تبلیغات گردشگران برای گردشگری
گروه گردشگری- پرستو فخاریان: یاد کردن از تصورات قالبی غربی‌ها از ایران و نوشتن در خصوص آن چیز جدیدی نیست. ایران سال‌ها است که دارد در پی این تصورات ناخوشایند ضربات بعضا جبران‌ناپذیری را متحمل می‌شود، و در این بین دیوار گردشگری از همه کوتاه‌تر است؛ چه اینکه چنین تصورات غلطی پیش از هرچیزی از ورود مسافران خارجی به ایران جلوگیری می‌کند.
در این بین به قدرت فرهنگ‌ها بیشتر نیاز است؛ قدرت مردمی که فارغ از هرگونه سیاسی‌اندیشی و سیاسی‌نگری، تنها به زندگی جاری خود می‌پردازند و میان ملت‌ها خط قرمز نمی‌کشند. گام بعدی به رشته تحریر درآوردن این تجارب مردمی است که البته آثار جالبی در همین راستا برجای مانده‌اند؛ کتب راهنمای سفر، سفرنامه‌های اروپایی‌ها یا آمریکایی‌ها و یادداشت‌هایی که برخی گردشگران خارجی پس از بازگشت به موطن خود نگاشته‌اند.
کتاب راهنمای سفر
‌«لونلی پلانت (Lonely Planet )» نام انتشاراتی است که کتاب‌های راهنمای مسافرت را به چاپ می‌رساند. از کتاب‌های راهنمای سفر این انتشارات اغلب به عنوان انجیل گردشگران یاد می‌شود؛ چرا که تقریبا تمام مسافران کوله‌پشتی‌چی (Back paker) بدون این کتاب سفر نمی‌کنند. دفتر اصلی ناشر این مجموعه کتاب‌ها در حومه ملبورن استرالیا قرار گرفته است؛ انتشاراتی که در توسعه گردشگری در آسیا و به ویژه در ایران نقش مهمی را ایفا کرده و می‌کند.
«کتاب سفر ایران» از همین مجموعه، حاصلی از سفر چندین و چند نفر از گردشگران خارجی به کشور است که تجارب عینی خود را به صورت گزارش‌هایی مستند در اختیار این انتشارات قرار می‌دهند و اطلاعات به دست آمده آنها به صورتی مدون درآمده و نهایتا لیستی از هتل‌ها، اقامتگاه‌ها، رستوران‌ها و ... شکل می‌گیرد که می‌تواند، راهنمای مناسب و کاربردی برای مسافران خارجی باشد.
از این رو بسیاری از مراکز خدماتی گردشگری در ایران (و دیگر کشورها) بسیار خرسند خواهند بود که در این کتاب به ثبت برسند. نکته جالب این است که گاهی در این کتاب‌ها به چنان ظرایفی از فرهنگ، آداب و رسوم، و حتی جنبه‌های مادی گردشگری کشور مقصد اشاره می‌شود که ممکن است حتی از نظر ساکنان خود آن کشور یا فعالان گردشگری آن نیز پنهان مانده باشد.
پسر آمریکایی و فرزند ایران
اما لونلی پلانت تنها یکی از این کتاب‌ها است که علاوه بر راهنمایی گردشگران خارجی در سفر به ایران آنها را برای چنین سفری ترغیب و تشویق می‌کند. کتاب «در جست‌وجوی حسن (Searching For HASSAN)» حاصل سفری است که پیوند قلبی یک خانواده آمریکایی و ایرانی را به تصویر می‌کشد؛ پیوندی که به زودی توانست منشا سفر آمریکایی‌ها و اروپایی‌های متعددی به ایران شود.
«ترنس وارد» نویسنده این کتاب است؛ فرزند «وارد بزرگ» که روزگاری گوشش را به نوای دلنشین قصه‌های حسن می‌سپرده است. آرش نورآقایی، محقق و کارشناس گردشگری، که چندی پیش برای پیگیری داستان «حسن قاسمی» به تودشک اصفهان رفته بود، در سایت شخصی خود داستان این دو خانواده ایرانی و آمریکایی را اینگونه روایت می‌کند: «در دهه ۱۹۶۰میلادی (از سال ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۹) آقای وارد (ward) به همراه همسر و فرزندانش به عنوان مشاور اقتصادی شرکت ملی نفت در ایران زندگی می‌کردند و چندین سال در خانه‌ای بزرگ و ویلایی در محله ولنجک نو در تهران ساکن بودند. چند سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، این خانواده ایرلندی‌الاصل به آمریکا بازمی‌گردند. در مدت 5 سال پایانی اقامتشان در ایران مردی جوان به نام حسن قاسمی به عنوان آشپز به اتفاق همسرش فاطمه، مادرزنش خورشید، و فرزندانشان در قسمتی از خانه زندگی می‌کردند.»
این دو خانواده در مدت کوتاهی چنان به هم انس می‌گیرند که فرزندان وارد، حسن و فاطمه را پدر و مادر دوم و به تعبیر خودشان پدر و مادر ایرانی خود می‌دانستند. علاوه بر آشپزی، حسن سینه‌ای مملو از داستان‌ها، افسانه‌ها، اشعار، متل‌ها و مثل‌های ایرانی داشت که برای فرزندان وارد بازگو می‌کرد و این باعث انس و الفت آنها می‌‌شد و نشان از مهربانی او داشت. خورشید و فاطمه هم در قامت یک مادربزرگ و یک مادر برای فرزندان وارد ظاهر می‌شدند.
پس از گذشت دو دهه از بازگشت خانواده وارد به آمریکا، آنها تصمیم گرفتند با تمام دشواری‌هایی که به واسطه آمریکایی بودنشان برای سفر به ایران داشتند، این کار را انجام دهند، به ایران بیایند و بار دیگر حسن و خانواده او را ملاقات کنند؛ کاری که نشان از علاقه آنها به این خانواده و کشور دومشان، ایران داشت.
کتاب «در جست‌وجوی حسن» روایتی از همین سفر است که در آوریل سال ۱۹۹۸ میلادی به وقوع پیوست؛ از زمانی که «ترنس وارد» و مادرش با در دست داشتن عکسی از حسن و خانواده‌اش به تودشک رفتند، تا زمانی که در کمال ناباوری خورشید را پیدا کردند و بعد متوجه شدند که حسن در هتل عباسی اصفهان مشغول به کار است.
«در جست‌وجوی حسن» که با بیتی از حافظ و خاطره‌ای دوردست از مراسم
چهارشنبه سوری آغاز می‌شود، سفرنامه‌ای شیرین در مورد سرزمینی است که «ترنس وارد» آن را وطن اصلی خود می‌داند. تصویری که چنین کتابی به دست می‌دهد، مهمان‌نوازی، خونگرمی و مهربانی است؛ چیزی که حالا بیش از 30سال است از نظر جهانیان
پنهان مانده... .
خدمت «حسن» به گردشگری!
«ترنس وارد» اخیرا در نامه‌ای به نورآقایی روایت‌های جالبی از انعکاس سفرنامه‌اش نقل کرده است. او در این نامه ضمن تصریح این مطلب که مطمئن است با انتشار کتابش تعداد بسیاری از گردشگران برای بازدید از ایران تشویق شده‌اند، می‌گوید: «در یکی از جلساتی که در ایتالیا داشتم و این کتاب را معرفی می‌کردم، زنی از میان جمع برخاست و گفت: «من تصمیم دارم به ایران بروم. آیا کسی هست که بخواهد به من در این سفر بپیوندد؟» به دنبال او 7 زن دیگر برخاستند و اعلام آمادگی کردند. پس از سه ماه گروهی 13نفره از زنان ایتالیایی راهی ایران شدند تا حسن و خانواده‌اش را ملاقات کنند. پس از بازگشت آن گروه، یکی از آنها به من گفت: «این سفری فراموش نشدنی برای من بود و حتی یک ژورنالیست، شرحی از این سفر و خاطرات خوبش در یک صفحه کامل روزنامه نوشته!» » وارد در قسمتی دیگر از این نامه با اشاره به اینکه نامه‌های بسیاری از گردشگران دریافت کرده که از او به‌خاطر سفرنامه‌اش تشکر می‌کنند، اضافه می‌کند: «تعداد قابل توجهی از جوانان ایرانی- آمریکایی با خواندن این سفرنامه تصمیم گرفتند به ایران سفری داشته باشند؛ در حالی که پیش از آن ایران را ندیده بودند.»
نویسنده این کتاب در سایت شخصی خود نیز مطالب متعددی را در خصوص کتابش می‌نویسد؛ کتابی که به چندین زبان ترجمه شد و مشوق بسیاری برای گردشگری به ایران نیز به حساب می‌آید. به نظر می‌رسد تاثیری که یک سفرنامه آمریکایی یا اروپایی بر گردشگران ایرانی دارد، در قیاس با تبلیغات و بازاریابی‌های میلیونی و میلیاردی اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست. این نگاهی واقع‌بینانه است که خارجی‌هایی که قصد سفر به هر کشوری را دارند، نخست به توصیه‌ها، پیشنهادها و راهنمایی‌های هموطنان و هم‌کیشان خود گوش دهند تا به تبلیغات پرزرق و برق؛ آن هم درمورد کشوری که سال‌های سال مورد اصابت حملات رسانه‌ای قرار گرفته!
این روزها چیزی که گردشگری ما به آن نیاز دارد، همین سفرنامه‌ها و توسعه ارتباطات با انتشاراتی‌هایی چون لونلی پلانت است. با این حال جای تاسف است که بدانیم کتاب «در جست‌وجوی حسن» حالا مدت‌هاست که بنا به دلایلی نظیر برخوردهای بعضا سیاسی دولت سابق یا بی‌توجهی ناشرین به اهمیت چنین کتابی، تجدید چاپ نمی‌شود و دیگر حتی یک نسخه از آن را نمی‌توانید در
کتاب فروشی‌های ایران پیدا کنید. اما حالا آرش نورآقایی و همراهانش در سفر به تودشک، توانسته‌اند برخی از ناشرین را نسبت به اهمیت این سفرنامه آگاه کنند. گویا زمان آن فرارسیده که انواع دیگری از تبلیغات و بازاریابی را امتحان کنیم و آن «بازاریابی رو در رو» است؛ جذب گردشگران توسط گردشگران.