علی‌اصغر سعیدی- در دوران سلطنت محمد شاه قاجار، تحریک و توطئه مداوم عاملان انگلیس در شرق و جنوب ایران و نفوذ روزافزون روس‌ها در مناطق شمال ـ که شاه سلطنت خود را مدیون مداخله و اعمال نفوذ آنان می‌دانست ـ رجال مصلحت‌اندیش کشور را بر آن داشت که باز دست دوستی به سوی دولت فرانسه دراز کنند و تصور آنان این بود که آن دولت هنوز از قدرت افسانه‌ای دوران امپراتوری ناپلئون برخوردار است،
غافل از اینکه در آن سال‌ها لوئی فیلیپ [۱۸۴۸-۱۸۳۰] در فرانسه سلطنت می‌کرد و تجارت و صنعت در اروپا در حال رشد و گسترش بود و فرانسه برای توسعه مستعمرات خود در اطراف و اکناف عالم، ناگزیر بود در پاره‌ای از موارد با انگلیس نوعی سیاست همزیستی مسالمت‌آمیز در پیش گیرد و هرگز حاضر نمی‌شد به سبب منافع ایران، از ادامه سیاست بی‌طرفانه‌ای که در قبال دولت‌های انگلیس و روس اتخاذ کرده بود، به‌این سادگی دست بردارد، اما چون به ایجاد ارتباط بازرگانی با ایران و بسط نفوذ فرهنگی خود در این سرزمین علاقه وافر داشت، در هر شرایطی آماده مذاکره با نمایندگان ایران بود و از اعزام هیاتی به ریاست حسین خان‌مقدم، آجودانباشی[۱]، که در تاریخ ۲۳ جمادی‌الثانی ۱۲۵۴/۲۷ مارس ۱۸۳۸ به فرانسه اعزام شد، به خوبی استقبال کرد و سی سال بعد از قطع ارتباط سیاسی با ایران، مناسب دانست هیات مهمی را به ریاست کنت دوسرسی[۲] به کشور ما گسیل دارد. البته در آن زمان، افراد کتابخوان در آن کشور با خواندن سفرنامه‌های جهانگردان معروف، تا حدی با آثار باستانی این سرزمین کهنسال آشنایی داشتند، به خصوص چاپ و نشر سفرنامه کارستن نیبور[۳]، در سال ۱۷۷۸ در کپنهاک، که تخت جمشید را «به طور اساسی و علمی» به جهانیان می‌شناسانید، بیش از پیش اهل تحقیق را به دیدن ایران تشویق و تحریص کرد. همانگونه که دیتمار هنتسه، در مقدمه آن سفرنامه می‌نویسد: «.... نقش‌ها و نوشته‌هایی که نیبور از تخت جمشید همراه برد، از نظر دقت و غنا، همه کارهای پیشینیان او را که مشهورتر از همه انگلبرت کمپفر[۴] بود، به کنار زد. رونوشته‌های دقیق او از سنگ نبشته‌های میخی بی‌نهایت مهم بود، چون با کمک همین رونوشته‌ها بود که گئورگ فریدریش گروته فند[۵]، توانست در سال ۱۸۰۲ کلید خواندن خط میخی فارسی باستانی را به دست بیاورد. نیبور نه تنها از این سنگ‌ نبشته‌ها رونوشت برداشت، بلکه یک یک حروف را منظم کرد و توانست ۴۲ حرف پیدا بکند....[۶]»
به سائقه این مسائل، دیدار ایران و بررسی خرابه‌های تخت جمشید، برای باستان‌شناسان و اهل تاریخ، به‌ویژه برای اعضای موسسه‌های علمی و فرهنگی، فرصتی طلایی بود و انجمن هنرهای زیبای فرانسه به مجرد آنکه از اعزام چنان هیاتی به ریاست کنت دوسرسی اطلاع حاصل کرد بلافاصله دست به کار شد و به دو هنرمند که از طریق مسابقه انتخاب شده بودند، ماموریت داد به همراه آنان به ایران مسافرت و از آثار تاریخی و باستانی این کشور گزارش مشروح و مصوری تهیه کنند. نام این دو هنرمند، اوژن ناپلئون فلاندن‌[۷] و پاسکال کوست [۸] است. اولی نقاشی ماهر بود و در مسافرت الجزایر به خاطر علاقه‌ای که به باستان‌شناسی داشت، اطلاعاتی در این زمینه به دست آورده بود، و دومی معماری مجرب که در کاوش‌های نقاط باستانی مصر تجربیات ارزنده‌ای اندوخته بود. شرح سفر و حاصل مطالعات آن دو در ایران، طی کتاب‌هایی با قطع بزرگ[۹] و سفرنامه مستقل[۱۰] به چاپ رسیده است که برای شناختن اوضاع اجتماعی ایران از آن روزگار و آثار بر جای مانده از دوران های قدیم، یکی از منابع بسیار مهم است. اوژن فلاندن علاوه بر ترسیم تصویرهای دقیق و تهیه سفرنامه خواندنی، که به مراتب از شرح سفر رییس هیاتشان، پرمطلب‌تر و منصفانه‌تر است، در مجله معروف «دوموند» نیز مقالاتی درباره ایران نوشته است.[۱۱]
هیات فوق‌العاده فرانسوی، بعد از صدور دستورالعمل لازم[۱۲] از سوی مارشال سولت دوک دالماسی[۱۳]، نخست‌وزیر فرانسه، روز ۳۰ نوامبر ۱۸۳۹/ ۸ رمضان ۱۲۵۵ از طریق بندر تولون به سوی شرق حرکت می‌کنند و ۲۲ روز بعد، در عید فطر سال ۱۲۵۵ / ۸ دسامبر ۱۸۳۹ وارد شهر قسطنطنیه، یا استانبول امروزی می‌شوند. در قسطنطنیه سلطان عبدالمجید اول که بیش از ۱۸ سال ندارد، اعضای هیات را با تشریفات خاص به حضور می‌پذیرد. زمستان در پیش است و راه‌ها صعب‌العبور و طولانی، باید شتاب کرد. مسافران فرانسوی تا طرابوزان باز با کشتی می‌روند، اما از آنجا به بعد چاره‌ای جز انتخاب راه‌های کاروان‌رو نیست. آنها وقتی به ارزروم می‌رسند، اطلاع حاصل می‌کنند که مک نیل[۱۴]، وزیر مختار انگلیس در ایران بر سر محاصره هرات با محمدشاه اختلاف پیدا کرده و در راه مراجعت به لندن، چند روزی در ارزروم توقف نموده است. [۱۵]
اعضای هیات به اشاره مهماندار، یک روز در قره ضیاءالدین، استراحت می‌کنند تا خیل پیشوازکنندگان که از خوی راه افتاده‌اند، بتوانند به موقع از آنان استقبال کنند. فراوانی درخت و زیبایی مناظر طبیعت در دشت خوی، چشم فلاندن را از دور نوازش می‌دهد.[16]
این نقاش نکته بین در خوی ـ که نخستین شهر مهم ایرانی در مسیر سفر آنان است ـ متوجه می‌شود که مسجدهای این شهر، بر خلاف مساجد ترکیه فاقد مناره هستند و خانه‌ها پست و کم ارتفاع ساخته شده است. چند روز بعد در تبریز علت آن را درمی‌یابد. ترس از وقوع زمین‌لرزه، که اغلب زمین‌های این منطقه را می‌لرزاند، موجب کوتاهی ارتفاع ساختمان‌هاست. این نقاش باهوش، در تبریز نکته دیگری را هم کشف می‌کند: «در ایران باید دم در کفش‌ها را از پا کند، اما کلاه را همیشه در سر نگاه داشت.» این موضوع در آن روزگار به قدری شایان توجه و حائز اهمیت بود که برای رعایت آن«قرارداد ویژه‌ای میان ایران و روس بسته شده بوده است». اما همچنان که می‌دانیم؛ در کشور ما از دیرباز برای گریز از اجرای مقررات راه‌های ویژه‌ای نیز همواره پیش‌بینی می‌شده است. برای آنکه کفش و چکمه روس‌ها قالی‌های قصر را نجس نکند، موافقت ضمنی شده بود که روکشی روی ته کفش‌ها بکشند و به هنگام ورود، با کندن آن روکش در آستانه در، مفاد قرارداد اجرا و رضایت هر دو طرف جلب شود.در تبریز قهرمان میرزا، فرزند هشتم عباس میرزا والی آذربایجان است. این شاهزاده عبوس، شاید به سبب آنکه برادر شاه وقت است، چندان اعتنایی به کنت دوسرسی و به همراهان ریز و درشتش نمی‌کند و دیدارش مطلقا مطبوع نیست. اما بر خلاف وی، ملاقات با ملک قاسم میرزا، فرزند بیست و چهارم[17] فتحعلی شاه بسیار لذت‌بخش بوده و همه آنان را به شدت تحت تاثیر قرار داده است. این شاهزاده روشنفکر ـ که در آن هنگام بیش از سی و سه سال ندارد، بنا به نوشته فلاندن، علاوه بر فارسی با شش زبان زنده دنیا: فرانسه، انگلیسی، روسی، ترکی، عربی و هندی آشنایی داشته و در سایه حمایت و پشتیبانی اوست که اوژن بوره، از کشیشان و مروجان مذهبی فرانسوی، که در کنار افسران فرانسوی با حسین خان آجودانباشی به ایران آمده بود، توانسته است در تبریز مدرسه‌ای برای تدریس زبان فرانسه، یا به عبارت دقیق‌تر، برای تبلیغ مذهب کاتولیک دائر کند.
فلاندن وقتی به اندرونی ملک قاسم میرزا راه می‌یابد، دیوارهای تالار پذیرایی را پوشیده از تابلوهای نقاشی زیبا می‌بیند. دیدن این همه شاهکار در درون خانه یک مسلمان او را وسوسه می‌کند که از شاهزاده بخواهد فرصتی برای او فراهم کند که بتواند از چهره یک زن بی‌حجاب ایرانی، تصویری تهیه کند. درخواستی که برخلاف انتظار او، بسیار زود پذیرفته می‌شود و ملک قاسم میرزا، نقاش فرانسوی را برای صرف شام به خانه‌اش، که بیست خانم زیبا و بدون حجاب، در اندرونی آن زندگی می‌کنند، دعوت می‌کند. فلاندن به همراه فرنگی پیری که پزشک خانوادگی شاهزاده است، وقتی وارد منزل این میزان صاحب نام می‌شود، خود را در صحنه‌ای رویایی احساس می‌کند: در تالاری که سرتاسر آن آینه‌کاری است و با نور چلچراغ‌ها روشن شده است، بعد از ورود آنها پرده نازکی را کنار می‌زنند، و در آن سوی پرده، بیست زن زیبا، ناگهان از مشاهده یک مرد مسیحی نامحرم، شگفت‌زده، جیغ و دادشان بلند می‌شود و از فرط شرم، بی‌اختیار با کف دست و یا با گوشه دامن روی خود را می‌پوشانند. اما خیلی زود به اشاره شاهزاده، آرامش خود را بازمی‌یابند و کمی بعد برنامه ساز و آواز و رقص از سوی مطربان حرفه‌ای آغاز می‌شود. در میان نوازندگان تنها یک مرد دیده می‌شود که او هم از چشم نابینا است. شام روی میزی مدور چیده شده است و میهمانان دور آن می‌نشینند و در فضایی آکنده از نوا و نشاط و عطر نفس‌های زیبارویان، آرام آرام غذا می‌خورند. حضور در چنین بزم خیال‌انگیز، آن هم در مرکز شهر تبریز، که مردم آن به داشتن تعصبات مذهبی شدید شهره آفاق‌اند، برای اوژن فلاندن صحنه‌ای باور نکردنی است.
در راه حرکت از تبریز به سوی پایتخت، در آن سوی قره‌چمن، چاپاری از تهران به رییس هیات پیغام می‌آورد که محمد شاه به اصفهان عزیمت کرده است. پس باید برای دیدن شاه به اصفهان رفت.
پانوشت‌ها:
1ـ حسین خان‌مقدم مراغه‌ای از اعقاب آقاخان مقدم، از رجال شایسته دوران قاجار بود و در اسلامبول و پاریس و لندن ماموریت‌های رسمی به عهده داشت و در ملاقات با مترنیخ صدراعظم معروف اطریش، سخت مورد تحسین وی قرار گرفته بود.
[2]- کنت دوسرسی شرح ماموریت خود را طی سفرنامه‌ای با عنوان La Perse en 1849 به رشته تحریر درآورده و این سفرنامه از سوی آقای دکتر احسان اشراقی به فارسی ترجمه و جزو انتشارات مرکز نشر دانشگاهی در 1362 به چاپ رسیده است.
[3]- Carsten Niebuhr: سفرنامه‌ نیبور، ترجمه پرویز رجبی، انتشارات توکا، تهران 1354.
[4] - Engelbert Kaempfer: انگلبرت کمپفر (1716-1651) سیاح محقق آلمانی است و در زمان سلطنت شاه سلیمان صفوی (1105-1077) به ایران آمده و سفرنامه‌ای به زبان لاتین نوشته که از سوی پروفسور والتر هنتس به آلمانی، توسط نویسنده کیکاووس جهانداری به فارسی ترجمه و با عنوان «در دربار شاهنشاه ایران» جزو انتشارات انجمن آثار ملی در سال 1350 در تهران چاپ شده است.
[5]- Georg Friendrich Grotefend
[6]- سفرنامه نیبور ترجمه پرویز رجبی، ص 26. در مورد 42 حرف خط میخی این توضیح لازم در زیرنویس همان صفحه وارد شده است که خط فارسی باستان 36 حرف دارد دو علامت جداکننده کلمه‌ها و هشت ایده‌ئوگرام (هزوارش).
[7] - Eugene Napoleon Flandin
[8] - Pascal Coste
[9] - این کتاب عنوان مفصلی دارد.
این کتاب در میان سال‌های 1843 تا 1854 در پاریس چاپ شده و جزو کتاب‌های نادر و نفیس مربوط به ایران بود. اما خوشبختانه در سال 1355، از روی نسخه‌های موجود در کتابخانه ملی ایران و موزه ایران باستان، دوباره عکسبرداری و در شرکت افست به تعداد یک هزار و دویست نسخه، به نحو شایسته‌ای چاپ و صحافی شد.
[10] - سفرنامه اوژن فلاندن به ایران، سال‌ها پیش توسط حسین نورصادقی به فارسی ترجمه شده و چاپ سوم آن در سال 1356 از سوی کتابفروشی اشراقی در تهران انتشار یافته است، جا دارد این سفرنامه مهم، از سوی مترجم ارجمند یا مترجمی دیگر با بررسی دقیق مجدد و تجدید نظر کامل، به‌خصوص در اعلام، دوباره چاپ شود.
[11] - Rev. des Deux Mondes, nn: 1845, Juin, Juillet. 1850, Juillet et aout, 1851, XII.
[12] - برای اطلاع از متن دستورالعمل رک: ایران در 1840-1839، ترجمه دکتر احسان اشراقی، ص 20.
[13] - Marchal Soult duc de Dalmatie
[14] - در McNeill: سرجان مک نیل، از اعضای هیات همراه سرجان ملکم و پزشک هیات نظامی بریتانیا ایران بود، ولی بعد یکی از مقامات با نفوذ انگلیس در این منطقه گردید. او یکی از بدخواهان قسم‌خورده ایران بود و با ایجاد ارتباط با بعضی از مقامات دینی و دولتی، فتنه‌ها برانگیخت.
[15] - منشات قائم مقام فراهانی، به کوشش سیدبدرالدین یغمایی، انتشارات شرق 1366 ص 188.
[16] - ابتدا دبیر سفارت انگلیس در ایران بود و بعد به مقام وزیر مختاری ارتقا یافت و به خاطر خدماتی که به کشور متبوعش کرده بود، لقب «سر» گرفت. همسرش خانم ماری شیل خاطرات خود را از ایران طی سفرنامه‌ای نوشته است که از سوی دکتر ابوترابیان به فارسی ترجمه شده.
[17] - برای اطلاع بیشتر رک: ایران امروز، نوشته اوژن اوبن، ترجمه و توضیحات ع.ا.سعیدی. زوار، 1362 ص 129.