مترجم: فریبا ولیزاده منبع: accenture فناوری عامل تغییر خصمانه‌ای برای مدیریت میانی تلقی می‌شود و البته عکس این موضوع نیز صادق است. زمان آن فرا رسیده است که به گذشته نیم‌نگاهی داشته باشیم و رابطه‌ای جدید در دنیای دیجیتال برای این دو تصور کنیم. دلیل این امر پویایی نیازهای دنیای دیجیتال است که مستلزم سبک جدیدی از رهبری است، ثابت شده است که مدیران میانی از پتانسیل پذیرش و اجرای این سبک نوین رهبری برخوردار هستند، سبکی که نقش یک مدیر واقعی را برای آنان به ارمغان خواهد آورد. مدیریت میانی مجموعه‌ای گسترده از مدیران را شامل می‌شود که به‌عنوان عامل پیوند مدیران ارشد و سرپرستان و مدیران عملیاتی تلقی می‌شوند. مدیران بخش میانی سازمان‌ها با مجموعه‌ای از وظایف سروکار دارند که از آن به‌عنوان بوروکراسی سازمانی یاد می‌شود. به نظر شما آیا واقعا چنین است؟ عصر دیجیتال و دگرگونی‌های شگرف ناشی از پدیده‌های تکنولوژیک، چه نقش و اهمیتی در تغییر وظایف مدیران میانی خواهند داشت؟مدیران میانی سال‌ها همچون کیسه بوکسی برای نظریه‌های کسب‌وکار بوده‌اند. وظایف این لایه مدیریتی اغلب بر تعدیل عملیات سازمانی متمرکز بوده است. با این اوصاف، به‌راحتی می‌توان مدیریت میانی را مانعی بر سر راه ظهور فناوری در سازمان و متعاقبا مانع توسعه کسب‌وکار دیجیتال دانست.نظریه‌پردازان سازمانی به مطالعه نقش مدیران میانی در برقراری فرآیندهای ارتباطی و هماهنگ‌کننده ازطریق جریان نوظهور اطلاعات می‌پردازند. مدیریت میانی در گذشته کانال انسانی سازمان تلقی می‌شد. با ظهور فناوری‌های امروزی که به‌راحتی قادرند جریان اطلاعاتی مناسبی را در سازمان ایجاد کنند، نقش این کانال‌های انسانی چه خواهد بود؟ پاسخ این پرسش در فهم نحوه تاثیرگذاری تغییرات تکنولوژیک بر فرآیندهای مدیریتی و سازمانی نهفته است.فناوری‌هایی که ناکارآمدی را کاهش می‌دهند، تکنولوژی‌های دیجیتال از این قاعده مستثنی نیستند. تجزیه و تحلیل‌ها، همکاری‌های مبتنی بر رسانه‌های اجتماعی، داده‌های حجیم یا فرآیندهای مبتنی بر رایانش‌های ابری ظرفیت‌های جدیدی برای همکاری و کنترل فراهم می‌آورند.

از پیاده‌سازی تا مدیریت میانی

مدیران میانی باید موقعیت خود را در یک سازمان دیجیتال تغییر دهند در غیر این صورت باید به پیشواز ریسکی جدید بروند. این حالت مستلزم نگرشی جدید برای مدیران است تا آنان را از یک مدیر به یک رهبر تبدیل کند. دیجیتال‌سازی نیازمند مدیرانی است که از قسمت میانی سلسله مراتب مدیریتی (در قالب مدیریت تیمی ثابت و فرآیندهای مشخص) به بخش میانی شبکه مدیریت منابع، به‌منظور دسترسی و جذب مشتری و کسب نتایج مورد نظر سازمان تغییر وضعیت داده‌اند.

موفقیت در نقش یک مدیر میانی با کاربرد فناوری‌های دیجیتال ازطریق تعیین میزان نفوذ، مشارکت و رهبری در دستیابی به نتایج سازمانی تکامل می‌یابد. خوشبختانه این مقیاس‌های جدید در حوزه مدیریت میانی با توسعه‌های حوزه گزارش‌های عملکرد تحلیلی متناسب است. تغییر ماهیت از اجرا و پیاده‌سازی به سمت رهبری در میزان قدرت و وظایف مدیریت میانی، تغییراتی ایجاد می‌کند. مدیران میانی بیش از گذشته به دنبال کسب منافع بیشتر از جریان تکنولوژیک هستند، به‌طور قطع دستیابی به چنین هدفی مستلزم اقدامات صحیح است.آینده موفقیت مدیریت میانی در رهبری سازمانی نهفته است نه مدیریت اجرا. در اغلب موارد مدیران میانی درگیر پیاده‌سازی هستند نه مدیریت. حذف مدیریت‌میانی از سلسله‌مراتب سازمانی به سهولت قابل تحقق است، به‌خصوص زمانی که تکنولوژی به‌راحتی نقش اجرایی آنان را مختل و از آن خود کرده است. سازمان‌های ما محتاج حضور مدیرانی هستند که پل ارتباطی بین اهداف استراتژیک و تحولات تاکتیکی باشند. این هدف چیزی جز مدیریت فناوری‌های دیجیتال نیست. بدون شک هر مدیر میانی قادر به بقا در دنیای دیجیتال نیست. مدیر میانی آینده شخصی است که ویژگی‌های زیر را داراست:

۱- او به خوبی می‌داند که سازمان در سطح انتزاعی و در صورت توجه به مشتری موفق خواهد بود و درآمد بعدی از مساله است و نحوه کسب درآمد و دلایل آن جریان کسب درآمد را به نحوی موفقیت‌آمیز بهبود می‌بخشند.

۲- او به خوبی تفاوت‌های موجود میان قابلیت‌های انتقادی و رفاهی را درک می‌کند. چنین مدیری توانایی‌های لازم را در توسعه این قابلیت‌ها به‌منظور کسب موفقیت داراست.

۳- او تکنولوژی را با عینک اطلاعات می‌نگرد نه برنامه‌های کاربردی. وی از این بینش برای تقویت توانایی تیم‌ها و نیروهای تحت مدیریت خود در بهره‌برداری هوشمندانه و دقیق از اطلاعات به‌کار می‌بندد نه کاربرد کورکورانه و محدود از ابزارهای کاربردی.

۴- او از تکنولوژی به‌منظور سرمایه‌گذاری‌هایی با دستاوردهای محسوس برای مشتری و سطح عملیاتی سازمان بهره می‌گیرد.

چنین ویژگی‌هایی در کنار هم مدیران میانی را در رویارویی با چالش‌های خاص و خواسته‌های مشتریان یاری می‌رساند. این گروه از مدیران به خوبی می‌دانند که ایجاد ارزش برای مشتری مستلزم درک خواسته‌ها و نیازهای آنان است نه وادار کردن مشتریان به پذیرش راه حل‌های استاندارد و محدود. ویژگی‌های مذکور نقطه افتراق مدیران اجرایی از رهبرانی است که با عنوان مدیر از آنان یاد می‌شود.

مدیران قدرتمند در نقش‌های قدرتی

حفظ نقش قدیمی مدیران میانی در کسب‌وکارهای دیجیتال منجر به کاهش چالاکی، افزایش تعارض و پیچیدگی در سازمان می‌شود. مدیران اجرایی دنیای امروز نیاز به نگرش‌هایی جدید دارند که براساس آن اصول دیجیتال جدیدی جایگزین چارچوب‌ها و مدل‌های پیشین کسب‌وکار می‌شوند.

چالش و بحرانی خاموش در سازمان‌ها جاری است، حوزه‌های مدیریتی متعدد بدون مدیران کارآمد و واقعی اداره می‌شوند. رهبری سازمانی واقعی در بسیاری از سازمان‌ها قابل رویت نیست. این کمبود حتی با ورود به عصر دیجیتال و افزایش خواسته‌های مشتریان و روند تکامل و تغییر کسب‌وکارها و تعارض حاصل از تغییرات چشمگیرتر می‌شود.دنیای دیجیتال بسیار پویا است، بی‌شک انطباق آن با اصول متنوع مدل‌های قدیمی کسب‌وکار و ساختارهای سازمانی دشوار خواهد بود. اما اگر به دنبال بر پایی اصولی به‌منظور مشارکت، هماهنگی میان واحدهای مختلف کسب وکار هستید این دشواری را به خوبی لمس خواهید کرد.