هزینه الحاق «کریمه»

استیو روزنبرگ خبرنگار بی‌بی‌سی در روسیه ردیف‌های درخت‌های «ریازان» پوشیده از برف شده‌اند، انگار که شکرهای یخ‌زده‌ای در داستانی افسانه‌ای‌اند؛ اما واقعیت تلخی که این روزها وجود دارد افسردگی اقتصادی‌ است که هیچ شیرینی‌ای آن را نمی‌پوشاند؛ روبل به سقوط ادامه می‌دهد، قیمت‌ها به صعود و سرمایه‌گذاری خارجی همچنان در حال کاهش است. سقوط قیمت‌های نفت و تحریم‌های غرب به نظر اقتصاد روسیه را به مضیقه انداخته‌اند. من از مسکو دور شدم تا تاثیر این روند را بر زندگی روزمره مردم روسیه ببینم. ما در مسیر خود از روستایی به «گازوپروود» به معنای «خط لوله گاز» گذشتیم. بعد از لوکوویتسی، پایتخت خیار روسیه عبور کردیم تا در نهایت به ریازان برسیم. این شهر در هزار سال گذشته اشغال شده، به آتش کشیده شده، در جنگ فرو ریخته و گرفتار انقلاب و آشوب اقتصادی شده، درست مثل خود روسیه، اما جان به در برده و حالا آماده چالش بعدی است. من در سوپرمارکتی در ریازان با معلمی به نام یانا کیندیوا ملاقات کردم. او در حال خرید هفتگی خود است و در حالی که روسیه در آستانه رکود قرار گرفته، او هم هر کوپک پول خود را حساب می‌کند. یانا به من می‌گوید: «قیمت‌های همه چیز بالا رفته است. مساله فقط اقلام مصرفی نیست، حتی قیمت‌های چیزهایی مانند خودرو و اسباب منزل هم افزایش یافته است. ما سال نو را همین جا جشن خواهیم گرفت، به جای آنکه به اروپا برویم؛ زیرا هزینه‌های مسافرت در تعطیلات هم برای ما خیلی زیاد شده است.»

یانا من را به خانه‌اش دعوت می‌کند تا مادرش ایرینا و مادربزرگش لاریسا را ببینم. روی میز فنجان‌های چای، کیک‌های کرم‌دار و بیسکویت‌های شکلاتی قرار دارد. هیچ بحران اقتصادی‌ای نتوانسته میهمان‌نوازی روس‌ها را از بین ببرد. ایرینا با افتخار قوطی «چای انگلیسی» به شکل اتوبوس‌های لندن را به من نشان می‌دهد. سیاستمداران روسیه و غرب بسیار از «جنگ سرد» جدید می‌گویند، اما در این آپارتمان دنج، خانواده «کیندیف» مرا به گرمی می‌پذیرند. ایرینا و لاریسا قبلا هم مشکلات اقتصادی را تجربه کرده‌اند. آنها نگران هستند، اما وحشت نکرده‌اند. ایرینا به من می‌گوید: «روس‌ها همیشه امید دارند که اوضاع بهتر می‌شود، روحیه ما این‌گونه است. ما در روسیه می‌گوییم: امید آخرین چیزی است که می‌میرد.» اما این خانواده چه کسی را مسوول مشکلات اقتصادی اخیر روسیه می‌داند؟ رئیس‌جمهور ولادیمر پوتین؟ نه!

یانا می‌گوید: «ما بیشتر مقامات محلی را سرزنش می‌کنیم. کنترل همه چیز احتمالا برای رئیس‌جمهور دشوار است. ما معتقدیم باید مشکلات را در سطح محلی حل کنیم و بعد به سطح بالاتر فکر کنیم. مردم به رئیس‌جمهور باور دارند، حتی وقتی زندگی دشوار می‌شود.» یانا باز هم چای می‌ریزد و به انگلیسی توضیح می‌دهد که چرا تحریم‌های غرب ربطی به نزاع در اوکراین ندارد: «من فکر می‌کنم که دیگر کشورها قدرت روسیه را حس کرده‌اند و می‌خواهند به نوعی آن را محدود کنند تا ما بیشتر رشد نکنیم. به همین دلیل است که آنها تحریم وضع می‌کنند. مساله کریمه نیست. ما فقط چیزی را که متعلق به خود ما بود، پس گرفتیم.»

ایمان خانواده کیندیف به رئیس‌جمهور پوتین ریشه‌های عمیقی دارد. روس‌ها پیش‌تر به تزارها اعتماد کرده‌اند، خیلی‌ها به لنین انقلابی ایمان آوردند و بعد به استالین. امروز هم بیشتر از ۷۰ درصد روس‌ها نحوه اداره روسیه توسط ولادیمیر پوتین را تایید می‌کنند. ولادیمر پوتین در ۱۵ سالی که در قدرت بوده، به‌عنوان رئیس‌جمهور یا نخست وزیر، نظامی سیاسی ایجاد کرده که به او قدرتی بدون هیچ مسوولیتی می‌دهد. هر زمان اوضاع بد می‌شود، مقامات محلی یا کشورهای غربی‌ هستند که سرزنش می‌شوند، نه پوتین، اما تاریخ روسیه نشان می‌دهد که وقتی اوضاع خراب شود، این امر می‌تواند تغییر کند.

من در ریازان با تاجری به نام ژینا ملاقات کردم که نگران اوضاع بود: «اطمینانی به آینده ندارم. هیچ یک از ما نمی‌توانیم پیش‌بینی کنیم که حتی چند ماه بعد چه اتفاقی خواهد افتاد.» به ژینا می‌گویم که دولت روسیه می‌گوید که حتی اگر نفت به زیر بشکه‌ای ۶۰ دلار سقوط کند جای نگرانی نیست که ژینا این‌گونه پاسخ می‌دهد: «برای آنها شاید جای نگرانی نباشد، اما مردم عادی دلایلی برای نگرانی دارند چون درآمد مردم به شدت کمتر خواهد شد.»

ماکسیم گوردیف، یک کارآفرین جوان در کافه کاملا جدید خودش در حال ‌تزئین شکلات دست‌سازی با توت‌فرنگی و کشمش است. او متوجه است که الان بهترین زمان برای شروع یک کسب‌و‌کار جدید در روسیه نیست: «زمان دشواری است. ما قطعا تحت تاثیر نوسانات ارز هستیم، چراکه مواد خام خود را از خارج خریداری می‌کنیم و از آنجا که روبل در حال سقوط است، مردم پول کمتری برای خرج کردن دارند. شاید کار من در نتیجه با سرعت کمتری رشد کند، اما من فکر می‌کنم که رشد خواهد کرد.»

ساعت ۱۰ شب به بازار سمساری ریازان می‌رسم، اما مردم همچنان در حال فروختن هستند. روی برف دمپایی، رومیزی، لاک ناخن، اتوی بخار و هر چیزی که فکرش را بکنید پیدا می‌شود. فروشندگان برای دیده شدن تقلا می‌کنند. با آنها که صحبت می‌کنم، برخی غرب را سرزنش می‌کنند. یک مرد حتی از «توطئه صهیونیستی» می‌گوید، اما زنی به نام یوگینا، می‌گوید که مشکل از درون خانه است: «اوکراین در حال بلعیدن تمام منابع ما است. اینکه دولت به آنجا کمک‌های انسانی می‌فرستد خیلی خوب است، ولی بخشی از آن آرد و شکر باید به ما هم برسد.

فکر می‌کنید اگر زندگی خوب بود ما الان اینجا ایستاده بودیم؟» وقتی با یوگینا صحبت می‌کنم به این فکر فرو می‌روم که با بدتر شدن وضعیت اقتصاد روسیه، آیا روس‌های بیشتری وضعیت خود را به اوضاع اوکراین پیوند خواهند داد؟ آیا آنها الحاق کریمه به روسیه و پایین آمدن سطح زندگی را به هم مربوط خواهند کرد؟ اگر این چنین شود، سوال دردسرسازتری ممکن است پرسیده شود: آیا «تزار خوب» قضاوت بدی داشته است؟