اسکاتلندی‌ها بترسید

پال کروگمن برنده نوبل اقتصاد در سال ۲۰۰۸ نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که هواداران استقلال اسکاتلند در ماه‌های گذشته بیشتر شده‌اند. دلیل این افزایش مدیریت «عامل هراس» توسط فعالان جنبش استقلال بوده است. این عامل هراس همان نگرانی از خطرات اقتصادی جدا شدن از بریتانیا است، اما در این مقطع اوضاع مثل شیر یا خط کردن است. پیام من برای اسکاتلندی‌ها این است که بترسند، خیلی بترسند. خطرات جدا شدن بسیار زیاد خواهد بود. ممکن است فکر کنید که اسکاتلند می‌تواند کانادای دیگری بشود، اما بسیار محتمل است که اسپانیای دیگری بشود؛ البته بدون آفتاب.

مقایسه اسکاتلند با کانادا ابتدا معقول به نظر می‌رسد. بالاخره کانادا مثل اسکاتلند اقتصاد به نسبت کوچکی دارد که بیشتر تجارت خود را با همسایه‌ای بزرگ‌تر انجام می‌دهد. همچنین مانند اسکاتلند در جبهه چپ همسایه خود قرار دارد. تجربه کانادا نشان می‌دهد که این وضعیت جواب می‌دهد. کانادا اقتصادی شکوفا و پایدار دارد و سیاست‌های چپ را به‌گونه‌ای موفق در شمال مرزهای آمریکا به‌کار گرفته است. آیا کانادا برای استقلال هزینه می‌دهد؟ احتمالا بهره‌وری نیروی کار در کانادا سه چهارم ایالات متحده است و بخشی از این شکاف ناشی از کوچک بودن بازار کانادا است. با این همه می‌توان گفت که وضعیت اقتصاد کانادا مناسب است. اما کانادا ارز خودش را دارد که به آن معنا است که دست دولت این کشور از ارز خالی نخواهد شد، دولت کانادا می‌تواند در صورت لزوم بانک‌های خود را نجات دهد؛ اما اسکاتلند مستقل نمی‌تواند و این همان تفاوت بزرگ است. آیا اسکاتلند می‌تواند ارز خودش را داشته باشد؟ شاید، گرچه اقتصاد اسکاتلند بیشتر از وابستگی کانادا به آمریکا، به بریتانیا وابسته است. پس تشکیل یک ارز جدید دشوار خواهد بود. اما مساله این است که جنبش استقلال اسکاتلند روشن کرده که می‌خواهد پوند را به‌عنوان ارز ملی نگه دارد؛ اما ترکیب استقلال سیاسی و ارز مشترک، دستورالعمل فاجعه است؛ قصه بحران اسپانیا همین بود.

اگر اسپانیا و دیگر کشورهایی که ارز خود را کنار گذاشتند تا به منطقه یورو بپیوندند، بخشی از یک نظام واقعا فدرال بودند که نهادهای مشترک دولتی داشت، بحران اقتصادی آنها چیزی شبیه بحران فلوریدا می‌شد. بار بحران فلوریدا روی دوش واشنگتن بود و این اقتصاد در زمان بحران کمک بسیار بزرگی دریافت کرد. اما اسپانیا خود به تنهایی تمام بار بحران را به دوش کشید. نتیجه بحرانی مالی بود که در آن هراس از بحران بانکی مدیریت بحران را سخت کرد. میوه این شرایط رکود وحشتناک و بیکاری ۵۰ درصدی جوانان بود. و این فقط مساله اسپانیا نبود. تمام کشورهای جنوب اروپا و حتی ورای این منطقه گرفتار بحران شدند. حتی کشورهای منطقه یورو که اوضاع مالی خوبی داشتند، مانند فنلاند و هلند، هم از رکود عمیق و طولانی رنج بردند.

کوتاه سخن اینکه هر آنچه از سال ۲۰۰۹ در اروپا اتفاق افتاده نشان می‌دهد که اشتراک در ارز بدون اشتراک در دولت، خطرناک است. به زبان اقتصادی، ادغام مالی و بانکی عناصر ضروری یک منطقه ارزی خوب هستند و یک اسکاتلند مستقل که از پوند بریتانیا استفاده کند، حتی از کشورهای یورو هم وضعیت بدتری خواهد داشت؛ چراکه کشورهای اروپایی دست کم در مورد نحوه اداره بانک مرکزی اروپا اعمال نفوذ می‌کنند. فکر اینکه اسکاتلند دوباره این مسیر را برود مرا پریشان می‌کند. اگر رای‌دهندگان اسکاتلندی فکر می‌کنند که مستقل شدن بدون داشتن ارز ویژه کشورشان، اقدامی امن است، باید گفت که گمراه شده‌اند.