هیچ واکنش جالبی  جز از جانب مردم ندیدم
آتش‌نشانی در خود بحث امداد و نجات را دارد، آنکه وارد این حرفه می‌شود از پیش درصدی از احتمال سانحه را برای خود نیز پذیرفته است.
اما مجتبی جراهی خود درگیر حادثه‌ای شد که امدادها برایش نتیجه‌ای نداشت. او در ارتفاعی بود که دست هیچ امدادگری به او نمی‌رسید. روزها می گذشت،‌ همه منتظر بودند،‌ستاد بحران تشکیل شد،‌ احمد برادرش مدام میان خانه و ستاد در رفت و آمد بود،‌ هلیکوپترها به حرکت درآمدند،‌همه بسیج شدند اما او بالاتر از آن بود که امداد نتیجه ای دهد.
نهایتا همه پذیرفتند هلیکوپتر به آشیانه برگردد. خانواده و تیم امداد شکست را پذیرفته بودند و برنامه گشایش مسیر به پایان خود رسیده بود بی آنکه آنها که در این راه گام نهاده بودند به خانه بازگشته باشند.در گفت‌وگو با احمد جراهی از اعضای تیم گشایش مسیر در برودپیک،‌ یکی از هشت هزارتایی‌های دنیا، از او درباره برنامه برادرش برای حضور در برودپیک و واکنش‌های رسانه‌ها و مردم به حادثه پس از صعود پرسیدیم و او صبورانه پاسخ گفت.

مجتبی از چه سالی برنامه آمادگی را برای صعود به برودپیک شروع کرد و آیا از همان ابتدا با آیدین و پویا همراه بود؟
مجتبی از سال ۸۹ برای صعود به این قله تلاش می‌کرد و در سال ۹۰ یک برنامه با آیدین برای صعود داشتند که به دلیل شرایط جوی ناچار به بازگشت شدند. در این سال آنها تا ارتفاع ۷۳۰۰ بالا رفته بودند، اما نتوانستند به صعود ادامه دهند.
با توجه به هزینه‌های بالای این برنامه‌ها، آیا آنها توانستند حامی مالی جذب کنند یا اینکه ناچار به پرداخت هزینه‌ها به شکل شخصی شدند؟
فکر می‌کردم حمایت محدودی از آنها انجام شد، اما تا آنجایی که مطلع هستم، بخش عمده‌ای از هزینه‌های این برنامه به دوش خود آنها بود. مجتبی از حقوقی که به عنوان یک آتش‌نشان می‌گرفت برای این برنامه‌ها هزینه می‌کرد.
آیا به لحاظ شغلی، مشکلی برای حضور در این برنامه‌ها که زمان زیادی باید به آنها اختصاص دهد نداشت؟ مثلا ما شاهد بودیم که خانم اسفندیاری برای صعودهای خود ناچار به استعفا شده بود؟
آتش‌نشانی سازمانی است که نیروهای استخدام شده در آن باید به لحاظ بدنی از آمادگی خوبی برخوردار باشند و اغلب آنها ورزشکار هستند. در این فضا لااقل برای حضور در برنامه‌های ورزشی برای فرد کارشکنی صورت نمی‌گیرد و با مرخصی‌ها موافقت می‌شود و گاهی هم حمایت‌هایی از آنها صورت می‌گیرد. اتفاقا چند روز قبل، همکاران مجتبی به خانه ما آمده بودند و می‌گفتند خروج او کاملا قانونی بوده و هماهنگی‌ها با آنها انجام شده بود.
یکی از مباحثی که پس از بروز سانحه در برودپیک پیش آمد، بحث عدم مجوز در این برنامه بود. به نظر شما این بحث چقدر هم به لحاظ مالی و هم به لحاظ قانونی بودن یک برنامه مهم است؟
ابتدا باید ببینیم به مفهوم مجوز از کدام زاویه می‌خواهیم نگاه کنیم. به لحاظ مالی، به نظر من داشتن مجوز نمی‌تواند کمک زیادی به کوهنورد بکند، چون حامی مالی یک شخص مستقل است و داشتن مجوز دلیلی برای ترغیب شخص برای این حمایت نیست. از لحاظ حقوقی هم ما بحث کوهنوردان مستقل را داریم که نیازی به گرفتن مجوز برای برنامه خود ندارند. تنها کارکردی که مجوز دارد این است که پس از صعود آنها در سایت‌ها خبر این صعود را منتشر می‌کنند یا یک خبر در تلویزیون گفته می‌شود.
زمانی که مجتبی و همراهانش این صعود سخت را انجام دادند، هیچ خبری درباره این صعود منتشر نشد، حتی یک زیرنویس یا تبلیغ هم نداشتیم. الان هم مسوولان می‌گویند مستندی برای اینکه آنها به قله رسیده‌اند وجود ندارد و حتی حاضر به قبول این صعود هم نیستند.
واکنش مردم، رسانه‌ها و مسوولان فدراسیون به این حادثه چه بود؟
من و خانواده‌ام همیشه از واکنش مردم استقبال می‌کنیم. این واکنش می‌تواند آگاهانه یا ناآگاهانه باشد. واکنش‌های آگاهانه مقبول است و بر ناآگاهان هم که حرجی نیست، اما به نظر من کسی که نگاه تخصصی و کارشناسانه دارد، اگر یک حرکت غیرمنطقی بکند، این حرکت از نظر من غیرقابل قبول است. درباره این حادثه شاهد بودیم تا وقتی حرکتی از آن سوی دنیا انجام نشد رسانه‌های ما به آن توجهی نکردند و خبری از آن در رسانه‌های رسمی نبود. پس از آن همه سایت‌ها و رسانه‌ها شروع به پوشش خبرهای این حادثه کردند که مطمئنا پس از چندی دیگر هم فروکش می‌کند. اگر بخواهم یک دید کلی از همه این ماجراها داشته باشم، باید بگویم من هیچ واکنش جالبی جز واکنش خود مردم ندیدم.