همه ماکینزی هستیم
فاطمه باباخانی و یاسر میرزایی دکترفریدون تفضلی در سال 1319 به دنیا آمد، او 30 سال بعد یعنی در سال 1349 پس از فارغ‌التحصیلی، تدریس اقتصاد را در دانشگاه شهید بهشتی (ملی سابق) آغاز کرد و در سال 1356 موفق به کسب رتبه استادی شد، اما تا رسیدن به مرتبه استادی، فریدون تفضلی چه مراحلی را طی کرد؟
فریدون تفضلی بعد از اخذ مدرک دیپلم از چند دانشگاه معتبر آمریکا پذیرش گرفت؛ او در نهایت کالج معتبر کالیفرنیا به نام کالج هارتنل را برای ادامه تحصیل انتخاب کرد. گذراندن دوره فشرده زبان در موسسه امرسون و اخذ دیپلم زبان انگلیسی، آغاز راه دشوار او بود. فریدون تفضلی سپس به کالیفرنیا رفت و در مقطع کاردانی در این کالج اقتصاد خواند. تحصیل در این رشته در مقطع لیسانس در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا از دیگر مراحل تحصیل این استاد بود؛ او در کنار این رشته، گرایش دوم یا فرعی خود را زبان انگلیسی انتخاب کرد. با اخذ مدرک لیسانس، تفضلی یک سال به عنوان کارشناس اقتصادی برای شرکت آر جی رینولدز در
لس ‌آنجلس کار کرد تا اینکه با اخذ پذیرش از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی رشته اقتصاد را در مقطع فوق‌لیسانس و دکترا ادامه داد.
از آنجا که او فوق لیسانس را با نمرات عالی گذرانده بود، برای دوره دکترا موفق به گرفتن بورس تحصیلی شد که علاوه بر معافیت ۵۰ درصد شهریه این امکان را به دست آورد که از امتیاز
«مرتبه دستیار تدریس» برخوردار شود. رساله او در این دوره «سهم علمی اسکار لانگه در تئوری سوسیالیسم و کاربردهای آن در یوگسلاوی و چک‌اسلواکی» بود که با درجه ممتاز مورد پذیرش قرار گرفت. پس از ورود دکتر تفضلی به ایران ، سازمان برنامه، بانک مرکزی و وزارت اقتصاد و دارایی مایل به استخدام او بودند، اما او فعالیت در دانشگاه را ترجیح داد.
در این دوره فعالیتش به جز کرسی استادی در سایر حوزه‌ها نیز بیشتر بود و سمت‌هایی از قبیل سرپرست امور دانشجویی دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی از سال ۱۳۵۰ تا سال ۱۳۵۱، رییس دروس دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی (معاون مدیر گروه اقتصاد و گروه علوم سیاسی) از سال ۱۳۵۱ تا سال ۱۳۵۹ ، نماینده دانشکده علوم و اقتصاد و سیاسی در کمیته انتشارات دانشگاه از سال ۱۳۵۰ تا سال ۱۳۵۲، رییس کمیته فوق‌لیسانس اقتصاد دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی از سال ۱۳۵۲ تا سال ۱۳۵۷، رییس کمیته پذیرش دانشجویان انتقالی از خارج به دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی از سال ۱۳۵۲ تا سال ۱۳۵۷، نماینده دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی در کمیته ممیزی دانشگاه برای ارتقای استادان و سایر کمیته‌های وابسته به آن (۱- کمیته منتخب دانشکده و ۲- کمیته علوم انسانی) از سال ۱۳۶۳ تا سال ۱۳۶۹، رییس کمیته طرح سوالات اقتصاد کلان و زبان تخصصی برای آزمون ورودی کارشناسی ارشد از سال ۱۳۵۰ را تاکنون بر عهده داشت.
عمده فعالیت‌های دانشجویی این استاد شامل تدریس در آمریکا در درس‌های اقتصاد خرد یک، اقتصاد کلان یک، اقتصاد توسعه و دستیار تدریس اقتصاد کلان یک، مبانی علم اقتصاد، اقتصاد کلان و نظام‌های اقتصادی است. پس از ورود به ایران نیز تاکنون درس‌هایی از قبیل
الف) در سطح کارشناسی: تاریخ عقاید اقتصادی، اقتصاد کلان ۲، زبان تخصصی، اقتصاد کلان۱، اقتصاد خرد ۱و۲، اقتصاد تورم، ب) در سطح کارشناسی ارشد: سیر اندیشه‌های اقتصادی، اقتصاد کلان ۱، اقتصاد کلان پیشرفته، تئوری درآمد و اشتغال، ج) در سطح دکترا: اقتصاد کلان پیشرفته، توسط این استاد در دانشگاه شهید بهشتی ارائه شده است.
دکتر تفضلی تاکنون جوایز و نشان‌هایی را برای کتاب‌های اقتصاد کلان، تاریخ عقاید اقتصادی، انقلاب کینزی ازدیدگاه رشد و توسعه و تورم و تورم بسیار شدید دریافت کرده است. کتاب‌های «سرمایه‌داری، کمونیسم و همزیستی» جان کنت گالبرایت و استنیسلا ومنشیکوف، «اندیشه‌های اقتصادی میلتون فریدمن» ایمون باتلر، راز سرمایه (چرا سرمایه‌داری در غرب موفق می‌شود و درجاهای دیگر شکست می‌خورد) هرناندو دوسوتو تقدیر
شده است.




شما چه سالی وارد دانشگاه شهید بهشتی (دانشگاه ملی ایران سابق) شدید؟
من در شهریورماه ۱۳۴۹ شمسی بعد از ۱۲ سال تحصیل و تدریس در آمریکا در دانشگاه شهید بهشتی (دانشگاه ملی ایران سابق) به‌طور تمام وقت رسمی تدریس خود را شروع کردم. در آن زمان‌ها بهترین استادان را که تحصیلکرده آمریکا بودند در دانشکده اقتصاد داشتیم. تحولی که من در دانشکده ایجاد کردم تدریس اقتصاد کلان ۲ با شیوه‌ای جدید و همچنین تاریخ عقاید اقتصادی با روشی جدید در این دانشکده بود که حاصل تدریس این دو درس دو کتاب «اقتصاد کلان: نظریه‌ها و سیاست‌های اقتصادی» و «تاریخ عقاید اقتصادی: از افلاطون تا دوره معاصر» است که به ترتیب به ویراست سوم چاپ نوزدهم و دهم در سال ۱۳۹۱ رسیده‌اند. ضمنا سال‌ها است که در دانشگاه‌های ایران از این دو کتاب به‌عنوان کتاب‌های مرجع استفاده شده و می‌شود.
در پانزده تیرماه ۱۳۸۶ بعد از ۳۷ سال و هشت ماه و ۱۰ روز با رتبه استادی تمام‌پایه ۳۲ بازنشسته شدم، ولی هنوز هفته‌ای ۲ روز در دوره کارشناسی اقتصاد به تدریس تاریخ عقاید اقتصادی و زبان تخصصی مشغول هستم. بنابراین، تاکنون ۴۳ سال است که در این دانشگاه تدریس می‌کنم. تا به حال ۱۱ کتاب تالیف یا ترجمه کرده‌ام. در ضمن، ۱۲ درس مختلف در دوره کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا ارائه کرده و حدود ۳۰.۰۰۰ دانشجو داشته‌ام که تعدادی از آنها در حال حاضر استادان کرسی‌دار رشته اقتصاد در دانشگاه‌های دولتی سراسری و دانشگاه‌های دیگر هستند و مشغول تدریس و تحقیق می‌باشند.
شما در چه مکتب اقتصادی تحصیل کردید و شاگرد چه کسانی بودید؟
من در دوران تحصیل خود در آمریکا دانشجوی کینز، فریدمن و شومپیتر و اقتصاددانان مشهور دیگر بوده‌ام. البته به‌طوری که فریدمن می‌گوید: «همه ما به نوعی کینزی هستیم» در حالی که وی یک اقتصاددان نئوکلاسیک معاصر است.
نئوکلاسیک‌ها طرفدار اقتصاد آزاد رقابتی بدون دخالت دولت هستند و معتقدند که بخش خصوصی باید بزرگ و کارآمد باشد ضمن آنکه آزادی‌های اقتصادی توامان با آزادی‌های اجتماعی و سیاسی رعایت شود. به نظر من اقتصاد بازار کارآیی لازم را دارد و می‌تواند، شرایطی را فراهم کند که جامعه به شکل کارآمد اداره شود و به سوی تعادل اقتصادی برود و هرکس براساس توانایی خود شغلی را که می‌خواهد به دست آورد.
نئوکلاسیک‌ها همچنین نظریه‌ای تحت عنوان «تعادل اشتغال کامل» دارند که در چارچوب این نظریه «بیکاری غیرارادی»، در شرایطی که بازارهای مختلف به‌طور آزاد و رقابتی در سطح کلان کار می‌کنند، غیرممکن است. در حالی که «بیکاری ارادی» ممکن است به این دلیل که انسان‌ها ممکن است تنبلی کنند و جویای کار نباشند، ایجاد شود.
فریدمن هم از این تز دفاع می‌کند و اینکه اقتصاد سرمایه‌داری آزاد براساس رئوس مکتب نئوکلاسیک می‌تواند به کار خود ادامه دهد به‌گونه‌ای که شاهد مساله بیکاری در این جوامع نباشیم. به نظر فریدمن در این جوامع تنها می‌توان شاهد تورم بود؛ بنابراین، تفاوت فریدمن با نئوکلاسیک‌ها در این نقطه است.
چون نئوکلاسیک‌ها معتقدند تعادل «شامل اشتغال کامل بدون تورم» می‌شود. اما فریدمن می‌گوید «تورم ممکن است در شرایط اشتغال کامل به وجود آید.» از سال ۱۹۷۰ به بعد در سرمایه‌‌داری تورم نسبتا شدیدی ایجاد شد. پس از آن فریدمن کتابی تحت عنوان «تاریخ پولی ایالات متحده» را با همراهی خانم «آناشوارتز» نوشت. این کتاب در آمریکا چندین سال قبل منتشر شد و مخاطبان زیادی پیدا کرد. بعدها این دو نفر کتاب تاریخ پولی بریتانیا را نیز به نگارش درآوردند. نویسندگان این دو کتاب معتقدند که در اقتصاد سرمایه‌داری در بلندمدت‌ مساله بیکاری نداریم و می‌توانیم با تورم روبه‌رو شویم. آنها معتقدند که سیاست‌های کینزی - چه سیاست‌های پولی و چه سیاست مالی- به دلیل «تاخیرات زمانی» که لاجرم با آنها همراه خواهد بود، نمی‌تواند کارآیی لازم را داشته باشد.
فریدمن می‌گوید: در کشوری که اشتغال کامل دارد، ما باید توجه داشته باشیم که نرخ رشد عرضه پولی سالانه باید متناسب با نرخ رشد اقتصادی واقعی سالانه در آن کشور باشد. اگر نرخ رشد عرضه پول بیش از نرخ رشد اقتصادی شود، مازاد آن تورم‌زا است. در مقابل سیاست‌های کینزی که به رغم فریدمن تعرضی است، وی سیاست‌های تدافعی را برای مقابله با تورم پیشنهاد می‌کند؛ یعنی سیاست‌هایی که یک قاعده پولی دارد. ما باید توجه داشته باشیم که فریدمن هم متخصص آمار و هم متخصص اقتصاد است و ضمنا جزو بهترین آمارشناسان و آماردان‌های دنیا هم بوده است.
قاعده پولی فریدمن، به طوری که در بالا بیان شد، تحولات زیادی را در بانک‌های مرکزی جهان در کشورهای در حال توسعه از جمله در کشورها در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ به وجود آورد که معادل دهه ۱۳۴۰ در ایران است.
شما گفتید نئوکلاسیک‌ها معتقدند که در بلندمدت ما بیکاری نخواهیم داشت. آیا الان هم این نظر را دارید؟ و آیا دوره‌ای بوده که ما بیکاری صفر داشته باشیم؟
آری من این اعتقاد نئوکلاسیک‌ها و همچنین فریدمن را بیان کردم، مشروط به اینکه بازار نیروی کار در سطح کلان در جامعه عمدتا به طور رقابتی توسط بخش خصوصی اداره شود. در سال‌های معینی در آمریکا نرخ بیکاری در حد طبیعی خود، برای مثال پنج درصد بوده است که با اشتغال کامل در تعارض نیست. درصدی از این نرخ بیکاری طبیعی به جابه‌جایی مشاغل و... بازمی‌گردد. به عنوان مثال، یک جوان از دانشگاه فارغ‌التحصیل می‌شود و در یک دوره زمانی مشخص در جایی مشغول به کار می‌شود تا اینکه می‌فهمد که به آن کار علاقه‌ای ندارد بنابراین، آن شغل را ترک می‌کند و تا زمانی که شغل دلخواه خود را پیدا کند، مدتی بیکار است، که ما این نوع بیکاری را «بیکاری اصطکاکی» می‌نامیم. مثلا، در فصل بهار و تابستان صنعت گردشگری رونق می‌گیرد و بنابراین اشتغال بالا می‌رود، ولی در زمستان افول می‌کند و در نتیجه اشتغال پایین می‌آید.
بنابراین، در جواب به سوال شما باید بگویم که در دوره‌های معینی ما در آمریکا تعادل نسبی اشتغال کامل همراه با نرخ بیکاری طبیعی و نرخ تورم پایین داشته‌ایم. اما در سال ۱۹۲۹ به دلیل سقوط بازار سهام نیویورک به خاطر بورس بازی کاذب بورس بازان و به ویژه کارگزاران بورس و ایجاد «حباب» در این بازار به قول کینز «دام نقدینگی» به وجود آمد که نتیجه آن یک دوره طولانی رکود شدید و بیکاری یا «بحران بزرگ» در آمریکا بود.
آیا در ایران نیز ما شاهد این «حباب» بوده‌ایم؟
چندین سال قبل یک «حباب» به وجود آمد که بعدا منجر به سقوط ارزش سهام در بورس شد. در حال حاضر نقدینگی کشور حدود ۴۹۰ هزار میلیارد تومان است و ضمنا سرگردان است. گاهی این نقدینگی به طرف بازار بورس می‌رود که اخیرا رفته است گاهی به سمت بازار مسکن و بعضا در مواردی به طرف بازار دلار و سکه می‌رود و زمانی هم از کشور فرار کرده و به خارج از کشور می‌رود.
آیا بر اساس گفته فریدمن اقتصاد سرمایه‌داری پس از رسیدن به اشتغال کامل و کنترل تورم توسط قاعده پولی به ثبات می‌رسد؟
به نظر من ماهیت پیدایش ادوار تجاری (مانند رکود و رونق همراه با تورم ملایم) به دلیل عوامل درونی و بیرونی یک حالت ذاتی دارد. همان گونه که به قول کینز نظام سرمایه‌داری هر چند سال یک بار دچار رکود و بیکاری می‌شود (۱۹۳۳-۱۹۲۹) و (۲۰۰۰-۲۰۰۸) می‌شود، نظام سوسیالیستی هم دچار این مشکلات اقتصادی می‌شود. برای مثال، در شوروی سابق و در نیمه دوم حکومت بر ژنف، بنگاه‌های اشتراکی، مردم و دولت اشتراکی با مشکلات اقتصادی فراوان روبه‌رو شده و در عمل ورشکسته شدند.
به دانشجویان برای اینکه چه مباحثی را تقویت کنند یا چه شاخه‌ای را دنبال کنند، چه توصیه‌ای می‌کنید؟
مسیر دانشجویان در دوره‌های کارشناسی ارشد و دکترا از طریق دانشکده مشخص است و استادان راهنما، این دانشجویان را راهنمایی می‌کنند (هم در انتخاب واحدهای ترم و هم در انتخاب گرایش مورد علاقه‌ آنها). در ضمن لازم است که دانشجویان در دوره کارشناسی کتاب‌های انگلیسی در
حوزه اقتصاد بخوانند.
ارتباط دانشکده‌های اقتصاد با بدنه اقتصادی دولت و با هم چطور است؟
دانشکده اقتصاد دانشگاه شهید بهشتی از زمانی که من به این دانشگاه آمدم تا کنون همیشه بهترین استادان رشته اقتصاد را داشته است. این دانشکده بعد از انقلاب برای یک دوره «قطب علمی» شده ولی در حال حاضر دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران «قطب علمی» است. به نظر من یکی از تحولات بزرگی که بعد از انقلاب در دانشگاه‌ها اتفاق افتاد توجه به پژوهش و تحقیق در دانشکده‌ها و در رشته‌های مختلف بود که تدریجا منجر به انتشار مجله‌های علمی - پژوهشی در همه رشته‌ها و از جمله اقتصاد شده است. همچنین، در این رشته، اساتید اقتصاد پروژه‌های تحقیقاتی خود را انجام داده‌اند و رهنمودهای اقتصادی لازم را به دولت‌های وقت ارائه کرده‌اند.
در پایان جلسه‌ای که در دفتر آقای دکتر تفضلی در دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی در دانشگاه شهید بهشتی داشتیم، ایشان مجددا از میلتون فریدمن (۲۰۰۶-۱۹۱۲) برنده جایزه نوبل و استاد اقتصاد دانشگاه شیکاگو که بعد از بازنشستگی از این دانشگاه برای چندین سال رییس موسسه تحقیقات اقتصادی «هوور»۳ در دانشگاه استنفورد آمریکا بود، به عنوان یکی از بزرگان معاصر علم اقتصاد یاد کرد.
به گفته ایشان از زمانی که اتحادیه اروپا به شکل رسمی در سال ۱۹۹۱ در چارچوب پیمان «ماستریخت» تشکیل شد فریدمن مطرح کرد که این اتحاد کار اشتباهی بوده است و همان گونه که ما در سال‌های اخیر مشاهده کرده‌ایم، دیدیم که چقدر قضیه بدهی سنگین یونان روی اتحادیه اروپا فشار وارد کرد و هنوز هم در جریان است.
ضمنا مشاهده کردیم که ۲۸ کشور عضو اتحادیه اروپا برای مدتی طولانی و به سادگی با کشور آلمان برای اعطای وام به یونان هم‌صدا نشدند. استدلال فریدمن هم در واقع همین عدم تعامل کشورهای عضو در مورد مسائل مالی این اتحادیه بود. در حالی که کشورهای انگلیس و سوئیس که وارد این اتحادیه نشدند و پول ملی خود را حفظ کردند این فشارها را تقبل نکردند.

پاورقی:
۱- در آمریکا و در دوره دکترا با دریافت بورس تحصیلی Fellowship به مدت ۲ سال از امتیاز مرتبه دستیار تدریس
برخوردار شدم. از سوی دیگر، به مدت ۲ سال (۱۹۷۰-۱۹۶۸) در دانشگاه پلی تکنیک ایالتی کالیفرنیا واقع در شهر
سن لوئس آبستو استادیار رسمی اقتصاد بودم.
۲. Anna Schawrtz
۳- Hoover Institution