گروه تاریخ‌ و اقتصاد: یکی از روزهایی که سرپل‏ذهاب بودیم، دشمن به آنجا حمله کرد و تا کنار سنگرها رسید. رزمنده مخلصی به نام مهدی شرفی وقتی دید که تانک‏ها نزدیک شدند، یک نارنجک تفنگی شلیک کرد؛ چون فاصله‌اش با یکی از تانک‏ها کم بود، نارنجک او دقیقا وارد لوله تانک شد و تانک منفجر شد. او وقتی نارنجک را پرتاب کرد، نترسید، اما از انفجار مهیب تانک ترسیده بود، این اتفاق تا چند وقت اسباب شوخی رزمنده‏ها بود. در سرپل‏ذهاب یک روز دشمن حمله کرد و از هر گوشه‏ای پیشروی می‏کرد. به امید اینکه پیروز شود. متاسفانه توپخانه نیروهای ما کار نمی‏کرد و ما با خمپاره‏های ۸۰ و ۱۲۰ در برابر آنها ایستادگی کردیم. انبار پر از گلوله بود و ما هم مضایقه نمی‏کردیم. دشمن حمله می‏کرد و چون با انبوه خمپاره مواجه می‏شد به‌عقب برمی‏گشت. آن روز مدام این صحنه تکرار شد. شب که به اخبار رادیو گوش کردیم، گزارشگر اعلام کرد که امروز ۱۷ پاتک دشمن به دست رزمندگان فداکار اسلام خنثی شد. تازه متوجه شدم که دوستان رزمنده چه کار ارزنده‏ای را انجام داده‏اند.

به نقل از خاطرات استاد احمد عابدینی، منبع: راسخون