تشابهات و تمایزات ایران و کوبا

هادی اعلمی فریمان کارشناس سیاست خارجی اعلام یکباره تغییر مواضع دیپلماتیک کوبا و ایالات متحده آمریکا برای تمام جهان شگفت‎آور بود، اما اگر از دیدگاه ادراکی رهبران تصمیم‌‌ساز سیاست خارجی و با پیشینه‏ فکری آنها این موضوع را بررسی کنیم،چندان عجیب به نظر نمی‌رسد؛ زیرا دو کشور از بستر تنش‎زدایی در بحث‌های حقوق بشری و اصلاحات در حزب کمونیست به مرحله بهبود نسبی روابط رسیدند. فیدل کاسترو توافق را به رائول سپرده است. اعلام گشایش در روابط تا آن حد جذاب بود که بی‌درنگ کشورهای دارای خصومت با ایالات متحده یا لابی‎های علاقه‌مند داخل این کشورها تلاش کردند سناریوی مشابه آن را اجرا کنند. دولت ونزوئلا در اقدامی عجیب تمایل خود را برای خلاص شدن از رهبر اپوزیسیون لئوپولدو لوپز در مبادله با یک زندانی پرتوریکویی به نام اسکار لوپز ریورا در آمریکا اعلام کرد که وزارت خارجه آمریکا با رد این پیشنهاد اعلام کرد هیچ شباهتی بین این دو نیست! البته همیشه بهبود روابط از یک مسیر نمی‎گذرد، بلکه تابعی از اراده‎ دوجانبه تا عمل‌گرایی است. تاریخ سیاست خارجی شاهد دیپلماسی‎های متعدد از پینگ‌پنگی تا فوتبالی و تلفنی بوده است. اینکه روابط کوبا و ایالات متحده به نتیجه برسد بحث دیگری است.

بی‌تردید اکثریت جمهوریخواهان کنگره‎ آمریکا در ظاهر ناخشنودند و آماده‎اند در اولین جلسات ژانویه سال ۲۰۱۵ حملات سیاسی خود را علیه اوباما شروع کنند؛ اما آنها هم در نهایت نمی‌توانند روند تاریخی یک سیاست خارجی در حال گذار را متوقف کنند. همین که در ابتدا شاهد مراوده‎ای حتی در سطح تلفنی یا گشایش در امور مالی در سطح قوه‎ مجریه باشید، یعنی یخ بزرگ شکسته است و برای ورود به بحث‎‌های دیگر آماده شده‎اید؛ گرچه شاید زمانش طولانی باشد، اما به زمان طولانی خصومتی ۵۴ ساله نخواهد رسید. آمریکا و کوبا هر دو از تحریم‎های طولانی ضرر کرده‌اند. گفته می‏شود کوبا ۱۱۷ میلیارد دلار خسارت دیده است و آمریکا هم متقابلا سالانه یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار متضرر شده است؛ کما اینکه این حالت در روابط آمریکا با ونزوئلا و ایران هم حاکم است. همه‎ کشورها از تحریم ضرر می‎کنند، اما قطعا میزان ضرر کشور قدرتمند کمتر است. شبیه‌سازی روابط کوبا، ونزوئلا یا حتی کره شمالی با آمریکا با روابط جمهوری اسلامی ایران به دلایل مختلف بسیار ناموجه است. این کشورها برای خود عمق استراتژیک در جاهای دیگر تعریف نکرده‎اند، تلاش برای داشتن فن‎آوری‎های هسته‎ای ندارند، تهدید جدی منطقه‏ای برای آمریکا نیستند و از فکر صدور انقلاب گذر کرده‏اند.

در عین حال قدرت‌سازی و فضای ژئوپلیتیک آنها منحصر به قلمرو داخلی خودشان است، با اسرائیلی‎ها منازعه جدی ندارند، وابستگی دینی و آرمانی و رسالت جهانی ندارند و انعطاف‌پذیری‏شان هر زمان امکان پذیر است و در طول زمان بسیار راحت‎تر انجام می‏شود. همچنین نگرش آنها به آمریکا از نوع براندازی نظام سلطه نیست و به همین دلایل با شرایط جمهوری اسلامی متفاوت است. درواقع پیچیدگی روابط ایالات متحده و جمهوری اسلامی در نفوذ منطقه‎ای ایران است. همه‏‎ مواردی که آنها ندارند به زعم آمریکایی‌ها و با نگاه به واقعیت سیاست خارجی ما داریم. گرچه دولت جدید تمایل جدی به حل و فصل اختلافات دوجانبه دارد، اما به وضوح بخشی از نیروهای فراجناحی یا خارج از دولت بحث نابودی اسرائیل و انهدام کاخ سفید را مطرح می‏کنند، در مجلس تندترین پرسش‎ها از وزیر خارجه پرسیده می‎شود و روابط داخلی تابعی از رقابت نیروهای سیاسی شده است. وزیر خارجه در پاسخ ۱۵ دی ماه به صراحت اعلام کرد که من عمیقا اعتقاد دارم جناحی شدن موضوع سیاست خارجی نقطه‎ بی‌بازگشت شکست آن است و هزینه کردن منافع ملی برای هدف‎های جناحی و سیاسی گناهی نابخشودنی است. پس بخشی از جناح راست خط مشی جناحی کردن مذاکرات را به هر دلیل پیگیری می‎کند. بنابراین تفاوت ساختار فکری این مجموعه کشورها با دیدگاه‌های داخلی کشور کاملا آشکار است. ایالات متحده طی سال‎ها به ویژه پس از فروپاشی شوروی سابق قدرت تحمل بازیگری جدید در منطقه را نداشته است و اکنون پس از مشاهده‎ مستقیم توان تاثیرگذاری جمهوری اسلامی بر معادلات عراق، سوریه، لبنان و یمن به قدرت منطقه‎ای ایران معترف شده و گام‌های به رسمیت شناختن ایران را برداشته است که مهم‌ترین‌آن اظهارات اخیر اوباما بود.

البته تمام سیاست آمریکا به همین ختم نمی‎شود؛ به زعم او کاهش بهای نفت ضربه‎ای تعیین‌کننده بر اقتصاد ایران وارد خواهد آورد و ایران را مجبور می‏کند از سیاست خارجی پرهزینه خود در منطقه دست بکشد. به نظر من مهم‌ترین مانع برای نیروهای فراجناحی بی‌اعتمادی به آمریکا درباره بحث براندازی است. اگر این موضوع به نحوی ضمانت شود، وضعیتی متفاوت را شاهد هستیم. مرحله‏ کنونی در روابط ایران و غرب سرنوشت ساز شده است. بنابراین فعلا در بازی غرب و عربستان با مساله نفت نمی‏توان چشم‌انداز روشنی فرض کرد، مگر آنکه موضع رئیس‌جمهور ایران با اجماع داخلی قدرتمندی در برنامه‌های سیاست داخلی و خارجی تقویت شود و موضع اوباما نیز در مقابل کنگره از منطق قوی برخوردار باشد. همه ما در آخرین دور مذاکرات لحن مایوسانه و پر از استیصال جان کری وزیر امور خارجه آمریکا را در دلجویی از کنگره کشورش شاهد بودیم. اولین علائم از کنگره اظهار نظر سناتور باب کروکر، رئیس جدید کمیته روابط خارجی سنا است که اعلام کرد توافق هسته‎ای باید به تایید کنگره برسد و به احتمال قوی مطالبات کنگره درباره جمهوری اسلامی بسیار فراتر از مطالبات دولت اوباماست ضمنا این مطالبات در داخل کشور با خط قرمزهای تعریف شده همخوانی ندارد. از دیگر سو ما در داخل کماکان نتوانسته‏ایم به دیدگاهی تلفیقی و اجماع در توسعه ملی دست‌یابیم که بتواند مبنای سیاست داخلی و خارجی باشد. پس از انتخاب دکتر روحانی نوشتم که اگر قرار است توسعه ملی و منافع ملی باشد، باید همگان_همه‏ قوا و حکومت به معنای یکپارچه- از آن حمایت کنند.

همین فرمول را دکتر روحانی در همایش اقتصادی اخیر با قسم جلاله بیان کرد که توسعه داخلی و ملی با انقباض در سیاست خارجی نمی‏شود. وقتی تحلیلگران یک جناح در مقایسه روابط کوبا با آمریکا بحث رابطه‏ جمهوری اسلامی با آمریکا را بر مبنای منازعه‌ حق و باطل تلقی می‌کنند، قطعا می‌توان تفاوت بنیادی در مواضع را مشخص کرد. نمی‌توان از یکسو از ادبیات انهدام و جنگ سخن گفت و از سوی دیگر پای میز مذاکره نشست. مذاکرات بر مبنای کاستن از اختلافات است. به رئیس‌جمهور حمله می‎شود که می‎گوید اقتدار به سانتریفیوژ و موشک نیست، الفبای توسعه صلح، مدارا و آرامش بستر توسعه است. در کره‌جنوبی همه مردم و مقامات به ژنرال پارک در اتکا به اقتصاد و توسعه اعتماد کردند. بر این مبنا همه ما ابتدا باید بر اصل توسعه ملی توافق کنیم و سپس جهت‌گیری سیاست خارجی را منضبط کرده و توسعه یا مذاکره با آمریکا را پیش ببریم.