دیدگاه منفی نسبت به کاربرد ریاضیات

دکتر فرشاد فاطمی رئیس گروه اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف مقایسه آموزش علم اقتصاد در ایران با جهان از سه‌جنبه جالب خواهدبود: اختلاف مواد درسی اقتصاد در سطح لیسانس و سطوح بالاتر

توجه به تفاوت‌های آموزش در سطح کارشناسی معنی‌دارتر است و در سطوح عالی‌تر باید پژوهش بارزترین وجه یادگیری باشد، به همین دلیل وقتی از تفاوت آموزش اقتصاد در ایران و خارج از کشور سخن به میان می‌آید باید بیشتر بر آموزش در همین سطح تمرکز کنیم. هرچند در پایه‌های آموزش یکسری اصول و قواعد بنیادی را تدریس می‌کنیم، اما یکسری دروس کمی جدیدتر که از حدود ۲۰-۱۵ سال پیش در دنیا مطرح شده‌اند، متاسفانه در ایران به خوبی وارد برنامه آموزشی ما نشده‌اند به‌عنوان مثال تئوری بازی‌ها گرچه موضوع درسی جدیدی است، اما الان تقریبا در همه دانشگاه‌های اقتصاد دنیا در سطح کارشناسی تدریس می‌شود، اما در ایران هنوز در سطح کارشناسی با غنای لازم وارد نشده است.

نکته دیگری که در این زمینه وجود دارد، بی‌توجهی به مسیر اصلی

(main stream) علم اقتصاد است. نگاه مردد و با عدم قطعیت به علم اقتصاد در میان مدرسان این علم تاثیر بسیار بدی در این دانشجو خواهد گذاشت. وقتی نویسنده یک کتاب یا مدرس یک دوره به خوانندگان و دانشجویان خود می‌گوید: «البته من مطمئن نیستم که این مطالب تاچه حد کاربردی و دارای صحت هستند»، مسلما انگیزه دانشجو برای یادگیری علم را کاهش می‌دهد. این دیدگاه غیرمنصفانه در حالی است که علم اقتصاد به معنای امروزی، یک شاخه علمی با سابقه ۲۰۰ ساله است که حداقل می‌توان مبانی آن را تا دوره افرادی نظیر بنتام (Jeremy Bentham ۱۷۴۸-۱۸۳۲) پی جست.

نکته سوم، دیدگاه منفی در برخی دانشکده‌ها نسبت به استفاده از ریاضیات در علم اقتصاد است، امروزه برخلاف سایر دنیا که ریاضیات جای خود را در کمک به فهم پدیده‌های اقتصادی به‌خوبی باز کرده است، اما در آموزش اقتصاد در سطح کارشناسی در ایران به این مهم کم‌توجهی می‌شود. در حالی که باید قبول کنیم علم اقتصادی که قصد دارد پیچیده‌ترین رفتارها یعنی رفتار نوع بشر را مدل ‌کند، به نسبت همین پیچیدگی باید از ابزارهای ریاضی برای قابل فهم کردن این مدل‌سازی استفاده کند.

البته در سطح کارشناسی ارشد و دکترا، نیز سطح آموزشمان از سطح جهانی پایین‌تر است. ازجمله دلایل این امر این است که متاسفانه عمده اقتصاددانان ما از مرزهای دانش اقتصاد فاصله دارند، به همین دلیل اکثر درس‌های ما با سطح جهانی متفاوت است؛ در خارج از کشور استادان در دوره‌های تحصیلات تکمیلی از یک سطح به بعد، در کلاس‌های درس، کارهای به روز خود یا همکارانشان را ارائه می‌کنند.

مشخص نبودن نیازهای بازارکار باعث سردرگمی آموزش اقتصاد

به دلیل این که ما به عنوان استادان اقتصاد نمی‌دانیم کسی که لیسانس اقتصاد می‌خواند قرار است در کجای بازار کار مورد استفاده قرار بگیرد، به همین دلیل نمی‌توانیم مهارت‌های لازم را به دانشجو بیاموزیم و درنتیجه دانشجویان برای بازار کار آماده نمی‌شوند. در واقع این مشکل را در همه رشته‌ها داریم، اما برای اقتصاد این مشکل جدی‌تر است، چراکه بازار کار اقتصاد به نسبت بقیه رشته‌ها، بیشتر دچار ابهام است.آموزش اقتصاد ما دولتی بوده است و به بازار کار بیرون توجهی نداشته است و از طرف مقابل بازار کار نیز تقاضایی برای این نیروی کار نداشته و بازخورد از صنعت به آموزش قطع شده است و این باعث شده که آموزش‌دهنده‌ها نتوانند تشخیص دهند که دانشجو باید چه مهارت‌هایی را کسب کند. یک شاهد بر این مدعا اینکه، وقتی به‌عنوان پیش‌نیاز تصدی یک شغل، کارشناسی اقتصاد ذکر می‌شود به احتمال زیاد در کنار آن نوشته می‌شود: «به یک کارشناس که اقتصاد یا حسابداری یا مدیریت بازرگانی و.... خوانده باشد، نیازمندیم.» این نشان می‌دهد در بازار کار تفاوتی بین فارغ‌التحصیل اقتصاد و مدیریت و حسابداری قائل نمی‌شوند. نکته آن است که حداقل ۳۰ درصد دروس هر دانشجو متناسب با آینده شغلی او طراحی شود.اما در خارج از ایران بازار کار اقتصاد کاملا مشخص و مجزای از بقیه رشته‌ها است و این باعث می‌شود هم استادان و هم دانشجوها تکلیفشان مشخص‌تر باشد.

درس خواندن به هدف مدرک

مشکل سوم به سمت تقاضای دانشجویان از تحصیل به خصوص در سطح کارشناسی برمی‌گردد. در همه علوم و ازجمله علم اقتصاد، یکی از وجوه تمایز ایران و خارج از کشور این است که در ایران اکثر کسانی که در یک رشته مشغول به تحصیل هستند، نه برای آن رشته خاص بلکه برای گرفتن آن مدرک خاص تلاش می‌کنند. شاید بخشی از این موضوع به بازار کار ما برگردد که با توجه به مدرک استخدام صورت می‌گیرد، اما از طرفی هم این موضوع به متقاضیان آموزش عالی برمی‌گردد که افراد درس می‌خوانند که دانشگاه بروند که لیسانس بگیرند که فوق لیسانس بگیرند... و برای این افراد فرقی ندارد که اقتصاد می‌خوانند یا مدیریت می‌خوانند یا تاریخ یا مهندسی. البته در برخی رشته‌ها و در برخی افراد این تفاوت وجود دارد، اما در اکثر موارد چنین نیست. این موضوع فشار طرف تقاضا را بر مدرسان دانشگاهی کاهش می‌دهد، حداکثر آن است که استاد باید آموزشی ارائه دهد که برای گذراندن امتحان مقطع بعدی کارآمد باشد.