت، اما نه به عنوان یک نویسنده. این دنیایی بود که سال‌ها پیش آن را ترک کرده بود. شغل جدیدش به او این اجازه را می‌داد که با برخی از مهم‌ترین نویسندگان پرتغالی آن زمان، آشنایی و رفاقت پیدا کند. در سال ۱۹۵۵، هم برای افزایش درآمد خانواده و البته بیشتر به خاطر لذت این کار، ساراماگو اوقات فراغتش را به ترجمه می‌گذرانید. فعالیتی که تا سال ۱۹۸۱ ادامه یافت. در فاصله ماه می‌۱۹۶۷ تا ماه نوامبر ۱۹۶۸، به طور همزمان به نقد ادبی هم اشتغال داشت. در همان دوران، یعنی در سال ۱۹۶۶، ژوزه ۴۴ ساله، کتاب شعر «اشعار محتمل» را چاپ کرد که به عنوان بازگشت وی به عرصه ادبیات شناخته شد.پس از آن، در سال ۱۹۷۰، کتاب شعری به اسم «شاید شادمانی» (Probably Joy) و مدتی کوتاه پس از آن، به ترتیب در ۱۹۷۱ و ۱۹۷۳، «از این جهان و آن دیگری» (From this World and the Other) و «چمدان مسافر» (Traveller's Baggage)، دو مجموعه از مقالات وی در روزنامه منتشر شد. منتقدان این دو کتاب را لازمه فهم کارهای اخیر وی می‌دانند. پس از جدایی از ایلدا رییس در ۱۹۷۰، او ارتباطی را با «ایزابل دو نوبرگا»

(Isabel da Nóbrega)، نویسنده زن پرتغالی آغاز کرد که تا ۱۹۸۶ ادامه داشت. البته این رابطه به ازدواج رسمی تبدیل نشد. او در سال ۱۹۷۸مجموعه داستانی را با عنوان «تقریبا یک شیء» (Quasi Object) و در سال ۱۹۷۹ نمایش نامه «شب» (The Night) را منتشر کرد. او در دهه ۸۰ چند نمایش نامه دیگر نیز منتشر کرد: «من باید با این کتاب چه کنم؟»

(What shall I do with this Book?) چند ماه قبل از انتشار رمان «برخاسته از زمین» و «زندگانی دوباره فرانسیس اسیسی» (The Second Life of Francis of Assisi) در سال ۱۹۸۷.اما به استثنای این چند نمایش نامه، تمام دهه ۸۰ به نوشتن رمان اختصاص داشت: «بالتازار و بلیموندا»(Baltazar and Blimunda) در ۱۹۸۲، «سال مرگ ریکاردو ریش»

(The Year of the Death of Ricardo Reis) در ۱۹۸۴، «بلم سنگی»(The Stone Raft) در ۱۹۸۶ و «تاریخ محاصره لیسبون»(The History of the Siege of Lisbon) در ۱۹۸۹.

رمان «بالتازار و بلیموندا» در سال ۱۹۹۰ توسط آهنگساز ایتالیایی «آریو کورجی» به صورت اپرا درآمد و با نام «بلیموندا» به روی صحنه رفت.

زندگی شخصی ساراماگو در سال ۱۹۸۶ با تحول مهمی همراه بود. او در این سال با روزنامه نگار اسپانیایی، «پیلار دل ریو» (Pilar del Río) آشنا شد و دو سال بعد، در سال ۱۹۸۸ و در سن ۶۶ سالگی، با وی ازدواج کرد. در سال ۱۹۹۳دولت پرتغال معرفی رمان «انجیل به روایت عیسی مسیح»

(The Gospel According to Jesus Christ) ـ که در سال ۱۹۹۱ منتشر شد ـ به جایزه ادبیات اروپایی را وتو کرد. بهانه دولت پرتغال برای این اقدام، اهانت آن به عقاید کاتولیک‌ها و موج مخالفت‌های آنان با این رمان بود. در نتیجه این اقدام، ساراماگو و همسرش، اقامتگاه خود را به جزیره «لانزاروته» (Lanzarote) در جزایر قناری کشور اسپانیا تغییر دادند. این جزیره محل اقامت خانواده همسر ساراماگو بود. البته این کدورت بعدها برطرف شد و اکنون ساراماگو بسیاری از اوقاتش را در پرتغال می‌گذراند.

ساراماگو در سال ۱۹۹۳، نگارش روزنوشتی را با عنوان «روزنوشت‌های لانزاروته» (Lanzarote Diaries) آغاز کرد که تا به حال پنج جلد آن منتشر شده است. او در سال ۱۹۹۵ و در سن ۷۳ سالگی، رمان «کوری» (Blindness) و در سال ۱۹۹۷، رمان «همه نام‌ها» (All the Names) را منتشر کرد.

ساراماگو در سال ۱۹۹۵، برنده جایزه «کامو» شد و در سال ۱۹۹۸ توانست در ۷۶ سالگی جایزه «نوبل» برای ادبیات را از آن خود کند. او این خبر را از مهماندار هواپیمایی شنید که سوار آن شده بود تا در بازگشت از نمایشگاه کتاب فرانکفورت به مادرید نزد همسرش برود. این اولین باری بود که ادبیات پرتغال، جایزه نوبل را از آن خود می‌کرد.

ساراماگو در سال ۲۰۰۰، رمان «غار» و در سال ۲۰۰۵ نمایش نامه «دون جیووانی» را منتشر کرد.

او در سال ۲۰۰۵ رمان «مرگ مکرر» را به دست چاپ سپرد. این کتاب به طور هم زمان در کشورهای پرتغال، اسپانیا، برزیل، آرژانتین، مکزیک و ایتالیا منتشر شد. تا به حال حدود سه و نیم میلیون نسخه از آثار ساراماگو به بیش از سی زبان دنیا منتشر شده است. داستان‌های او که با لحنی طنزآمیز نگاشته شده‌اند، معمولا شرح رویدادهای تاریخی و یا حوادث تخیلی‌اند که در واقع به انتقاد وضع موجود در جامعه می‌پردازند. انتقاد به سنت‌های مذهبی و بی‌عدالتی اجتماعی در محور آثار این نویسنده قرار دارند. او معتقد است که حقیقت واحدی وجود ندارد که برای همه به یک اندازه با ارزش باشد. ساراماگو می‌گوید که ایدئولوژی و جهان‌بینی یک نویسنده در رده دوم قرار دارد: «آنچه که ما آن را به عنوان ادبیات سیاسی فعال می‌نامیم، غالبا به نتایج فاجعه بار ادبی ختم می‌شود. مطمئنا موارد دیگری نیز وجود دارد، اما نه انقلاب و نه ادبیات از آنها سود جسته‌اند.»

ژوزه ساراماگو که در برخی از ترجمه‌ها در ایران با تلفظ اسپانیایی خوزه ساراماگو، خوانده شده، جوایز بسیار ادبی را در پرتغال و در سطح بین‌المللی دریافت کرده است. از جمله این جوایز می‌توان از جایزه ادبی کامو در ۱۹۹۵ و ۱۹۹۸ در سن ۷۶ سالگی جایزه نوبل نام برد. واتیکان در ۱۹۹۸ زمانی که ساراماگو به دریافت جایزه نوبل نائل شد آن را تاسف‌بار خواند و از تصمیم‌گیری سیاسی در اهدای جایزه به وی نام برد.

ساراماگو همچنین با علاقه‌ای خاص در مورد موضوعات سیاسی روز اظهارنظر هم می‌کند.

کتاب‌شناسی ژوزه ساراماگو نویسنده پرتغالی

۱۹۴۷ـ رمان «سرزمین گناه» (The Land of Sin)

۱۹۶۶ ـ مجموعه شعر «اشعار محتمل» (Possible Poems)

۱۹۷۰ـ مجموعه شعر «شاید شادمانی» (Probably Joy)

۱۹۷۱ ـ مجموعه مقالات «از این جهان و آن دیگری» (From this World and the Other)

۱۹۷۳ـ مجموعه مقالات «چمدان مسافر» (Traveller's Baggage)

۱۹۷۴ـ کتاب «عقاید دی ال‌هاد» (The Opinions the DL Had)

۱۹۷۵ـ شعر بلند «سال ۱۹۹۳» (The Year of ۱۹۹۳)

۱۹۷۶ـ مجموعه مقالات سیاسی «یادداشت‌ها» (Notes)

۱۹۷۷ـ رمان «فرهنگ نقاشی و خوش‌نویسی» (Manual of Painting and Calligraphy)

۱۹۷۸ـ مجموعه داستان «تقریبا یک شیء» (Quasi Object)

۱۹۷۹ـ نمایش نامه «شب» (The Night)

۱۹۸۰ـ نمایش نامه «من باید با این کتاب چه کنم؟» (What shall I do with this Book)

۱۹۸۰ـ رمان «برخاسته از زمین» (Risen from the Ground)

۱۹۸۱ـ کتاب «سفر به پرتغال» (Journey to Portugal)

۱۹۸۲ـ رمان «بالتازار و بلیموندا» (Baltazar and Blimunda)

۱۹۸۴ـ رمان «سال مرگ ریکاردو ریش» (The Year of the Death of Ricardo Reis)

۱۹۸۶ـ رمان «بلم سنگی» (The Stone Raft)

۱۹۸۷ـ نمایش‌نامه «زندگانی دوباره فرانسیس اسیسی» (The Second Life of Francis of Assisi)

۱۹۸۹ـ رمان «تاریخ محاصره لیسبون» (The History of the Siege of Lisbon)

۱۹۹۱ـ رمان «انجیل به روایت عیسی مسیح» (The Gospel According to Jesus Christ)

۱۹۹۳ـ کتاب«روزنوشت‌های لانزاروته» (Lanzarote Diaries)

۱۹۹۴ـ رمان «گذرنامه‌ای برای پرتغال» (Passport to Portugal)

۱۹۹۵ـ رمان «کوری» (Blindness)

۱۹۹۷ـ رمان «همه نام‌ها» (All the Names)

۱۹۹۹ـ کتاب «پرتغال» (Portugal)

۱۹۹۹ـ رمان «قصه جزیره ناشناخته» (The Tale of The Unknown Island)

۲۰۰۰ـ رمان «غار/دخمه» (The cave)

۲۰۰۴ـ رمان «دوبل» (The Double)

۲۰۰۵ـ نمایش نامه «دون جیووانی»

۲۰۰۵ـ رمان «ضربان مرگ/مرگ مکرر»