«پول» بال!

دنیای اقتصاد- رسول بهروش: این روزها در فوتبال ایران بیشتر از آنکه حرف از گل و شوت و کرنر و آفساید باشد، راجع‌به پول و ثروت و قرارداد و پاداش سخن گفته می‌شود. تقریبا هیچ روزی نمی‌گذرد که در آن واژه‌هایی مثل میلیون و میلیارد روی جلد روزنامه‌های ورزشی خودنمایی نکنند. ریخت‌و‌پاش‌ها در فوتبال ایران چنان بالا گرفته که دولت به ستوه آمده و به هر دری می‌زند تا خودش را از این بازی کنار بکشد. همه ماجرا اما همین نیست. به نظر می‌رسد آنچه در فوتبال ایران رخ داده، نوعی تغییر فرهنگی بزرگ بوده است. اگر روزگاری ستاره‌های این مملکت سعی می‌کردند نمایش تعصب بدهند و بگویند که با کمترین درآمد در حال سپری کردن زندگی‌شان هستند، حالا سوپراستارهای معاصر بی‌هیچ ابایی از مداخل هنگفت‌شان حرف می‌زنند و به آن افتخار هم می‌کنند! امروز نوع نگاه به پول در فوتبال ایران کاملا تغییر کرده است و نه تنها کسی آن را «چرک کف دست» حساب نمی‌کند، بلکه فلان ستاره جنجالی خیلی آسان در مورد هزینه نیم میلیون تومانی آرایشگاهش برای رسانه‌ها حرف می‌زند!

صندوق عقب ماشین

پرسپولیس و استقلال در دهه شصت با کمترین امکانات مالی اداره می‌شدند. نه از اردوهای خارجی پیش‌فصل خبری بود و نه حتی از اردوهای شبانه‌روزی قبل از هر بازی! سرخابی‌ها اگر در تهران بازی داشتند، صبح مسابقه ساک‌شان را برمی‌داشتند و راهی استادیوم می‌شدند، اگر هم نوبت بازی‌های خارج از خانه‌شان بود، شب را در منزل یکی از هواداران متمول در شهرستان سپری می‌کردند. شاید اصطلاح معروف «پشت صندوق عقب پیکان» کامل‌ترین تعبیر برای توصیف شرایط دو تیم در آن روزگار باشد؛ محفظه‌ای که قدیمی‌ها می‌گویند همه دارایی پرسپولیس و استقلال در آن جا می‌گرفت. جالب اینجاست که بخشی از پرافتخارترین دوران تاریخ دو تیم در همین مقطع شکل گرفت. با این همه، آن فقر و نداری نه تنها هرگز باعث سرشکستگی ستارگان پرسپولیس و استقلال نبود، بلکه همچنان مایه مباهات آنهاست. هنوز هم وقتی پای حرف‌های برخی پیشکسوتان می‌نشینی، کاملا حس می‌کنی که به قراردادهای پایین‌شان و به اینکه از گذر عمر توشه قابلی جمع نکرده‌اند، افتخار می‌کنند. این میراث به جا مانده از فرهنگ آن عصر است؛ چیزی که انگار حالا باید در موزه‌ها دنبالش گشت!

پیراهن چند صدهزار تومانی!

خیلی از قدیمی‌های پرسپولیس و استقلال وقتی در مورد عقد قراردادشان با این دو باشگاه سخن می‌گویند، به یک رسم مشترک اشاره می‌کنند. به عنوان نمونه علی پروین بازیکنی را که ۲۰۰ هزار تومان ارزش داشت، با وعده پرداخت یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان به نمایشگاه سورتمه می‌کشاند و بعد از صدور چکی به مبلغ ۲۰۰ هزار تومان به نام او، یک پیراهن پرسپولیس را هم روی میز می‌گذاشت: «این هم بقیه پولت، این لباس خودش یک میلیون می‌ارزد!» گنجینه شفاهی خاطرات فوتبال ایران پر از این قصه‌هاست، اما حالا دیگر کسی حوصله مرور این داستان‌ها را ندارد. اگر بعد از این حرکت علی پروین، مو به تن قدیمی‌ها سیخ می‌شد و آنها ارزش پیراهن تیم جدیدشان را بیشتر درک می‌کردند، امروز ماجرا به کلی تغییر کرده است. همین دو سال پیش بود که اختلاف‌نظر در مورد تاریخ و رقم یک برگ چک، مجادله یکی از مشهورترین ستارگان فوتبال ایران با مدیرعامل باشگاهش را به زد و خورد و درگیری فیزیکی کشاند. این روزها اگر مدیر یک باشگاه بخواهد خاطره رفتار دهه ۶۰ علی پروین را در قبال یکی از فوتبالیست‌های ایرانی زنده کند، ممکن است این کار برایش تبعات سنگینی به همراه داشته باشد!

روز اعتراض به اسکناس

دوران تظاهر به فقر و مباهات به ساده‌زیستی خیلی زود در فوتبال ایران به سر رسید و از اواخر دهه ۷۰ معادلات در این حوزه به کلی تغییر کرد. تابستان ۱۳۷۹ مهدی هاشمی‌نسب اولین قرارداد ۹ رقمی تاریخ فوتبال ایران را به ثبت رساند و در ازای مبلغ یکصد میلیون تومان به استقلال پیوست. دی ماه همان سال هزاران پرسپولیسی قبل از آغاز داربی پایتخت با تکان دادن اسکناس‌های هزار تومانی روی سکوها اعتراض‌شان را به این انتقال نشان دادند، اما مقاومت آنها در برابر مسیر تازه‌ای که فوتبال ایران در پیش گرفته بود هرگز به جایی نرسید. حکمرانی «پول» تازه شروع شده بود. یک سال بعد و با آغاز لیگ موسوم به «حرفه‌ای» در ایران، سیر مادی‌گرایی ستاره‌ها هم سرعتی دوچندان پیدا کرد و فرهنگی کاملا متفاوت را در این حوزه جا انداخت. اگر سال ۷۹ انتقال هاشمی‌نسب از پرسپولیس به استقلال باعث شد شرایط فوتبال ایران تا ماه‌ها «غیرعادی» باشد، ۱۳ سال بعد جدایی محمد قاضی از جمع قرمزها و حضورش در بین آبی‌پوشان مطلقا هیچ واکنشی را به دنبال نیاورد. انگار حالا دیگر همه فهمیده‌اند قانون اول در فوتبال ایران، پول است!

مردی که می‌خواست هواپیما بخرد

از اواخر دهه ۸۰، تفاخر شفاهی به مکنت و ثروت هم در فوتبال ایران شروع شد. وقتی افشین قطبی دومین فصل حضورش در کشورمان را می‌گذراند، برخی از رسانه‌ها او را به دلالی در جریان انتقال یک بازیکن بی‌کیفیت به پرسپولیس متهم کردند. قطبی اما روی آنتن نود گفت: «این حرف‌ها بیهوده است. من آنقدر پول دارم که می‌توانم تا ۲۰ سال کار نکنم.» این انگار آغاز یک فصل جدید بود. چند ماه بعد نوبت به امیر قلعه‌نویی رسید تا در همین برنامه مخاطبانش را حیرت‌زده کند. محمد مایلی‌کهن در مورد سرمربی وقت سپاهان گفته بود او در بهترین نقطه تهران زندگی می‌کند و بهترین ماشین را سوار می‌شود، قلعه‌نویی هم در پاسخ به وی روی آنتن زنده گفت: «شاید از دید عزیزان تمیز بودن و شیک بودن ایراد دارد، ولی من اگر پول داشته باشم هواپیمای شخصی هم می‌خرم. من تمیزی و شیک بودن را دوست دارم و هیچ ایرادی ندارد که در بالای شهر زندگی کنم و بهترین ماشین را داشته باشم. من پول دارم و هرجا که دلم بخواهد زندگی می‌کنم.»

ماهی ۱۵ میلیون خرج لباس!

حالا دیگر کار به جایی رسیده است که برخی از اهالی فوتبال حتی بابت دیون و بدهی‌های‌شان هم فخر می‌فروشند! پاییز ۱۳۹۱ حسین هدایتی در واکنش به شایعه بازداشتش به خاطر بدهی ۱۸۰ میلیارد تومانی به رسانه‌ها گفت: «بدهی مال مرد است. مردی که بدهکار نباشد مرد نیست. ‌البته باید بگویم این بدهی ۱۸۰میلیارد تومانی درست نیست و من چنین بدهی ندارم ولی ‌ای کاش شأن من را پایین نمی‌آوردند و می‌نوشتند من ۱۸۰۰میلیارد تومان بدهکار هستم. چرا شخصیتم را کوچک می‌کنند و فقط می‌نویسند ۱۸۰میلیارد تومان بدهکار است زیرا این رقم برای کسی که ۱۳ کارخانه دارد رقم کوچکی است.» در چنین فضایی هیچ چیز عجیبی نیست که ستاره جوان پرسپولیس هم با پرده‌برداری از برخی هزینه‌های جاری و شخصی‌اش، هواداران را شوکه کند. پیام صادقیان در این مورد به همشهری تماشاگر می‌گوید: «هفته‌ای یک بار آرایشگاه می‌روم. حدودا ماهی ۷، ۸، ۱۰ میلیون هم خرج لباسم می‌شود، گاه هم ۱۵ میلیون. بستگی دارد چه بخواهم بخرم. مثلا یک ماه ممکن است ساعت بخرم که خودش ۱۰ میلیون می‌شود، یا مثلا دو جفت کالج بخرم که می‌شود ۷، ۸ میلیون تومان.»

نمی‌بخشم که نمی‌بخشم

اخیرا بعد از مصدومیت شدید رضا نوروزی، شایعه‌ای در فضای مجازی منتشر شد مبنی بر اینکه او ۷۰درصد از رقم قراردادش را به باشگاه پرسپولیس می‌بخشد تا سرخپوشان بتوانند به جای وی مهاجمی جدید جذب کنند. انتشار این خبر خیلی زود واکنش‌های احساسی برخی از پرسپولیسی‌ها را به دنبال آورد و باعث شد آنها به ستایش از ستاره متعصب‌شان مشغول شوند. با این وجود شایعه مزبور خیلی زود تکذیب شد. نوروزی در این مورد به یک روزنامه ورزشی می‌گوید: «این مساله به هیچ عنوان صحت ندارد. چرا باید قراردادم را ببخشم؟ من در این سال‌ها پول زیادی از فوتبال درنیاوردم که بخواهم این کار را انجام بدهم، در ضمن من در پرسپولیس مصدوم شدم. در خیابان یا محلات بازی نکردم که بخواهم پول قراردادم را ببخشم.» شاید این جملات مورد توجه هواداران قرار نگیرد، اما درست یا غلط، ادبیات امروز فوتبال ایران همین شکلی است، تا همین اندازه تحت تاثیر مسائل مالی و اقتصادی! دست بر قضا رضا نوروزی که حالا مساله آسیب‌دیدگی‌اش مورد توجه قرار گرفته، قبل از آغاز لیگ چهاردهم در فصل نقل‌وانتقالات راجع‌به مقصد بعدی‌اش گفته بود: «اولویت برای من پیشنهاد مالی است چرا که در این چند سال لطمه‌های زیادی خوردم و تا خواستم پول خوبی بگیرم در فولاد مصدوم شدم. حالا هم اولین شرط من مسائل مالی است و بعد سایر شرایط را در نظر می‌گیرم.»

فوتبال، آیینه جامعه

ارزش‌های اجتماعی دائما در حال دگرگونی هستند، اما شاید آنچه در فوتبال ایران پیرامون مسائل مالی رخ داده، چیزی فراتر از یک تغییر فرهنگی ساده باشد. این همه تحول طی مدت زمانی نه‌چندان طولانی باورنکردنی به نظر می‌رسد. اگر قبول داشته باشیم که پدیده‌ای مثل فوتبال آیینه تمام نمای جامعه ما است، باید بیرون از این رشته ورزشی هم وقوع تغییر در فرهنگ و نگاه اقتصادی آدم‌ها را رصد

کنیم. این مناظره شاید چندان هم بیراه نباشد؛ شهروندان امروز ما چقدر شبیه اسلاف دهه شصتی‌شان هستند؟ ملاک‌های امروز چقدر با معیارهای سه دهه قبل برابری می‌کند؟ لوکیشن‌های سریال‌های تلویزیونی چقدر به نمونه‌های قدیمی شباهت دارند؟ شاید هیچ؛ اگر همین‌طور است، پس چگونه می‌توانیم انتظار داشته باشیم خلق‌وخوی ستاره‌ها مثل قدیم باقی مانده باشد؟ فوتبالیست‌ها از فضا نمی‌آیند. آنها در دامان همین جامعه تربیت می‌شوند.