برنامه‌ریزی استراتژیک در سازمان‌های غیرانتفاعی

ساسان قاسمی، میلادکوچکیان (ala.ir) مدیریت استراتژیک و به‌ویژه برنامه‌ریزی استراتژیک یکی از ابزارهای نوینی است که در کشور ما چند سالی است به‌عنوان یک ابزار و رویکرد مدیریتی خاص، طرفداران بسیار زیادی در حوزه‌های کسب‌وکار، سازمان‌های دولتی و خصوصی پیدا کرده است و با توجه به رقابتی شدن بازارها و ظهور پارادایم مشتری‌مداری در کشورمان یک ابزار بسیار کاربردی در پیشروی سازمان‌ها به سمت اهدافشان تلقی می‌شود. مهمترین المان در مدیریت استراتژیک که آن را از دیگر رویکردها و سبک‌های مدیریتی متمایز می‌کند، نگاه آینده‌نگر این ابزار در مقایسه با دیگر ابزارهای مدیریتی است که بیشتر بر وضعیت کنونی سازمان تمرکز کرده‌اند. مدیریت استراتژیک با به تصویر کشیدن آینده مطلوب سازمان در قالب چشم‌انداز و مقاصد استراتژیک، مسیر حرکت به سمت این آینده مطلوب و مقصد نهایی را در قالب مفهومی به‌عنوان استراتژی به کسب‌وکارها نشان می‌دهد. اهمیت برنامه‌ریزی استراتژیک آنقدر زیاد شده که اغلب سازمان‌ها از آن به‌عنوان یک دارایی و نیز یک زیرساخت اصلی در سازمانشان یاد می‌کنند و این موضوع دور از انتظار هم نیست، چرا که در حال حاضر سرنوشت یک سازمان به استراتژی‌هایی وابسته است که سازمان با در نظر گرفتن نقاط ضعف و قوت خود و تجزیه و تحلیل محیطی که در آن فعالیت می‌کند، آنها را تدوین و به سمت مقاصد خود حرکت می‌کند.

اما نکته اساسی این است که موضوع مدیریت استراتژیک بیشتر برای محیط‌های کسب‌وکار و نیز محیط رقابتی طراحی شده است و چند سالی است که سازمان‌های دولتی نیز از این ابزار بهره می‌گیرند اما کمتر برای سازمان‌های غیرانتفاعی و غیردولتی استفاده شده است. موسسات خیریه یکی از بارزترین و عمده‌ترین سازمان‌های غیرانتفاعی در کشور ما محسوب می‌شوند. خیریه‌ها در کشورهای مختلف با عناوینی چون charity organizations (موسسات خیریه) و charity foundations (بنیادهای خیریه) شناخته می‌شوند. در برخی کشورها خیریه‌ها زیر‌مجموعه یا مترادف موسسات غیرانتفاعی (non-profit organizations) یا به اختصار NPO تلقی می‌شوند، یعنی موسساتی که به قصد کسب منافع مادی موسسان یا اعضا تشکیل نمی‌شوند بلکه هدفی ماورای اهداف مالی را دنبال می‌کنند. در برخی کشورهای دیگر موسسات خیریه زیرمجموعه موسسات غیردولتی (non-governmental organizations) یا به اختصار NGO قرار می‌گیرند و در کشور خودمان ایران نیز اکثر مردم NGO را مترادف با موسسه خیریه می‌دانند.

حقیقت این است که برنامه‌ریزی استراتژیک سازمان‌های خیریه کار بسیار مشکلی است و اغلب با چالش‌ها و مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو است، چرا که در این نوع سازمان‌ها به واسطه وجود نیروهای داوطلب که معمولا افراد زیادی هم هستند، دارای ساختار، روابط و گروه‌های رسمی و غیررسمی پیچیده‌ و گاهی متعدد هستند که در این میان نیروهای داوطلب فعال در موسسه، عامل مهمی در ایجاد این ویژگی هستند.

نیروهای داوطلب، افرادی هستند که به‌طور غیرموظف و به صورت رایگان زمان‌های آزاد خود را به انجام فعالیت‌هایی برای موسسه یا در موسسه صرف می‌کنند و به سادگی هم ممکن است در هر زمان همکاری خود را با موسسه قطع کنند، به همین دلیل مدیریت کردن آنها بسیار چالش‌برانگیز است.

شاید در وهله اول این‌گونه استنباط شود که چنین سازمان‌هایی که هیچ هدف انتفاعی ندارند و از سوی دیگر به دولت هم پاسخگو نیستند نیازی به مدیریت استراتژیک ندارند اما در واقع چنین نیست. موضوع اصلی این است که سازمان‌های غیر انتفاعی نیز ماموریت دارند، برای خود ارزش هایشان را مدون و تثبیت می‌کنند، چشم‌انداز دارند و کلیه المان‌های اصلی برنامه‌ریزی استراتژیک را می‌توانند برای خود داشته باشند.

حقیقت این است که هرسازمانی که هدف یا اهدافی دارد و برای خود مقصد خاصی را تعریف کرده نیازمند برنامه‌ریزی استراتژیک است و سازمان‌های غیرانتفاعی برای اثبات موجودیت خود و تعیین فعالیت‌های اصلی خود و پاسخ به این پرسش که فلسفه وجودی شان چیست نیازمند تبیین ماموریت هستند.

از دیگر سو برای ترسیم آینده مطلوب و موقعیتی که قرار است به آن برسند نیازمند طراحی چشم‌انداز هستند و نیز به‌دلیل ماهیت خیریه و غیرسودجویانه به‌طور یقین ارزش‌های اساسی مهمی دارند که براساس آن فعالیت می‌کنند. شناخت نقاط قوت و ضعف، فرصت‌ها وتهدیدهایی که ممکن است فراروی اینچنین سازمان‌هایی قرار گرفته باشد برای تحقق اهداف انسان‌دوستانه و خیرخواهانه این سازمان‌ها لازم است. تعیین استراتژی‌ها در چارچوب ماموریت و رسالت سازمان و با توجه به عوامل داخلی و خارجی از مهم‌ترین اقداماتی است که یک سازمان غیرانتفاعی باید انجام دهد. طبق چارچوب کلی استراتژی‌های سازمانی چنین سازمان‌هایی نیز باید مشخص کنندکه چه استراتژی‌های اصلی را اتخاذ خواهند کرد؟ رشد، ثبات یا کاهش. آیا در آینده دامنه فعالیت‌های خود را محدود می‌کنند، ثابت نگه می‌دارند یا توسعه می‌بخشند؟ تعیین اینکه حوزه فعالیت سازمان کجاست، ذی‌نفعان کلیدی چه کسانی هستند؟ به چه افرادی قرار است خدمت رسانی کنند؟ منابع مالی آن کدام است؟ این موارد در این مرحله و در قالب استراتژی‌های سازمان معین می‌شود.

در چارچوب این استراتژی‌ها، سیاست‌ها و برنامه‌های اجرایی طراحی می‌شوند. پس به وضوح می‌بینید که در واقع امروزه هیچ سازمانی بی‌نیاز از استراتژی نیست، مادامی که می‌خواهد در عرصه بماند و به فعالیت خود ادامه دهد. درست است که این سازمان‌ها در محیط‌های کسب‌وکار رقابتی قرار ندارند و بر سر قیمت و کیفیت محصول و ارائه خدمات رقابت نمی‌کنند، اما رقابت این سازمان‌ها در مقایسه باسازمان‌های مشابه و جوامع دیگر است و در نهایت حتی می‌توانند برای خود خلق جایگاه استراتژیک و خلق برند بکنند.

اما همان‌گونه که گفته شد این کار آنچنان هم ساده نیست. عمده‌ترین چالش‌های برنامه‌ریزی استراتژیک سازمان‌های خیریه را می‌توان در یک دسته‌بندی کلی این گونه مطرح کنیم:

• مدیریت مالی با توجه به محدود بودن منابع مالی و شیوه خاص تامین این منابع

• مدیریت منابع انسانی با توجه به داوطلبانه بودن عضویت در سازمان

• مدیریت نیازها و خواسته‌های ذی‌نفعان و حامیان سازمان

• وابستگی و رابطه تنگاتنگ موسسات خیریه به عوامل محیط خارجی

اکثر سازمان‌های خیریه هیچ‌گونه مساعدت مالی از سوی دولت دریافت نمی‌کنند؛ ضمن اینکه این موسسات نمی‌توانند منابع مالی خود را از راهی تامین و در هر مسیری هزینه کنند. لذا این سازمان‌ها اغلب منابع مالی خودشان را از طریق کمک‌های مالی هیات امنا، کمک‌های مالی افراد نیکوکار، مبالغ حاصله از حق عضویت افراد، کمک‌های مالی و غیر‌مالی سازمان‌ها، موسسات و شرکت‌ها، وقف و نذورات، وجوه بازگشتی حاصل از سرمایه‌گذاری در پروژه‌های اقتصادی، سود سپرده‌های بانکی و اجرای برنامه‌های خیریه تامین می‌کنند که فعالیت بسیار مشکلی است و معمولا حالت پایداری ندارد، لذا همیشه مدیران این سازمان‌ها با این چالش تامین مالی دست و پنجه نرم می‌کنند. از سوی دیگر با توجه به اینکه اکثر کارکنان این سازمان‌ها را افراد داوطلب تشکیل می‌دهند، آمار ریزش و ترک سازمان توسط این افراد بسیار بالا است و از طرف دیگر سیستم جذب هم برای سازمان مشکل خواهد شد. ایجاد همسویی بین نیازها و انتظارات ذی‌نفعان این سازمان‌ها که اکثرا حامیان مردمی هستند یکی دیگر از چالش‌های کلیدی است؛ چرا که هر کدام از آنها با اهداف خاص و اعتقادها یا باورهای بعضا عاطفی وارد سازمان شده‌اند و نمی‌پسندند که مسیر حرکت سازمان به سمتی برود که این انتظارات را خدشه‌دار کند؛ لذا استراتژی‌های سازمان باید به گونه‌ای تدوین شوند که نیازها و انتظارات کلیه ذی‌نفعان را لحاظ کنند.

یکی دیگر از استراتژی‌های مهم در سازمان‌های غیرانتفاعی که کلیدی موثر در جذب و نگهداشت نیروهای سازمان است، چگونگی تشکر و حمایت از داوطلبان است. امروزه سازمان‌ها برای حمایت از داوطلبان خود ابزارهای زیادی در اختیار دارند؛ اما باید توجه کرد که به‌کارگیری هریک از این ابزارها، بازخوردهای متفاوتی خواهد داشت. موسسه مشاوره‌ای با طراحی سیستم نرم‌افزاری تاثیر این ابزارها را بر افرادی که پیام تشکر دریافت کرده بودند، بررسی کرده است که نتایج آن قابل‌توجه است:

آخرین و شاید کلی‌ترین چالش همواره این است که این سازمان‌ها به شدت متاثر از شرایط روز اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه هستند و بروز پارادایم‌هایی چون تورم، بیکاری، کاهش سطح درآمد خانواده‌های حامی و دیگر ذی‌نفعان، تاثیرات بسزایی در تامین مالی، فعالیت منابع انسانی سازمان و در کل ادامه فعالیت سازمان خواهد گذاشت.

لذا برای تدوین یک برنامه استراتژیک اثربخش برای سازمان‌های غیرانتفاعی باید هرکدام از المان‌های چهارگانه گفته شده به‌عنوان یک عنصر کلیدی استراتژیک لحاظ شود و به‌عنوان متصل‌کننده استراتژی‌های کلی و سطوح پایین‌تر مد نظر مدیران و هیات امنای این سازمان‌ها قرار بگیرد.