مجتبی شهبازی کارشناس بازار سهام بخش پایانی خصومت با نظرات مخالف جمع همچنین نسبت به نظراتی که با خرد غالب در تضاد باشند به دیده خصومت می‌نگرد. لارس تود، محقق نروژی، شرح می‌دهد بر سر کسانی که مسوول مدیریت سرمایه‌گذاری هستند و جرات به چالش کشیدن خرد جمع را دارند چه می‌آید. وی می‌نویسد: «موکلین تمایلی نیرومند برای تنبیه آن دسته از مدیران [سرمایه] را دارند که پول را به نحوی خلاف عرف از دست می‌دهند، اما برعکس، اگر مدیران با پیروی از بازار عام پول را از دست دهند بخشیده می‌شوند.» یا همان‌طور که کینز در کتاب معتبر خود، نظریه‌ عام، ذکر می‌کند: «خرد دنیوی به ما می‌آموزد که بهتر است به نحوی موافق با عرف شکست بخوریم تا خلاف عرف به موفقیت برسیم.» این امر به رفتار عرفی در مدیران مالی منجر شده است. تنها مدیران مالی نیستند که باید مراقب خشم جمع باشند. جان کنث گالبریت وضعیت مشابهی را درست پیش از سقوط ۱۹۸۷ به یاد می‌آورد، آن هنگام که نوشتن مقاله‌ای برای نیویورک تایمز به وی محول شده بود و در آن استدلال کرده بود که سقوط غیرقابل اجتناب است. مقاله به این دلیل که بیش از حد آشوبگر است از سوی این نشریه رد شد. هشدارهای گالبریث با اشتیاق زیادی مواجه نشد؛ واکنش کوتاه یکی از منتقدان این بود که «گالبریث دوست ندارد شاهد پول در آوردن مردم باشد». این امر قابل درک بود، مردم دوست ندارند هنگام اتخاذ تصمیمات سرمایه‌گذاری یا هر گونه تصمیم دیگری از این نوع، احمق جلوه کنند.سرنوشت گالبریث نشان می‌دهد که نظر جمع تا چه حد نسبت به داده‌های مخالف مقاوم است؛ مگر اینکه این داده‌های مخالف به دیدگاه‌ پذیرفته‌شده‌ جمع بدل شوند. این امر به نوبه‌ خود توضیح‌‌دهنده واکنش شدیدی است که هنگام تغییر حالت [جمع] رخ می‌دهد و خرد جمعی، به اتخاذ اقدامات دیگری حکم می‌کند.

غلبه‌ خوش‌بینی بر هراس

اغلب دیده‌ایم که سرمایه‌گذاران یک روز تصمیم گرفته‌اند که بورس محل خوبی برای سرمایه‌گذاری پولشان است و روز دیگر، شاید حتی همان روز بعد، دیده‌اند که این بازار به مکان خطرناکی تبدیل شده و خروج فوری امری است الزامی. سرمایه‌گذاران باید میان بُردارهای متضاد محافظه‌کاری ذاتی و عدم تمایل به پذیرش واقعیت‌های جدید و وحشت از اینکه عدم تحرک سریع آنان به عقب‌ماندن از جمع بینجامد، در تقلا باشند. آنگاه که شواهد کافی و وافی مبنی بر اینکه جمع نظر جدیدی را اتخاذ کرده، وجود داشته باشد [میزان] عدم تمایل به تغییر نیز کاهش می‌یابد. اینکه این نظر تا چه حد مبتنی بر حقایق و واقعیت‌ها است اهمیتش بسیار کمتر از میزان آرامشی است که هنگام پذیرفته شدن آن نظر از سوی یک جمع زیاد ایجاد می‌شود.تحقیقات انجام‌گرفته توسط ورنر دوباند و ریچارد تیلر نشان می‌دهد که با آمدن داده‌های جدید، سرمایه‌گذاران اهمیت بیشتری برای این داده‌ها قائل می‌شوند و احتمال بیشتری وجود دارد که به داده‌های پیشین بی‌اعتنایی کنند.

آنان چیزی را شرح می‌دهند که شبیه تغییر حالتی است که تمرکز و وجه همت خود را، به قیمت بی‌توجهی به تمام آموخته‌ها و تجارب وضع قبلی، به وضع جدید معطوف می‌کند. این طرز رفتار به توضیح چرایی تغییر سریع قیمت سهام کمک می‌کند. پیامد دیگر رفتار گروهی این است که به نظر می‌رسد افراد درون گروه نسبت به زمانی که فردی رفتار می‌کنند، ریسک‌پذیری بیشتری دارند. شواهد تحقیقاتی وجود دارد که [افراد درون] گروه لزوما بی‌احتیاط‌تر از افراد تنها نیستند، هر‌چند که ظاهرا این قاعده‌ کلی در موارد سرمایه‌گذاری صدق پیدا نمی‌کند. نشان داده‌ شده است که آرامش عملکرد در کنار عده‌ بیشتری از سرمایه‌گذاران، اعتماد به نفسی را برای پذیرش خطر به وجود می‌آورد که در غیر این صورت [نبود گروه] چنین خطرکردن‌هایی صورت نمی‌گرفت. این اعتماد به نفس بر هر گونه شکی فائق می‌آید، حتی زمانی که داده‌هایی در رد وضع حاضر ارائه می‌شود که نشان می‌دهند اقدامات گروه همراه با خطا و اشتباه است و باید اقدامات متفاوت مقتضی صورت بگیرد. هراس زمانی روی می‌دهد که دیدگاه مشترک جمعی ناگهان تغییر می‌یابد و افراد درون گروه به تکاپوی تغییر استراتژی متناسب با دیدگاه جدید می‌افتند.