حسین راهداری در انتهای سال 2012 در مصاحبه‌ای که بلومبرگ با هشت مدیر سرمایه‌گذاری انجام داده بود، نظر آنها را راجع به سرمایه‌گذاری آنها در سال بعد جویا شده بود. در جواب اکثر آنها می‌شد اقبال به بازار سهام به‌خصوص آمریکا را دید و در عوض هیچ یک از آنها به طلا اشاره نمی‌کنند.
در حقیقت این کمی عجیب به نظر می‌رسید وقتی بدانیم که تقاضای سرمایه‌گذاری در دو فصل پایانی سال 2012 بیشترین میزان را در میان فصل‌های سال 2012 داشته است و نشان می‌داد که سرمایه‌گذاران در انتهای سال 2012 با امید به رشد قیمت طلا به استقبال سال 2013 می‌رفتند، اما در سال 2013 چه اتفاقی برای طلا افتاد؟ از ابتدای سال 2013 همیشه در ذهن سرمایه‌گذاران این سوال وجود داشت که صعودهای طلا کی خاتمه می‌یابد؟ در حقیقت با تمام جذابیت‌هایش در هزاران سال برای بشر، از دید سرمایه‌گذار و حتی اکثر آنها که طلا را به عنوان جواهر و زیورآلات می‌خرند، طلا چیزی جز یک کالای سرمایه‌گذاری نیست که هدف از مالکیت آن این است که بازدهی مالی داشته باشد، یا پشتوانه فرد در روزهای نیاز باشد، اما وقتی این کالای سرمایه‌گذاری در 12 سال پیاپی روند مثبت داشته است، همین تردیدها را بیشتر می‌کند که چه موقع این روند خاتمه می‌یابد و چه موقع باید از بازار طلا خارج شد. شروع این اتفاق نیاز به تغییر در عواملی داشت که سبب شده بودند، قیمت طلا بالا برود و مهم‌ترین آن عوامل هم سیاست‌های انبساطی فدرال رزرو و خرید اوراق قرضه و به نوعی چاپ دلار بود. در حقیقت همین انتظارات بود که در سال 2011، قیمت طلا را به نزدیک 2000 دلار در هر اونس رساند و بعد از عدم برآورده‌شدن انتظارات بازار در آن زمان، دیگر طلا هیچ‌وقت به بالای 1900 دلار در هر اونس بازنگشت. این نشان می‌دهد که تا چه حد قیمت طلا به این موضوع وابسته است. پس اگر در سال 2013 تحولی در قیمت طلا باید رخ می‌داد، آن اتفاق باید به برنامه خرید اوراق قرضه آمریکا مربوط باشد که آن هم منوط به بهبود شرایط اقتصادی آمریکا به‌خصوص آماری بیکاری این کشور و رسیدن آن به 5/6 درصد است.
بهبود بازار کار آمریکا تقریبا در سال ۲۰۱۲ شکل مشخص‌تری گرفت که نرخ بیکاری در ابتدای سال ۷/۸ درصد بود و در نهایت در انتهای سال به ۸/۷ درصد رسید. همین کافی بود که عده زیادی را به این نتیجه برساند که اقتصاد آمریکا به ریل بازگشته و به این ترتیب دیر یا زود زمان کاهش خرید اوراق قرضه فرا خواهد رسید. در کنار این خبر، بازارهای سهام آمریکا نیز به خوبی در حال رشد بودند که همین سبب می‌شد که اعتماد به این بازار رقیب طلا بیشتر شود که خبر خوبی برای طلا نبود. با این اوصاف گویی در بازار، بسیاری به این نتیجه رسیده بودند که در رابطه با طلای زیادی که در این سال‌ها انباشته کرده‌اند، باید کاری کنند؛ اما دقیقا نمی‌دانستند چه وقت باید وارد عمل شوند. اولین خبر جنجالی در این زمینه خروج سوروس و بیکن، دو میلیاردر سرمایه‌گذار، از بازار طلا در اوایل سال ۲۰۱۳ بود. البته سرمایه‌گذار عمده دیگری به نام آقای پاولسون بر ماندن در بازار طلا اصرار داشت و این نشان می‌داد که دید همه سرمایه‌گذاران در آن زمان مشابه نبوده است. بازار بعد از اعلام این خبر تا مدتی در نرخ‌های حدود ۱۵۰۰ تا ۱۶۰۰ دلار در هر اونس باقی ماند، اما اتفاق مهمی که جرقه سقوط انفجاری طلا را زد، ماجرای قبرس و بحران بدهی این کشور بود که طی پیشنهادی قرار می‌شد طلاهای این کشور برای جبران بدهی آن کشور به بازار عرضه شود و ترس همه این بود که این روش مدلی برای دیگر کشورهای بحران زده حوزه یورو نیز بشود. همین موضوع در کنار تبلیغات وسیع چند شرکت سرمایه‌گذاری برای فروش طلا و دعوت همگان به فروش آن، سقوط تاریخی طلا را رقم زد. کاهش شدید دوم قیمت طلا چند هفته بعد و با سخنرانی برنانکه رقم خورد که تصویر بهتری از اقتصاد آمریکا می‌داد و به طور ضمنی به کاهش خرید اوراق قرضه اشاره کرد.
این کاهش شدید قیمت طلا دو اثر متفاوت داشت. یک اینکه تصمیم سرمایه‌گذارانی را که منتظر زمانی برای خروج از بازار طلا بودند، تسریع کرد، ولی در عوض سیلی از خریداران را روانه بازار کرد که این زمان را بهترین زمان برای خرید طلا و جواهر می‌دانستند. از همین رو در برابر افت شدید تقاضای سرمایه‌گذاری، تقاضای جواهر در نیمه دوم سال ۲۰۱۳ به شدت افزایش پیدا کرد، اما خروج سرمایه‌گذاران از بازار طلا آنقدر حجیم و شدید بود که افزایش تقاضای جواهرآلات نتوانست آن را جبران کند، اما آمار فصل سوم تقاضای طلا نشان می‌دهد که با وجود اینکه میانگین قیمت طلا در فصل سوم کمتر از فصل دوم بوده است، تقاضای جواهرات نیز به شدت کاهش یافته است و این نشان می‌دهد که عطش اولیه بازار در برابر قیمت‌های پایین طلا خاتمه یافته و بازار مصرفی نیز با یک تاخیر همراه با بازار سرمایه‌گذاری به این نتیجه رسیده است که می‌توان به قیمت‌های پایین‌تر چشم داشت یا لااقل قیمت‌ها دیگر خیلی بالا نخواهد رفت.
بعد از سقوط‌های شدید طلا تاکنون، طلا به مناسبت‌های مختلف افت و خیزهای مداومی را تجربه کرده است، ولی نتوانسته است نه به کانال قیمتی ۱۴۰۰ دلار در هر اونس وارد شود و نه به زیر ۱۲۰۰ دلار در هر اونس سقوط کند. حالا سوال این است که آینده طلا چیست؟ آیا بازار اعتقاد دارد که قیمت طلا باید بالا برود یا بر عکس پایین بیاید؟ در ادامه هر دو دیدگاه بررسی شده‌اند و سعی می‌شود از دیدگاه هر دو گروه به این سوال جواب داده شود که چرا باید قیمت طلا بالا برود، یا برعکس پایین بیاید.
۱- چرا قیمت طلا باید بالا برود؟
موافقان این دیدگاه به تداوم دلایلی اشاره می‌کنند که تاکنون قیمت طلا را بالا برده بود و از مهم‌ترین آنها سیاست‌های انبساطی هم در آمریکا و هم در گوشه و کنار دنیا است. برنانکه و خانم یلن رییس بعدی فدرال رزرو هر دو نشان داده‌اند که وضعیت اقتصاد آمریکا را میانه می‌دانند و به همین دلیل اعتقاد دارند که برنامه خرید اوراق قرضه باید تداوم داشته باشد. علاوه بر این در حوزه یورو نیز سیاست‌های مشابهی ممکن است، اتخاذ شود یا در ژاپن یکی از بزرگ‌ترین برنامه‌های خرید اوراق قرضه در حال حاضر در جریان است.
تمامی اینها سیگنال‌هایی برای کاهش ارزش ارزها و افزایش تقاضا برای طلا هستند. در کنار این موضوع، ریسک ریزش بازار سهام در آمریکا مطرح است. بازاری که در روزهای اوج خود است و به طور طبیعی احتمال وجود حباب را در بازار سهام در این روزها مطرح کرده است. احتمال قطع خرید اوراق قرضه نیز مزید بر علت است که بازار سهام ممکن است در اثر آن با افت شدیدی در آینده نزدیک روبه‌رو شود. از طرف دیگر تنش‌های سیاسی در آمریکا بر سر بودجه و نیز سقف بدهی‌ها هنوز به راه حل دائمی منتهی نشده است و نایقینی این موضوع می‌تواند، سبب تاخیر در بهبود شرایط اقتصادی آمریکا شود. تمامی اینها می‌توانند، محرک قیمت طلا برای صعودهای دوباره باشند.
از موافقان این گروه می‌توان به آقای پاولسون اشاره کرد که هنوز بخش عمده طلای خود را نگه داشته است و امیدوار است که به این دلایل قیمت طلا دوباره بالا برود. مارک فابر سوئیسی نیز از جمله سرمایه‌گذاران بدبین به رشد فعلی بازار سهام است و آن را حبابی ایجاد شده توسط فدرال رزرو می‌داند و نه روند طبیعی و رشد واقعی بازار سهام. به همین دلیل او اعتقاد دارد اعداد خوب اقتصادی فعلی موقتی‌اند و امید چندانی به بهبود دائمی اقتصاد ندارد و به همین دلیل این روزها به طور مداوم در حال خرید طلا است.
۲- چرا قیمت طلا باید پایین‌تر برود؟
موافقان کاهش بیشتر قیمت طلا اعتقاد دارند که اقتصاد آمریکا به طرز محسوسی رو به بهبودی است و این کشور توانسته بر بسیاری از مشکلات پس از بحران مالی سال ۲۰۰۸ فائق آید و به همین دلیل دیر یا زود برنامه خرید اوراق قرضه نیز متوقف می‌شود. البته درست است که این اتفاق هنوز نیفتاده است، اما به هر حال رفتار بازارها با انتظارات بازیگرانشان شکل می‌گیرند و همین که بازار اطمینان دارد که خرید اوراق قرضه به زودی متوقف خواهد شد، به این خبر پیشاپیش واکنش نشان می‌دهد.
البته مسابقه برای خروج سریع‌تر از بازار طلا ممکن است که سقوط‌های این بازار را شدیدتر از معمول کرده باشد، اما حتی اگر خرید اوراق قرضه تداوم یابد باز به نوعی به زیان طلا خواهد بود؛ زیرا تداوم خرید اوراق قرضه در کنار آمارهای خوب اقتصادی و بازار سهام رو به رشد دلیل دیگری است که سرمایه‌گذاران نیاز کمتری به پوشش مخاطرات سقوط بازار سهام از طریق طلا دارند و می‌توانند با اطمینان بیشتر و ریسک کمتری بازدهی بالاتری را در بازار سهام جست‌وجو کنند که همین نکته دوباره به زیان طلا است.
در مورد استدلال دیگر که کشورهای دیگر هم سیاست‌های انبساطی دارند و همین تقاضا برای طلا را افزایش می‌دهد، می‌توان به عنوان نمونه به ژاپن اشاره کرد. در حقیقت قیمت طلا با وجود سقوط‌های شدید به دلار آمریکا، سقوط کمتری را به ین ژاپن تجربه کرده است از آن جهت که ین ژاپن در این مدت نیز خود سقوط شدیدی را به‌دلیل برنامه خرید اوراق قرضه در این کشور داشته است، اما جالب آنکه سقوط ین، نه تقاضای جواهر و نه تقاضای سرمایه‌گذاری در ژاپن را آن چنان که باید افزایش نداده است که یک دلیل آن ناشی از تفاوت دیدگاه و جایگاه طلا در میان ژاپنی‌ها نسبت به هندی‌ها یا چینی‌ها است. در ضمن سقوط‌های اصلی طلا دقیقا زمانی رخ داده است که در ژاپن که یکی از بزرگ‌ترین اقتصادهای دنیاست، یکی از بزرگ‌ترین برنامه‌های خرید اوراق قرضه آغاز شده است. این خبر ناامید کننده‌ای برای آنهاست که سعی دارند رابطه محکمی بین سیاست‌های انبساطی در نقاط دیگر دنیا و ارزش طلا به دلار آمریکا نشان دهند.
در عوض بیشتر تقاضای طلا در این مدت در کشورهایی بوده است که دقیقا سیاست‌های انبساطی چندانی نداشته‌اند، اما به طور سنتی مردمانشان به طلا توجه خاص دارند و قیمت‌های پایین را فرصتی برای خرید دیده‌اند، ولی تداوم ریزش قیمت طلا، آنها را نیز متقاعد کرده است که در فصل سوم سال ۲۰۱۳ تقاضای کمتری داشته باشند.
بخش دیگر استدلال این گروه آن است که طلا تنها بازاری نیست که به بهبود اقتصاد آمریکا و انتظار کاهش و توقف خرید اوراق قرضه واکنش نشان داده است. مهم‌تر از بازار طلا، بازار اوراق قرضه است که افت شدیدی را در همین مدت تجربه کرده است. این افت شدید ارزش اوراق قرضه یا افزایش بازدهی آنها دقیقا بیانگر انتظار بازار به افزایش نرخ بهره در آمریکاست که این احتمال، آینده طلا را بدتر می‌کند.
در کنار این سیگنال‌های مثبت از اقتصاد آمریکا، اما تورم این کشور نتوانسته آنچنان که باید رشد داشته باشد. تورم پایین در کنار کاهش خرید اوراق قرضه که برنامه‌ای تورم زاست، این نگرانی را ایجاد می‌کند که تورم پایین مزمنی در اقتصاد آمریکا ایجاد شود و حتی تبدیل به تورم منفی شود. این خبر را نیز باید به خبرهای بد دیگر برای بازار طلا اضافه کرد که یکی از اهداف آن پوشش مخاطرات تورمی است.
تمامی موارد فوق خیلی از سرمایه‌گذاران را نیز به این نتیجه رسانده است که طلا حتی ممکن است قیمت ۱۰۰۰ دلار در هر اونس و حتی پایین‌تر را نیز تجربه کند. از میان افراد مشهور می‌توان به پروفسور روبینی اشاره کرد که شهرت خود را بیشتر مدیون پیش‌بینی بحران مالی سال ۲۰۰۸ است. اکثر موسسات مالی مشهور و بانک‌ها نیز در زمره همین گروه قرار دارند. مثلا بانک گلدمن ساکس قیمت طلا را ۱۰۵۰ دلار در هر اونس برای پایان سال ۲۰۱۳ پیش‌بینی کرده است. یا بانک کردیت سوئیس میانگین ۱۱۵۰ دلار در هر اونس را برای نیم سال دوم ۲۰۱۳ پیش‌بینی کرده است.
با این توضیحات به نظر می‌رسد که تا کنون کفه ترازو به سمت گروه دوم بوده است و طلا هنوز روند نزولی خود را حفظ کرده است، اما بازیگران بازارها هر روز اعداد جدیدی را می‌شنوند و بر اساس آنها ممکن است رفتار و انتظارات خود را تغییر دهند.
rahdari@gmail.com *