آمریکا بانک مرکزی خاورمیانه نیست

توماس فریدمن ستون نویس نیویورک تایمز امروزه در جهان عرب تلاش‌های بسیاری در حال وقوع است، آیا این تلاش‌ها را ما انجام می‌دهیم یا اینکه راسا خودشان تلاش می‌کنند؟ پیش از اینکه ما عملیات نظامی را علیه مواضع دولت اسلامی شام و عراق انجام دهیم چند پرسش مطرح است که لازم است پاسخ داده شود. آنچه مرا درمورد تصمیم اوباما که قصد دارد خود را در عراق دوباره درگیر کند، نگران می‌کند این است که اوباما می‌خواهد به اغراق‌های پیرامون موضوع داعش واکنش نشان دهد. (بحثی که پیش از این در مورد جورج بوش دوم و در زمان حمله به عراق رخ داد و عده‌ای گفتند که آمریکا به دلیل اغراق‌های صورت گرفته حمله کرد و هزینه زیادی متحمل شد). این اغراق‌ها در زمان حاضر می‌تواند سر بریدن دو ژورنالیست آمریکایی باشد و ترسی که از داعش وجود دارد و نظریه‌ای که می‌گوید آنها قصد دارند خود را به نزدیکی آمریکا برسانند. چگونه ما به این سرعت ترسیده و واکنش نشان می‌دهیم؟ آیا وزارت امنیت داخلی نداریم؟

من نسبت به موضوع دولت اسلامی عراق و شام بی‌توجه نیستم. اوباما حق دارد بگوید که این گروه باید ضعیف و نابود شود. اما زمانی که تو از سر ترس به موضوعی واکنش نشان می‌دهی، پس راهبردی فکر نمی‌کنی و از پرسش‌های رایج هم سرخورده می‌شوی، مثل این پرسش: چرا ترکیه و کشورهای عربی در این موضوع کمتر دخالت کرده‌اند و سعی می‌کنند زیاد درگیر این موضوع نشوند. زمانی که این پرسش‌ها را می‌خواندم یاد جمله‌ای از یکی از کارشناسان موسسه مشاوره مارکو افتادم که می‌گفت: زمانی که خود اعراب این چالش‌ها را به وجود می‌آورند باید از خود بپرسیم چرا ما باید خودمان را درگیر این موضوع کنیم و آنها را نجات دهیم؟

پس پیش از اینکه عمیق‌تر در این‌باره فکر کنید، بیایید پرسش‌های بنیانی‌تری مطرح کنیم. «جورج فریدمن» (که نسبتی هم با من ندارد)، مدیر «استراتفور» است و به‌تازگی در این خصوص مقاله‌ای منتشر کرده به نام «فضیلت‌های ظرافت.» او نوشته که داعش یک چالش داخلی است. سپس او می‌پرسد: آیا به‌راستی داعش برای آمریکا یک تهدید به حساب می‌آید؟ سپس پاسخ می‌دهد: منافع آمریکایی در ایستایی نیست اما به تعادل قدرت پویا وابسته است. جایی که بیشتر بازیگران آن زمینگیر شده‌اند، هیچ‌گاه تهدیدی برای ایالات متحده محسوب نمی‌شود. ترکیه و عربستان سعودی بسیار کمتر از آمریکا خود را درگیر این موضوع کرده‌اند. مثل بسیاری از موارد، می‌گویند که آمریکا بالاخره سعی خواهد کرد که موقعیت به وجود آمده را کنترل کند. برای آنها بسیار منطقی است که کمتر هزینه پرداخت کنند و عقب بایستند و فقط نظاره‌گر آن باشند یا در بهترین حالت در حاشیه ایفای نقش کنند. این در شرایطی است که برخی از آنها حتی پشت آمریکا مخفی شده‌اند. ایالات متحده این‌بار به جای اینکه در عراق و سوریه به دنبال تعادل‌بخشی باشد، باید برگردد و بین قدرت‌های منطقه تعادل ایجاد کند. آنها بسیار از این موضوع کناره گرفته‌اند، اگر آمریکا در این موضوع خود را درگیر نکند، آنها چاره‌ای ندارند جز اینکه خودشان راه‌حلی بیابند. آنها نمی‌توانند با این رویکرد کنار بکشند و تنها نظاره‌گر باشند، زیرا می‌دانند که این تماشاچی بودن باعث می‌شود که خودشان هم گرفتار شوند. در این شرایط او نتیجه می‌گیرد: «بهترین کار برای ایالات متحده این است که نقش خود را در این ماجرا کمتر کند و قدرت‌های منطقه‌ای را به داخل این غائله هل دهد. با این راهبرد قدرت‌های منطقه سعی می‌کنند که توازن را به منطقه بازگردانند.» هر چند که زیاد مطمئن نیستم، اما این راهبرد ارزش بحث کردن دارد.

روح جنگ در برخی کشورهای منطقه وجود دارد. احمد خالدی، کارشناس فلسطینی و از اساتید «آنتونی کالج» در آکسفورد است. او در مورد این موضوع می‌گوید: عربستان سعودی سال‌ها است که در جهان اسلام مسجدسازی می‌کند و پس از آن در حال ترویج نوعی از اسلام است که به سلفی‌گری یا وهابیت معروف است. در دید بنیادگرایانه عربستانی‌ها جایی برای مدرنیته، زنان و پلورالیسم دینی و حتی پلورالیسم اسلامی وجود ندارد.

عربستان سعودی سالیان سال است که تامین مالی سلفیون را که با نام وهابیون شناخته می‌شوند به عهده گرفته‌ است و این برای خاندان آل سعود یک رویه است. آل سعود دوست دارد، هم درمورد دیوارهای پشتی و هم در داخل خانه هم قوانین خود را جاری کند و وهابیت این کار را برای آنها تسهیل می‌کند. هم در داخل خانه و هم در دیگر کشورهای عربی. آنها برای این کار از نفت عربستان هزینه می‌کنند. عربستان سعودی در واقع هر دو طرف جنگ را تغذیه می‌کند. هم در به وجود آمدن دولت اسلامی عراق و شام نقش دارد و هم مخالفان داعش را تغذیه مالی می‌کند، زیرا رویه‌ای که آنها در پیش گرفته‌اند در به وجود آمدن نفرات داعش بسیار تاثیرگذار است. (برخی‌ها می‌گویند که بیش از ۱۰۰۰ تن از شهروندان سعودی در سوریه و عراق به عضویت گروه‌های بنیادگرا درآمده‌اند). این در شرایطی است که سلفیون در مساجد کشورهای اروپایی، آسیای مرکزی، پاکستان و جهان عرب نیز فعالیت دارند. بازی اما به آخر خود نزدیک شده است. نخست اینکه دست پرورده‌های عربستان سعودی خود را با نام خلافت خطاب می‌کنند. عربستان هم مدعی است که در مرکز جهان اسلام قرار دارد.

دوم، تروریست‌های داعش هم‌اینک تمامی مسلمانان جهان را در تمامی نقاط تهدید می‌کنند. خالدی می‌گفت که دوستش در لندن زندگی می‌کند و همسرش می‌گوید که زن‌اش می‌ترسد که نقاب بزند و از خانه خارج شود. درست مثل برخی مسلمانان که از این پوشش استفاده می‌کنند. از این‌رو باید گفت دیگر عربستان سعودی نمی‌تواند هم با داعش بجنگد و هم به تامین ایدئولوژی آنها بپردازد. این باعث می‌شود که جهان اسلام بیش از پیش آسیب ببیند. ما باید از مدارا کردن با عربستان سعودی بپرهیزیم. سال‌ها است که ایالات متحده نقش بانک مرکزی را در ثبات خاورمیانه بازی کرده است. درست مثل بانک مرکزی اتحادیه اروپا که برای فرانسه تامین وجه می‌کند تا اصلاحات مورد نظر آنها را پیاده کند. چتر امنیتی آمریکا همیشه بی‌توجه از این بوده که عربستان سعودی در حال چه کاری است. به زودی روزی فرا می‌رسد که عربستان سعودی با تضادهای داخلی روبه‌رو خواهد شد. آینده بهتر برای جهان اسلام و موفقیت علیه داعش به آن بستگی دارد.