غریق به هر گیاهی چنگ می‌زند
حسن همایون ما ایرانی‌ها کتاب نمی‌خوانیم و این واقعیت هر بار به شکلی رخ می‌نماید، وقتی برنامه‌ای هم به مناسبت کتاب پیشنهاد می‌شود، همه می‌دانیم علت همان کتاب نخواندن ما ایرانی‌ها است و هیچ دلیل دیگری ندارد. پنج‌شنبه‌ای که گذشت، جشنی کوچک اما با حضور گسترده‌ چهره‌های فرهنگی در کتاب‌فروشی‌ها برگزار شد، کوچک زیرا تعداد محدودی از کتاب‌فروشی‌های ایران این جشن را جدی گرفتند. احمد مسجد جامعی از مردم و اهل فرهنگ دعوت کرد آخرین روز هفته کتاب بیست و نهم آبا‌ن‌ماه بروند کتاب‌فروشی گردی و کتاب‌ بخرند، جمعی از اهالی ادبیات و مخاطب‌های کتاب هم به فروشگاه‌های شهرکتاب، ثالث، چشمه، کتاب گویا و... رفتند و کتاب خریدند و عکس سلفی گرفتند و تا توی فیس‌بوک به اشتراک بگذارند! با کاوه کیائیان، کتاب‌خوان، کتاب‌باز، کتاب‌دوست، کتاب‌فروش و عضو هیات مدیره نشر چشمه درباره‌ کتاب و آن جشن کوچک صحبت کردم. او می‌گوید باید به فکر راه‌حل اساسی بود و این‌ دست برنامه‌ها باوجود ضرورت و اهمیتش اما مقطعی است و توضیح می‌دهد که «کم و کم‌تر کتاب‌خواندن مردم دلایلی دارد از قبیل خط‌قرمزهای رسانه‌های رسمی، سانسور، مهاجرت اقشار بافرهنگ، گرانی کتاب، انبوه کتاب‌های کمک‌درسی، مشغول شدن با شبکه‌های اجتماعی و شیوه‌های غلط نهادینه کردن کتاب‌خوانی در مدارس. اما غریق به هر گیاهی چنگ می‌زند. این برنامه‌ها شاید سرانه‌ مطالعه را چندان بالا نبرد، اما نام اهل قلم و کتاب‌ها را بر سر زبان‌ها می‌اندازد و همین هم خوب است.»

شما به‌عنوان یک ناشر و کتاب‌فروش باسابقه شاهد برنامه‌ها، رویداد‌ها و فعالیت‌های مختلف برای ترغیب مردم به کتاب‌خوانی و خرید کتاب بوده‌اید. فکر می‌کنید چرا ضریب نفوذ و تاثیر این‌دست برنامه‌های متنوع دولتی و بخش خصوصی خیلی زیاد نیست و مردم کمتر از گذشته کتاب می‌خرند و می‌خوانند؟
این برنامه‌های مقطعی علاج کتاب‌ نخواندن نیستند. مانند شوک عمل می‌کنند و تاثیر کوتاه‌مدت دارند. البته... وجودشان مغتنم است. کم و کم‌تر کتاب‌خواندن مردم دلایلی دارد از قبیل خط‌قرمزهای رسانه‌های رسمی، سانسور، مهاجرت اقشار بافرهنگ، گرانی کتاب، انبوه کتاب‌های کمک‌درسی، مشغول شدن با شبکه‌های اجتماعی و شیوه‌های غلط نهادینه کردن کتاب‌خوانی در مدارس. اما غریق به هر گیاهی چنگ می‌زند. این برنامه‌ها شاید سرانه‌ مطالعه را چندان بالا نبرد، اما نام اهل قلم و کتاب‌ها را بر سر زبان‌ها می‌اندازد و همین هم خوب است.
جشن کتاب پنج‌شنبه به دعوت احمد مسجدجامعی کم‌وبیش با اقبال اهالی فرهنگ مواجه شد. ارزیابی شما از این‌دست فراخوان‌ها و برنامه‌ها برای تحرک‌بخشی به کتاب‌فروشی‌ها چیست؟
همین که دولت‌مردی آن‌قدر محبوب است که پیشنهادش با استقبال مردم مواجه شود، همین که دولت‌مردی به‌جای امر و فرمایش از پشت میز، خودش پیش‌قدم می‌شود و یک‌روزش را می‌گذارد برای پرسه در پیاده‌روهای فرهنگ، جای خوشحالی دارد. آقای مسجدجامعی با این پیشنهاد به محبوبیتش افزود. به‌خصوص اگر این بدعت، تبدیل به عادت شود.
در روز جشن کتاب پنج‌شنبه فروشگاه کتاب چشمه یکی از شلوغ‌ترین روز‌های کاری‌اش را سپری کرد، جمعی از نویسندگان این نشر مهمان فروشگاه بودند، فروش چطور بود؟
فروش خوب بود و حتی بیش از ظرفیت کتاب‌فروشیِ نه چندان بزرگ ما.
ترکیب مهمان‌ها در حضور مردم به کتاب‌فروشی‌ها چقدر موثر است؟ نویسندگان متعددی با نشرچشمه کتاب منتشر کرده‌اند، محدودیت مکان و جا فرصت انتخاب از شمار بیش‌تر نویسندگان را به شما نداد یا دلیل دیگری داشت؟
برنامه فشرده بود. باید در یک صبح و بعدازظهر جمع می‌شد. کتاب‌خوان‌ها می‌آمدند و چهره‌های مورد علاقه‌شان را می‌دیدند. از طرفی جامان محدود است. پس آنهایی را دعوت کردیم که مشهورتر هستند، در دسترس بودند و برای پنج‌شنبه وقت آزاد داشتند یا آن‌هایی که خودشان اعلام آمادگی کردند. ولی قبول دارم. این سیاهه می‌شد بلندبالاتر باشد. چه کنیم که خانه‌ای درخور یاران نداشتیم. می‌شود در برنامه‌های بعدی این لیست را عوض کرد.
به اعتقاد شما، کتاب‌فروشی‌‌ها برای فروش بیشتر کتاب چه باید بکنند که تاکنون نکرده‌اند؟
کتاب‌فروشی‌‌ها جز مشتری‌مداری و انتخاب و عرضه‌ کتاب‌های مناسب کار دیگری نمی‌توانند بکنند. جشن و تخفیف و رونمایی و دیگر برنامه‌ها خوب، ولی علاج مقطعی است. باید این سؤال را از مسوولان فرهنگی بپرسید. ما کتاب‌فروش‌ها برای بالابردن فروش تن داده‌ایم به عرضه‌ کالاهای فرهنگی غیرکتاب و دکورهای پرخرج که در جای خود ایرادی ندارند ولی باعث بالا رفتن فروش کتاب هم نمی‌شوند. پس جایگزین می‌شوند. ناگهان می‌بینیم فروشگاه‌هایی داریم با ۳۰ یا ۴۰ درصد کتاب که به سختی می‌شود نام کتاب‌فروشی بر آنها گذاشت.
تصمیم ندارید این جشن را در اقدامی جمعی از سوی کتاب‌فروشی‌های دیگر هر ماه برگزار کنید و درصدی هم تخفیف قایل شوید تا بلکه مردم به این رفتار عادت کنند؟
پیشنهاد بدی نیست. بلندبلند فکر می‌کنم... مثل روز بلیت نیم‌بهای سینماها... ها؟ خوب است. شاید هم نه. آن‌وقت همین درصد پایین کتاب‌خوان هم خریدشان را در همین یک‌روز متمرکز می‌کنند و... البته می‌شود با انگیزه‌هایی مثل دیدار با نویسندگان، تعداد مراجعه‌کنندگان را بالا برد. من به نوبه‌ خود حاضرم این طرح را آزمایش و نتیجه‌اش را بررسی کنیم. البته این اتفاق مسبوق به سابقه است. ما کتاب‌فروش‌های کریم‌خان ـ چشمه و ثالث و ویستار و گویا و رود و بتهوون ـ جشنواره‌ای تعریف کردیم به نام «گفت» که مخفف گذر فرهنگی تهران بود و سالی دوبار برگزار می‌شد و هربار یک‌هفته طول می‌کشید. استقبال هم خوب بود. ولی به دلایلی نتوانستیم
ادامه دهیم.
شما به‌عنوان ناشر و کتاب‌فروش فقط از مردم انتظار دارید کتاب بخرند یا خودتان هم کتاب می‌خرید؟ بفرمایید آخرین کتاب‌هایی که خریدید چه زمانی بود؟
من کودکی‌ام در دهه‌ 60 گذشت. هر کتاب خوبی را می‌خرم و آرشیو می‌کنم برای مبادا روزی که آن کتاب ممنوع یا به هردلیل نایاب شود. هنوز بزرگ‌ترین تفریحم رمان خواندن است و با دیدن کتاب‌های کمیاب دلم می‌لرزد. مشتری پروپاقرص چند کهنه‌کتاب‌فروشی هستم و کتاب‌های روز را از کتاب‌فروشی خودمان می‌خرم البته با تخفیف ویژه.
خرید کتاب در سبد مصرف کالا‌های فرهنگی شما چه سهمی دارد؟
همیشه که نباید کوزه‌گر در کوزه‌شکسته آب بخورد. من از بچگی کتاب‌خانه‌ پدرم را دیده‌ام و لذت برده‌ام. حالا خودم کنجی دنج برای مطالعه دارم با دیوارهایی از کتاب. هر ماه درصدی از درآمدم را هم به خرید کتاب و فیلم اختصاص می‌دهم.