پرورش قربانی آموزش

دکتر پویا علاءالدینی دانشیار گروه برنامه‌ریزی اجتماعی دانشگاه تهران روشن است که در یک کشور در حال توسعه مانند ایران، گسترش بخش آموزش از جمله آموزش عالی باید به‌گونه‌ای مستقیم و سرراست در خدمت اهداف توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و در پیوند با آن قرار گیرد. در غیر این صورت منابع اقتصادی و انسانی محدود کشور نهایتا صرف پرورش نیروی کار ناسازگار با بازار کار کشور و گسترش بیکاری و نیز نابه هنجاری‌های اجتماعی نشات گرفته از آن از یکسو و بروز اختلالات فرهنگی (مثلا فرهنگ غیرمولد یا فرهنگ متمایل به مهاجرت برون‌مرزی) از سوی دیگر می‌گردد. در نتیجه سوال این است که آیا نظام آموزش به طور اعم، آموزش عالی به شکل خاص و آموزش عالی در علوم اجتماعی و انسانی به‌طور اخص (که موضوع این محفل و انجمن است) تا چه اندازه پیوند با اهداف توسعه کشور قرار گرفته است و می‌گیرد. در اینجا به برخی ناسازگاری‌ها و نارسایی‌های عمده در این زمینه اشاره می‌شود و پیشنهادهایی هم به‌عنوان نمونه جهت رفع آنها عرضه می‌شود.

فقط آموزش می‌دهیم؛ نه پرورش

آغاز مشکلات آموزش در ایران را می‌توان در دوره‌های ابتدایی و متوسطه جست که تحت نظام آموزش و پرورش قرار دارند. فعالیت‌های آموزشی در این دوره‌ها مشخص است (صرف نظر از کاستی‌هایشان) ولی معلوم نیست فعالیت‌های پرورشی به چه شکلی مورد توجه قرار گرفته‌اند. برای توسعه شتابان در کشوری مانند ایران لازم است نسل جدید طی مدتی کوتاه به لحاظ اندیشه و سبک زندگی وارد دنیای مدرن شود. بدیهی است که بسیاری از والدین این نسل جدید فاقد امکانات لازم برای تربیت فرهنگی فرزندان و مجهز کردن آنان به مهارت‌های اجتماعی مورد نیاز برای ایفای نقش مطلوب به‌عنوان نیروی کار در فرآیند توسعه هستند. پس اگر قرار است توسعه رخ بدهد باید قسمت پرورشی نظام آموزش و پرورش بیشتر این بار را به دوش بکشد. متاسفانه این امر دقیقا چیزی است که مغفول افتاده است. مهارت‌های پایه اجتماعی و فرهنگی شامل رعایت نظم و انضباط، احترام به حقوق شهروندی دیگران و توانایی ایفای نقش مثبت در گروه‌های اجتماعی است. سال‌ها است که می‌گویند ایرانیان تک‌تک خوب هستند ولی نمی‌توانند گروهی کار کنند و کسی هم علت آن را در نظام آموزش و پرورش جست‌وجو نمی‌کند. کودکان و نوجوانان ایرانی اغلب توانایی ایستادن در یک صف و رعایت نظم را ندارند. کافی است به هر مدرسه‌ای در کشور هنگام زنگ تفریح یا ناهار مراجعه کنید و ببینید کودکان و نوجوانان ما چگونه بدون رعایت کمترین نظمی به آبخوری یا بوفه هجوم می‌آورند. این فقدان پرورش در دوره‌های متوسطه و دانشگاهی نیز مشهود است. فعالیت‌های پرورشی در این دوره‌ها نیز در حد بسیار نازلی برگزار می‌شود. در دوره متوسطه دانش‌آموزان در رشته‌های مختلف مشغول به تحصیل می‌شوند. این رشته‌ها سال‌های سال پیش ترتیب داده شده‌اند و ظاهرا هیچ‌کس هم تاکنون از خود نپرسیده که نتیجه‌شان برای مملکت چه بوده است. همان‌طور که بارها گفته شده رشته‌های فنی و حرفه‌ای (هنرستان) در دوره متوسطه به شکلی ضعیف برگزار می‌شوند و کمتر مورد اقبال دانش‌آموزان هستند. همچنین فرق چندانی میان رشته‌های ریاضی- فیزیک و تجربی دیده نمی‌شود. بدتر از همه رشته علوم انسانی به ندرت دانش‌آموزان برجسته را به خود جلب می‌کند.

وضعیت فوق به همین شکل به دانشگاه انتقال پیدا می‌کند. نظام کنکور ما شاید بتواند تشخیص بدهد که کدام متقاضی ریاضی یا فیزیک یا زبان خارجی می‌داند ولی در انتخاب دانشجو و هدایت مطلوب او به رشته‌ها به‌ویژه رشته‌های علوم انسانی و علوم اجتماعی عاجز است. بسیاری از متقاضیان توانمند که ممکن است در یک نظام مطلوب به رشته‌های علوم انسانی و اجتماعی روی آورند، از این رشته‌ها دور می‌شوند. حال اگر فارغ‌التحصیلان رشته‌های علوم دقیقه و مهندسی نهایتا می‌توانستند نقش‌های بزرگی در تولید و ساخت بازی کنند باز جای شکرش باقی ‌بود. اما وضعیت سازه‌ها و سامانه‌ها و کالاهای صنعتی ایران خود گویای ضعفی شدید است. احتمالا این باور عمومی که منشأ مشکلات کشور در فقدان مدیریت خلاصه می‌شود چندان هم نادرست نیست. این مدیریت جامعه قطعا باید بر پشت علوم انسانی و اجتماعی استوار بشود. آموزش علوم انسانی و علوم اجتماعی باید بتواند سطوح مختلف توانایی را به جامعه تحویل دهد و امکان اداره کشور را به این واسطه فراهم آورد. مثلا حقوق یکی از رشته‌هایی است که باید بهترین‌ها را به خود جلب کند؛ چراکه موضوع آن قاعده‌های ارتباط شهروندان با یکدیگر و میان شهروندان و دولت یعنی پایه و ظرف جامعه مدرن است. آیا در ایران امکان جذب بهترین دانشجویان به رشته حقوق وجود دارد؟

علوم اجتماعی، اقتصاد و مدیریت نیز ظاهرا باید نقش‌های کانونی در شکل‌دهی به فرآیند توسعه ایفا کنند. این رشته‌ها البته در ایران طی سال‌های گذشته گسترش یافته‌اند، ولی این توسعه بیشتر جنبه کمی داشته است تا کیفی. برنامه‌های درسی این رشته‌ها بدون بازنگری درستی در اقصی نقاط کشور کپی‌برداری شده و در هر کپی‌برداری کیفیت آن کاهش یافته است. در عین حال که دانشجویان توانمند کمتر به علوم اجتماعی و انسانی روی آورده‌اند، تعداد دانشجویان این رشته‌ها به شکلی شتابان در تمام مقاطع افزایش چشمگیری یافته است. به نظر می‌رسد عطش کم‌مایگان در ایران به مدرک عمدتا از طریق این رشته‌ها فرو نشانده می‌شود. متاسفانه کم‌دانشی به واسطه حلقه بازخورد مثبت موجب گسترش و فراگیری کم دانشی و بی‌کیفیتی شده است. برخی مصلحان برای مبارزه با این نابسامانی‌ها به وضع ضوابط ظاهرا دقیقی برای ارتقای استادان اقدام کرده‌اند. اما نیاز به انتشار مقاله در مجلات علمی، پژوهشی و پژوهشنامه‌های دارای نمایه بین‌المللی در فضای کم‌دانشی و بی‌اعتقادی به علم موجب گسترش تعداد مقالات بی‌کیفیت، سرقت علمی و انتشار مقاله در مجلات انگلیسی زبان قلابی با صرف هزینه‌های گزاف شده است. اکنون برخی به ظاهر پژوهشگران ادعای انتشار ده‌ها مقاله در مجلات بین‌المللی را طی دو یا سه سال دارند. این ماجرا به رشته‌ای خاص محدود نمی‌شود و کاملا فراگیر است. متاسفانه در چنین فضایی که درستکار و فریبکار از هم بازشناخته نمی‌شوند امکان اصلاح هم بسیار کم است. چه کسانی باید تصمیم بگیرند که چه کسانی سردبیر مجلات شوند یا به داوری دیگران بنشینند؟ همچنین رشته‌های مرتبط با مدیریت کشور (حقوق، اقتصاد، علوم اجتماعی و مدیریت) از یکسو دانشجویان واقعا علاقه‌مند و دارای استعداد بالقوه را کمتر جذب می‌کنند و از سوی دیگر بیشتر به شکلی باسمه‌ای و جهت خالی نبودن عریضه ارائه می‌شوند. در نتیجه فارغ‌التحصیلان آن مجهز به توانایی لازم برای ایفای نقش مولد در جامعه نیستند.

چاره چیست؟

تغییر وضع کنونی با توجه به حلقه بازخورد مثبت یادشده بسیار دشوار است. در عین حال می‌توان پیشنهادهای متعددی برای بهبود وضع عرضه داشت. از جمله می‌توان (و باید) بعد پرورشی نظام آموزش و پرورش و نیز نظام آموزش عالی را به شکلی جدی تقویت کرد. همچنین در سطح دبیرستان احتمالا می‌توان سه رشته ریاضی- فیزیک و تجربی و انسانی را در هم ادغام کرد و فقط در دوره پیش دانشگاهی دروس پایه برای ورود به رشته‌های مختلف دانشگاهی را به شکل واحدی و مبتنی بر نیازها و علایق دانش‌آموزان ارائه داد.

همزمان می‌توان برای دانش آموزان نمونه دبیرستان‌های خاصی برای مثلا علوم انسانی یا ریاضی یا تجربی در نظر گرفت (که البته استثنا خواهند بود نه اصل و فقط جنبه نخبه پروری زودهنگام خواهند داشت). برای عرضه دروس موثر در سطح کارشناسی باید اقدام به بازبینی کلی در محتوا و نحوه عرضه به ویژه بر اساس تجارب بهترین دانشگاه‌های جهان کرد. دیگر اینکه جلوگیری از گسترش بیشتر و بی‌رویه تحصیلات تکمیلی و بازسازی کادر آموزشی دانشگاه‌ها بر پایه معیارهای واقعی شایستگی و برقراری ارتباط واقعی و موثر جهت تبادل دانشجو و استاد با بهترین دانشگاه‌های جهان باید در دستور کار قرار گیرد.

واضح است که هدایت این تغییرات بدون به‌کارگیری نیروهای شایسته، متخصص واقعی و متعهد به توسعه کشور در سطوح بالای مدیریتی سازمان‌های مربوطه میسر نخواهد شد.