معمای نفتی عربستان

جان کمپ تحلیلگر بازارهای خبرگزاری رویترز «من نمی‌توانم رفتار روسیه را پیش‌بینی کنم. این یک معمای بسیار پیچیده است»؛ این قسمتی از سخنان وینستون چرچیل در اکتبر ۱۹۳۹ است که به‌طور مشابه می‌توان درخصوص امروز عربستان سعودی، یکی از کشورهای مرموز و پیچیده قرن بیست‌ویکم بیان کرد. تقریبا نمی‌توان به‌طور دقیق، نحوه تصمیم‌گیری‌های این کشور سلطنتی را درخصوص مسائل سیاسی، اقتصادی، سیاست خارجه و استراتژی بازار نفت متوجه شد. همواره نظریات متفاوتی درخصوص سیاست‌های بلندمدت و نحوه تصمیم‌گیری‌های این کشور وجود داشته است. در حدود ۲۰ سالی که در رابطه با بازار نفت و خاورمیانه مطلب نوشته‌ام، به کسی بر نخورده‌ام که نگاه عمیقی درخصوص نحوه سیاست‌گذاری دولت عربستان داشته باشد و این، کار را پیچیده می‌کند.

گمانه‌زنی‌ها حول سیاست‌های نفتی

در غیاب اطلاعات دقیق، تئوری‌های زیادی جهت تبیین استراتژی عربستان در بازار نفت بیان می‌شود که عموم آنها به‌رغم آنکه حقایقی را در بر دارند ناقص هستند. نخستین گمانه‌زنی که درخصوص سیاست‌های نفتی عربستان وجود دارد «معامله بزرگ» است. اساس این نظریه، تامین نفت مطمئن و کافی برای آمریکا و در ازای آن تضمین امنیت کشور عربستان در منطقه است. گرچه این فرضیه حقایقی را بازگو می‌کند اما نمی‌تواند رابطه پیچیده میان بزرگ‌ترین‌ صادرکننده نفت جهان و بزرگ‌ترین‌ قدرت نظامی آن را بیان کند.عربستان و آمریکا رابطه نزدیک خود را از زمانی که پادشاه وقت عربستان توافق‌نامه‌ای را با شرکت نفت استاندارد کالیفرنیا در سال ۱۹۳۳ امضا کرد آغاز کردند. مهندسان و زمین‌شناسان آمریکایی، صنعت نفت عربستان را در دهه‌های ۴۰ تا ۶۰ توسعه دادند. آمریکا نیز از سال ۱۹۴۶ نیروهای نظامی خود را در منطقه دارد و دو کشور در جنگ سرد علیه گسترش کمونیسم در خاورمیانه همکاری زیادی داشتند. همچنین، طی سال‌های اخیر در مقابل انقلاب ایران، همکاری‌هایی را انجام دادند و در جنگ ایران-عراق نیز با یکدیگر متحد بودند.

اما رابطه نزدیک عربستان و آمریکا، مانع این نشد تا دو کشور در جنگ‌های ۶ روزه (جنگی که در سال ۱۹۶۷ میان اسرائیل و کشورهای عربی مصر، سوریه و اردن رخ داد و با پیروزی اسرائیل به پایان رسید) و یوم کیپور (جنگی که در سال ۱۹۷۳ میان اعراب و اسرائیل صورت گرفت که تحریم نفتی کشورهای عربی عضو اوپک علیه آمریکا و اسرائیل یکی از مهم‌ترین رویدادهای مربوط به آن بود) نیز مواضع مشترکی داشته باشند. بنابراین، رابطه نزدیک نظامی و استراتژیک دو کشور نمی‌تواند به این معنا تلقی شود که تفاهم‌نامه‌ای برای قیمت و تولیدات نفت داشته باشند. پس به‌طور قطع، سیاست‌های قیمت نفت نتیجه رایزنی‌های پنهان میان واشنگتن و ریاض نیست و روسای جمهور آمریکا محدودیت‌های خود را از اثرگذاری بر سیاست‌های نفتی (قیمت و تولید) عربستان می‌دانند. گروه دیگری نیز وجود دارند که نقش ویژه‌ای برای عربستان جهت کنترل بازار نفت قائل هستند. عموم آنها به کاهش میزان تولیدات نفت عربستان از ۱۰ میلیون بشکه در روز در سال ۱۹۸۰ به ۳ میلیون بشکه در روز در سال ۱۹۸۵ اشاره می‌کنند. اما در شرایط کنونی به نظر نمی‌رسد کاهش یا افزایش تولیدات توسط عربستان چندان چشمگیر باشد. یعنی حتی اگر بخواهد چنین کاری انجام دهد، در مقیاسی بسیار کوچک‌تر از آنچه پیش‌تر انجام داده است خواهد بود.

اطلاعات بریتیش پترولیوم (BP) نشان می‌دهد سهم عربستان از سال ۱۹۹۰ تاکنون حدود ۱۳-۱۲ درصد کل بازار نفت است و در همین محدوده ثابت بوده است. از سوی دیگر، برخی معتقد بودند که پس از کاهش صادرات نفت ایران به علت تحریم‌های بین‌المللی و لیبی به علت درگیری‌های داخلی، این عربستان است که کمبود تولیدات را جبران می‌کند. با این حال، بررسی‌ها نشان می‌دهد میزان صادرات عربستان از سال ۲۰۱۱ تقریبا ثابت بوده و این نفت شیل آمریکا است که کمبود عرضه از سوی ایران و لیبی را پوشش داده است.

درخصوص کنترل قیمت نیز نه تنها چنین کنترلی از سوی عربستان وجود ندارد، بلکه اثرگذاری آن نیز بسیار پایین است. گرچه عربستان با همکاری متحدان خود، یعنی کویت و امارات می‌تواند در کوتاه‌مدت قیمت نفت را تغییر دهد، اما بررسی ۳۰ سال اخیر قیمت نفت نشان می‌دهد آنچه روند بلندمدت قیمت‌ها تعیین می‌کند به دور از کشورهای عضو اوپک بوده است. به این ترتیب، پس از توسعه میادین نفتی در آلاسکا، روسیه و دریای شمال در اواخر دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ و همچنین انقلاب نفت شیل آمریکا از سال ۲۰۰۸ دیگر اعضای اوپک نیز کاهش میزان اثرگذاری خود را بر قیمت جهانی نفت می‌دانند.

واقعیت قیمت‌های پایین نفت چیست؟

کاهش اخیر قیمت نفت برنت به زیر ۱۰۰ دلار، این ذهنیت را ایجاد کرد که عربستان یا به‌طور کلی اعضای اوپک به این مساله واکنش نشان داده و تولیدات خود را کاهش می‌دهند. اما مقامات سعودی این شایعات را در جلسات متعددی که با مشتریان و تحلیلگران بازار داشتند تکذیب کردند.

در این میان، یک فرضیه جامع وجود دارد و آن تمایل عربستان به کاهش قیمت نفت حتی به زیر ۸۰ دلار است تا به این ترتیب بتواند تولید نفت شیل آمریکا و سایر سرمایه‌گذاری‌های پرهزینه جهت تولید نفت را با محدودیت جدی مواجه کند. در عمل، سلطنت عربستان انتخاب دیگری جز انجام این عمل ندارد. قیمت بالای ۱۰۰ دلار برای نفت، ناپایدار به نظر می‌رسد، زیرا تولیدات شیل با سرعت زیادی در حال توسعه است و به راحتی می‌توانند جای سایر نفت‌ها را بگیرند.

حال اگر عربستان، به تنهایی یا به کمک سایر اعضای اوپک، تولیدات خود را کاهش دهد تا قیمت‌ها بالا بماند، اثرگذاری این عمل مقطعی خواهد بود. به عبارت دقیق‌تر، تداوم رشد سریع تولیدات نفت شیل و روند کند رشد تقاضا، خیلی زود سبب می‌شد تا قیمت‌ها بار دیگر افت پیدا کنند. بنابراین، در عرض چند ماه یا یک سال، عربستان و سایر اعضای اوپک مجبور می‌شدند تولیدات خود را مجددا کاهش دهند و این عمل را دائما تکرار کنند.

در نهایت، عربستان سعودی و کشورهای عضو اوپک نه تنها نمی‌توانستند جلوی افت قیمت را بگیرند، بلکه سهم خود از بازار نفت را نیز از دست می‌دادند، مشابه عملی که در سال ۱۹۸۵ انجام دادند. بر این اساس، تنها راه پیش روی عربستان این بود که در مقابل کاهش قیمت‌ها مقاومت نکند و منتظر باشد تا بازار به‌طور طبیعی و با کاهش سرعت رشد نفت شیل، متعادل شود. به این ترتیب، با کاهش قیمت نفت حاشیه سود تولیدات نفت شیل کاهش می‌یابد و همچنین از سرمایه‌گذاری‌های پرهزینه در پروژه‌های نفتی جلوگیری می‌شود که هر دو مورد به بهبود جایگاه عربستان (به‌طور کلی کشورهای عضو اوپک) و حفظ سهم آنها از بازار نفت کمک می‌کند.