فیلم کالایی اقتصادی

دکتر محمدعلی حسین‌نژاد پژوهشگر، تهیه‌کننده و مدیر سینمایی طی سه دهه گذشته بررسی‌ها و گزارش‌های زیادی درزمینه فیلم و سینما به‌عنوان بخشی از صنایع فرهنگی و هنری، صنایع خلاق، صنایع سرگرمی و صنایع رسانه‌ای در محافل علمی و پژوهشی و از سوی مجامع حرفه‌ای منتشر شده که در آنها جنبه‌های اقتصادی موضوع محور بحث و مطالعه بوده است. در مقوله اقتصاد سینما همه فرآیندهای اقتصادی که به تولید، توزیع و نمایش فیلم مربوط می‌شود و بخش‌هایی چون بازارهای فیلم، خدمات سینمایی، فعالیت‌های وابسته و تاثیر و تاثرات آن درخصوص حوزه عمومی اقتصاد در سطوح ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی مورد نظر قرار می‌گیرد. مجموعه منابعی که صرف ساخت و عرضه و نمایش فیلم، و سایر خدمات سینمایی می‌شود از دیدگاه اقتصادی مشخصا نوعی سرمایه‌گذاری به حساب می‌آید و کیفیت بازدهی و بازگشت این سرمایه و سود آن اصلی‌ترین و روشن‌ترین شاخص برای ارزیابی میزان توفیق سینما در بعد اقتصادی است.

بر این اساس می‌توان تحلیل و بررسی اقتصادی روند عمومی ساخت فیلم و عرضه و نمایش آن را، چه در سطح کلان و چه خرد، و در سطوح مختلف محلی، منطقه‌ای، ملی و بین‌المللی موضوع اصلی بحث اقتصاد سینما دانست. با نگاه از چنین زاویه‌ای تصور این خواهد بود که صنعت سینما هم مانند بسیاری از صنایع دیگر سازنده و عرضه‌کننده نوعی محصول و کالا است و درست همانند عرصه‌های دیگر تولید صنعتی می‌شود از نظر اقتصادی آن را مورد مطالعه و ارزیابی قرار داد. در این حالت فیلم کالایی فرض می‌شود که در تولید آن منابع مالی، مواد خام، کار و فعالیت نیروی انسانی، تجهیزات فنی و سایر عوامل دخیل به کار گرفته می‌شود و سپس محصول تولید شده در بازار از طریق عرضه‌کنندگان و فروشندگان در معرض خرید و استفاده مشتری‌ها قرار می‌گیرد.

ولی بسیاری از تحلیلگران صنعت فیلم و سینما معتقدند که این حوزه از مختصات ویژه‌ای برخوردار است که آن را متفاوت از سایر فعالیت‌های تولید و عرضه محصولات و کالاهای صنعتی مثل اتومبیل، یخچال، کامپیوتر و ... می‌کند. حتی برخی بر این باورند که شاخص‌های بررسی و مطالعات اقتصادی رایج در تولید صنعتی، از جمله «تمرکز تولید» و «رقابت»، قابل تعمیم به حوزه فیلم و سینما نیستند. به عبارت دیگر شاید بتوانیم چرخه‌ای واحد و عمومی را برای تولید، عرضه و نمایش فیلم در نظر بگیریم، ولی در هرحال تولید و عرضه هر فیلم وضعیت و شرایط خاص خود را دارد و عوامل زیادی در منحصر به فرد بودن آن دخیل هستند.

به علاوه از دیدگاه تحلیلگران صنعت فیلم و سینما، ساخت و عرضه هر فیلم نه تنها منحصر به فرد بلکه به شکلی فوق‌العاده پیش‌بینی‌ناپذیر، توام با ریسک زیاد و گاهی حتی فاقد نظم و چارچوب مشخص است. در وب‌سایت یکی از اصلی‌ترین نهادهای صنفی صنعت فیلم دنیا یعنی «انجمن پخش‌کنندگان فیلم آمریکا» با این توصیف روبه‌رو می‌شویم:

فیلمسازی اصولا و ذاتا با مخاطرات و ریسک‌های فوق‌العاده‌ای همراه است. برخلاف تصور عمومی که فیلم ساختن را همیشه سودآور می‌دانند، از هر ۱۰ فیلم آمریکایی فقط یکی موفق می‌شود از طریق فروش داخلی سرمایه خود را باز گرداند. در حقیقت به طور متوسط چهار فیلم از هر ۱۰ فیلم هرگز نمی‌توانند هزینه‌های تولیدشان را مستهلک کنند.

با این حال آنچنان که شاهدیم صنعت فیلم آمریکا پابرجا است و نه‌تنها شرکت‌های فیلمسازی زیادی در این کشور فعال هستند بلکه به روش‌های مختلف تلاش می‌کنند تا با اتکا به انواع سیاست‌ها و راهکارها با مخاطرات و شرایط موجود کنار آمده و به فعالیت خود ادامه دهند.

باید توجه داشت که براساس قرائن و شواهد در حال حاضر صنعتی‌ترین و اقتصادی‌ترین شکل فیلمسازی در دنیا متعلق به ایالات‌متحده آمریکا است و بخش بزرگی از اقتصاد جهانی سینما نیز به صنعت فیلمسازی آمریکا اختصاص دارد؛ ولی از سویی نیز طبیعت فیلمسازی و چرخه صنعت سینما در همه جا تقریبا از شباهت زیادی برخوردار است و مراحل تولید، توزیع و نمایش فیلم که موضوع تحلیل و مطالعه این پدیده از منظر اقتصادی است عموما فرآیندهای واحدی را طی می‌کند.

همچنین با وجود منحصربه‌فرد بودن مختصات تولید و توزیع هر فیلم برخی رویکردها و مشخصه‌های عمومی وجود دارد که می‌توان آنها را در همه جا و همه حال یکسان فرض کرد. به عبارت دیگر تفاوت و تغییر در عرصه فیلمسازی زیاد است، ولی امکان پیروی از مشترکات الگویی واحد نیز وجود دارد. تغییر و تحولات را نمی‌توان نادیده گرفت، ولی نوعی تداوم و پایداری هم در عرصه فیلم و سینما دیده می‌شود. در مبحث اقتصاد سینما به هر دو ساحت گفته‌شده به‌صورت مبسوط پرداخته می‌شود.

به علاوه در اقصی نقاط دنیا و در کشورهای مختلف، نهادها، موسسات و شرکت‌های سینمایی، اعم از دولتی و خصوصی، وجود دارند که منابع و سرمایه‌هایی را به تولید، توزیع و نمایش فیلم اختصاص می‌دهند. عملکرد و نتیجه فعالیت همه آنها را می‌توان از نظر اقتصادی مورد تجزیه و تحلیل قرار داد، حتی نهادها و موسساتی که اهداف اقتصادی را دنبال نمی‌کنند.

شاید بشود ادعا کرد که صنعت فیلم و سینما در آمریکا بیش از هرجای دیگر با اقتصاد و اهداف اقتصادی عجین شده است. طی بالغ بر یک قرن گذشته در این کشور و به ویژه در میان شرکت‌های بزرگ سینمایی، دستیابی به سود اقتصادی بیشتر از هرچیز دیگری محرک و محور اصلی کار و فعالیت و سرمایه‌گذاری‌ها بوده و هست. افراد و شرکت‌های زیادی می‌آیند و می‌روند ولی کسب و کار سینما همچنان پابرجا است. همچنان که سال‌ها پیش توماس گیوبک به آن اشاره کرد: «محصول نهایی صنعت فیلم و سینما در هالیوود سود است؛ فیلم بهانه دستیابی به این محصول نهایی به شمار می‌آید.»

مدیر یکی از کمپانی‌های هالیوودی نیز موضوع را این گونه توضیح می‌دهد: «استودیو‌ها با قصد و منظور پول ساختن پدید آمده‌اند نه فیلم ساختن. ساخت و تولید فیلم برای آنها طریق رسیدن به هدف اصلی است. دلیل وجودی آنها همان پول درآوردن است.» با نگاهی واقع‌گرایانه‌تر و وسیع‌تر به موضوع، فیلمساز (اعم از تهیه‌کننده و کارگردان) حاصل کارش را در مقابل اخذ وجه از مخاطب برای خرید بلیت و اختصاص یک صندلی به او در سالن سینما برای نشستن و تماشای فیلم، یا پرداخت مبلغ تعیین شده برای خرید یک نسخه ویدئویی از فیلم (نوار یا دی‌وی‌دی) وارد بازار می‌کند. در این حال طبیعی است که پرداخت‌کننده وجه انتظار داشته باشد در مقابل پولی که می‌پردازد چیزی را که حداقل ارزش اقتصادی برابر دارد به دست آورد. البته چگونگی این ارزش‌گذاری و معیارهای مترتب بر آن حق طبیعی پرداخت‌کننده پول است.