دشمن انگلیس!

علی جعفری مسلم محمد شیری فراشبندی به نقل از کریستوفر سایکس می‌نویسد که در سال ۱۹۰۹ میلادی ویلهلم واسموس نامی به عنوان کنسول آلمان وارد بوشهر شد و چون از همان تاریخ شایع بود که آلمانی‌ها در صدد تسلط بر مشرق زمین هستند و نیز طرز رفتار کنسول جدید با همکاران سیاسی خود تا اندازه‌ای خشونت‌آمیز به نظر می‌رسید، همه نظر‌ها متوجه این مامور جدیدالورود بود تا ببینند سرانجام او چه نقشی بازی می‌کند و برای اجرای سیاست دولت متبوع خود دست به چه اقدامی می‌زند. یکی از کارهایی که واسموس برای انجام آن تلاش زیادی به کار برد، تامین آزادی دریانوردی برای کشتی‌های آلمانی بود و نامبرده می‌خواست ترتیبی اتخاذ کند تا کشتی‌های آلمانی نیز مثل کشتی‌های انگلیسی از کلیه مزایای موجود استفاده کنند. (فراشبندی، ۱۳۶۵:۱۳۴)

واسموس در سال ۱۹۱۰ میلادی بوشهر را ترک کرد و همه امیدوار بودند که او تغییر ماموریت بدهد و به محل دیگری برود. واسموس بعد از سه سال باز به بوشهر برگشت، اما این بار به زبان فارسی و آداب و رسوم کشور آشنایی کامل پیدا کرده بود. او در دومین ماموریت خودش خشونت را کنار گذاشت و با همه کس با مدارا رفتار می‌کرد و کار به جایی رسید که دشمنان سابق نیز به دوستداران وی تبدیل شدند. این بار او مستقیم به محل ماموریت خود نرفت و اول عازم تهران شد تا با وزیر مختار آلمان ملاقات و از او کسب دستور کند. واسموس مقارن جنگ جهانی اول کنسول‌گری آلمان در بوشهر را به لیسترمن سپرد و داوطلبانه وارد ارتش شد تا برای نبرد به میدان جنگ برود. (همان:۱۹۰)

دولت آلمان برای به دست آوردن منابع و مواد خام متوجه کشورهای شرقی علی الخصوص ایران و هند شد. بنابراین در سال ۱۹۱۴ میلادی در برلن کمیته هندوستان را تشکیل دادند. در نتیجه آنها تصمیم گرفتند از طریق سازماندهی و مدیریت پول و سلاح ملت‌های مسلمان آسیا (عثمانی، ایران و افغانستان) را علیه انگلستان بشورانند. در نتیجه کنفرانس برلین، دولت آلمان تصمیم گرفت که یک گروه ۲۵ نفری معروف به «هیات افغانستان» را از راه عثمانی به ایران اعزام کند که سرپرستی این گروه را ویلهلم واسموس بر عهده داشت که به لورنس آلمانی شهرت داشت. واسموس و نیدر مایر در ۲۱ دسامبر از آلمان حرکت کردند که مسیر آنها از عثمانی به طرف بین‌النهرین بود که جزو قلمرو عثمانی محسوب می‌شد. واسموس که در بغداد نتوانست ترک‌ها را قانع کند که از طریق جنوب غربی ایران حرکت کند، تصمیم گرفت به جنوب ایران برود و به‌طور مستقل فعالیت کند. واسموس سرپرستی هیات افغانستان را به نیدر مایر سپرد و در ۲۸ ژانویه ۱۹۱۵ به اتفاق گروهی ایرانی، آلمانی و هندی از بغداد حرکت کرد و چون ترک‌ها اجازه نمی‌دادند که هیچ کدام از مقامات کنسولی آلمان از جاده خانقین- کرمانشاه سفر کنند واسموس از راه کوت العماره- پشتکوه به برازجان رفت و جنوب را پایگاه اصلی عملیات خود قرار داد. (ایران و جنگ جهانی اول، ۱۳۸۰:۸-۱۳۶)

مورخ الدوله سپهر در کتاب «ایران در جنگ بزرگ» متذکر می‌شود که واسموس در طول سفر خود به ایران ۴ بار توسط نیروهای وابسته به انگلیس که برخی از آنها خوانین وابسته بودند، دستگیر شد اما هربار توانست با زیرکی و هوش خود را فراری دهد. همچنین او در فارس با خوانین ایل قشقایی از جمله صورت‌الدوله و ناصر دیوان روابط حسنه‌ای برقرار کرد و حتی توانست توسط آنان علیه انگلیس جنگی را به راه اندازد که در آن جنگ قشقایی‌ها شکست خوردند. او در سرباز خانه ژاندارمری شیراز مورد استقبال سوئدی‌ها قرار گرفت که نشان می‌دهد، سوئدی‌ها با واسموس همکاری و دوستی داشتند. (سپهر، ۱۳۶۲: ۶-۷۵)

در کتاب «ایران در جنگ بزرگ» آمده است که حیدرخان حیات داودی به اموال واسموس حمله کرد و واسموس، منشی او و دکتر لاندرس را بازداشت کرد که واسموس توانست به برازجان فرار کند، ولی منشی او و دکتر لاندرس را با بی احترامی به بندر ریگ به اسارت برد. (همان: ۹۳)

برای واسموس امکان تهیه پول از طریق مقامات آلمانی وجود نداشت.پس غضنفرالسلطنه مبلغ ۱۰ هزار تومان پول آن زمان را به او داد و نامه‌هایی به روسای تنگستانی نوشت و به آنان سفارش کرد که کمک‌های لازم را از او مضایقه نکنند. (فراشبندی،۱۳۶۵: ۱۵۲)

رابطه واسموس با تنگستانی‌هاو نقش وی در نهضت جنوب

رئیسعلی با واسموس نایب کنسول آلمان در بوشهر دوستی و صمیمیت ویژه‌ای داشت. در مقابل رفتارخشن انگلیسی‌ها، امپراتوری آلمان برای جلب قلوب مردم بوشهر و نواحی جنوب ایران سعی فراوان کرد. ازجمله با تاسیس کنسولگری و یک دفتر تجاری در بوشهر وبه‌کار گماشتن عنصر سیاسی ورزیده‌ای چون واسموس در جهت اعتماد مردم به نفع سیاست خارجی خود در خلیج‌فارس تلاش بسیار کرد. او زبان فارسی را به لهجه بوشهری تنگستانی با تسلط کامل حرف می‌زد و به همین دلیل به آسانی در بین مردم نفوذ پیداکرد. واسموس با قبایل و عشایر تنگستان روابط ویژه‌ای بر قرار کرد. (یاحسینی،۱۳۷۶:۱۰۰)

واسموس درباره توان سازماندهی رئیسعلی می‌گوید: «تعداد جنگجویانی که می توانسته به میدان بیاورد از سی تا پنجاه نفر بیشتر تجاوز نمی‌کرد. اما در عین حال این رئیسعلی بود با چنان استعدادها و توانایی که صرف نظراز کوچکی حوزه فرمانروایی و قدرت اندکش فقط با اتکا به شخصیت خود در سرتاسر تنگستان و فراتر از حدود آن از حیثیت و نفوذ فراوان برخوردار بود و این نکته را به این باور کشانده بود که او خیلی بیشر از ملازمی درجه دوم توانایی داشت. منطقه‌ای که برای اداره به او سپرده شده بود برای قدرت عملی که در ضمیر این مرد پنهان بود خیلی اندک به‌نظر می‌رسید». (همان: ۱۰۹)

واسموس در بازتاب نام اساطیری و آوازه رئیسعلی دلواری در بین مردم نوشته که در این میان رئیسعلی ارتباط خود را با مقامات کنسول‌گری آلمان در بوشهر بیشترنمود و مرتب برآنها فشار می‌آورد تا زودتر طرح حمله به بوشهر و اشغال این شهر را عملی سازد. اما درست در همین اوان اتفاق غیر متر‌قبه‌ای روی داد که مسیر بسیاری از حرکت‌ها را عوض کرد وآن بازداشت و تبعید لیسترمن و چند آلمانی دیگر توسط انگلیسی‌ها بود.(همان:۱۱۱)

رئیسعلی دلواری قبل از اشغال بوشهر با لسترمن،کنسول آلمان در بوشهر ارتباط داشت و همواره اورا تحت فشار قرار می‌دادکه با کمک او در بوشهر حمله کند و نیرو‌های انگلیس مستقر در این شهر را بیرون راند. با شروع جنگ جهانی اول رئیسعلی، شیخ حسین چاهکوتایی و زائر خضر خان روابطی با ویلهلم واسموس کنسول سابق آلمان در بوشهر برقرار کردند واسموس با کمک مالی و معنوی شیخ حسین وزائر خضرخان در چاهکوتاه و به‌ویژه در اهرم ساکن شد وبه عنوان مشاور سیاسی و نظامی آنان در طول سال‌های نخست جنگ عمل می‌کرد. (ایران و جنگ جهانی اول، ۱۳۸۰:۳۱۴)

ظاهرا مقامات انگلیسی مکاتبه رئیسعلی با بازرگانان آلمانی را بهانه حمله به دلوار و برافروختن جنگ قرار دادند، غیر از ارتباط و آشنایی و ارتباطات حسنه بین روسای تنگستان با آلمانی‌های مقیم بوشهر، بهانه و سند و مدرک قابل توجه و مثبتی که دلیلی بر همکاری تنگستانی‌ها با آلمانی‌هاو فعالیت در جهت خلاف مصالح انگلیسی‌ها باشد در اختیار نداشتند. (فراشبندی،۱۳۶۵:۴۰)

ویلهلم واسموس که در آن هنگام با سمت نایب کنسول آلمان در بوشهر فعالیت می‌کرد و درمیان تنگستانی‌ها نیز از محبوبیت خاصی برخوردار بود، در یادداشت‌های خود واکنش مردم تنگستان در قبال ماجرای اشغال بوشهر و بازداشت کنسول را این چنین شرح داده است: «...صحبت انگلیسی‌ها به میان آمد. یکی از خان‌ها گفت: دست به دامنت واسموس، به خدایی خدا که انگلیسی‌ها با ما دشمن شده‌اند...» (یاحسینی،۱۳۷۶: ۸۶)

مدارکی درباره فعالیت‌های جاسوسی در بوشهر و جنوب ایران به‌دست آمد که بیانگر تلاش واسموس برای وادار کردن سران عشایر جنوب در جنگ علیه انگلیسی‌ها بود. نامه‌ای نیز به خط رئیسعلی دلواری به کنسول آلمان در بوشهر کشف شد که در آن رئیسعلی دلواری آمادگی خود را در جهت تصرف بوشهر و اخراج نیروها و اتباع انگلیسی به کنسول آلمان اعلام کرده بود. (همان:۱۱۳)

در ۱۳ مارس ۱۹۱۴ م/۲۶ ربیع‌الاول ۱۳۳۲ ق واسموس به شیراز رفت و تحریکات و تبلیغات خود را در سازمان‌های اداری، ژاندارمری و میان عشایر آغاز کرد. (باست،۱۳۷۷: ۳۸) بعد از مدتی در جنوب ایران، واسموس مقر فعالیت خود را درنزدیکی بوشهر برپاکرد و برای جنگ با انگلیسی‌ها گروهی از تنگستانی‌ها را در آنجا جمع کرده بود. او در ۱۲ ژوئیه ۱۹۱۵/۲۹ شعبان ۱۳۳۳ ق، در اطراف بوشهر میان تنگستانی‌ها و سربازان هندی- انگلیسی، یک درگیری به راه انداخت که در نتیجه آن ۲ افسر انگلیسی و چند سرباز هندی کشته شدند. (همان:۴۵)

الیور باست معتقد است که طوایف ساکن اطراف بوشهر که واسموس آنها را تحریک کرده بود از این پس مرتبا این شهر را تهدید می‌کردند و انگلیسی‌ها ناگزیر شدند برای مقابله با آنها به عملیات نظامی متوسل شوند. واسموس در نبرد دلوار که بین تنگستانی‌ها و انگلیسی‌ها اتفاق افتاد نقش بسزایی داشت. (همان:۴۶)

در اشغال بوشهر توسط قشون هند و انگلیس در سال ۱۹۱۵ م/۱۳۳۲ ق، سه ژنرال انگلیسی به نام‌های «ژنرال ادوارد»، «ژنرال دوگلاس» و «ژنرال بروکنگ» به حمایت از دولت متبوعه خود علیه تنگستانی‌ها به مبارزه پرداختند چون تنگستانی‌ها به تحریک واسموس کنسول آلمان بر ضدانگلیسی‌ها قیام کردند. (سیدالسلطنه،۱۳۶۳: ۴-۶۳۳)

مولف کتاب رئیسعلی دلواری درباره نقش واسموس آورده است که واسموس ۳ روز با خوانین تنگستانی جلسه گذاشت که در آن جلسه رئیسعلی نیز شرکت داشت. در جلسه روز اول واسموس به شرح ظلم وستم انگلیسی‌ها در جنوب ایران پرداخت و سپس بازداشت لیسترمن کنسول آلمان در بوشهر را یادآوری کرد. آنگاه احساسات و عواطف حاضران جلسه را با زیرکی و هوشیاری برانگیخت و پس از تحریک احساسات، واسموس خواستار پاسخ جدی به عمل غیر قانونی انگلیس شد. روز دوم بحث مقابله با انگلیسی‌ها مطرح و زمینه‌های حمله به بوشهر را بررسی شد و واسموس شجاعت تنگستانی‌ها را در مقابل نیروهای انگلیس برتر دانست. روز سوم، تاکتیک‌های حمله به بوشهر بررسی شد و قرار شد مردان جنگی توسط سران عشایر مجهز شوند و حمله مخفی به بوشهر صورت گیرد. همچنین قرار شد که رئیسعلی دلواری ماموریت پیدا کند که برای جمع‌آوری نیرو و تفنگچی به مناطق اطراف اعزام شود. (یاحسینی،۱۳۷۶: ۲-۱۳۰)

غلامحسین مقتدر در کتاب «تاریخ نظامی ایران» می‌گوید:

«واسموس در بوشهر و سایر عمال سیاسی آلمان مشغول یک رشته تبلیغات و عملیات شدند که دولت ایران را به طرف عثمانی و آلمان جلب کنند و علیه روسیه و انگلیس وارد جنگ شوند.»(مقتدر،۱۳۱۸: ۳۱۱)

مولف فوق در کتاب «کلید خلیج‌فارس» می‌گوید: «واسموس مامور برانگیختن ایلات جنوب بود و نخستین توفیق او در راه انجام ماموریت خویش وادار کردن عده‌ای برای سوراخ کردن لوله‌های نفتی بود که از مسجد سلیمان به آبادان کشیده شده بود و در مدت ۲۴ ساعت به‌واسطه این خرابکاری مقداری نفت خام از لوله‌های نفتی خارج وبه هدر رفت.

(مقتدر،۱۳۳۳: ۱۰۱)

در یک تلگراف به وزارت خارجه انگلیس تاکید شده بود که نقشه واسموس این بوده است که به کنسول‌گری حمله کرده و کنسول را دستگیر کند، ماژور اکونور به اندازه‌ای این خبر را مخاطره‌آمیز و حتمی می‌دانست که اجازه خواسته بود تمام نوشته‌های سری و محرمانه را آتش بزند و می‌گفت که منحصرا سوئدی‌ها همکار واسموس هستند ونیز فرمانفرمای فارس با آلمانی‌ها متحد می‌باشند. (هدایت،۱۳۴۴:۷-۲۷۶) تلگراف دیگری در ۱۲ مارس ۱۹۱۶/جمادی‌الاول ۱۳۳۳ از کنسول شیراز آمده بود با این محتوا که واسموس شروع به تحریک مردم کازرون کرده است که اهالی آنجا تحت ریاست شیخ همدانی به خانه مجتهدین رفته و کاغذ‌هایی در اعلان جهاد ارائه داده‌اند. همچنین تلگرافی در همین زمان آمده بود که خبر می‌داد واسموس علماو اهالی بهبهان را به جهاد دعوت کرده و ماموران انگلیس این مساله را از روی نوشته‌های آلمانی‌ها دانسته بودند و ارائه احکام جهاد توسط واسموس در کازرون بازارسیاست‌های تلگراف‌چی آنجا بود، زیرا این احکام فراگیر بوده و مدتی می‌شد که شایع شده بود. (همان: ۲۷۸) مولف کتاب جغرافیای تاریخی خلیج و دریای فارس می‌گوید: «واسموس مجهز‌کننده و محرک اصلی دلیران تنگستان در نواحی حومه بندر بوشهر علیه انگلیسی‌ها بوده است. در فارس که نواحی جنوب را مجهز کرده تلفات مالی و جانی زیادی به دشمن وارد کرد». (فراشبندی،۱۳۶۵: ۱۶۲)

ژنرال سایکس درباره واسموس می‌نویسد: «نامبرده به‌واسطه پذیرایی‌های زیاد از حد و دادن هدایا و تحف به تنگستانی‌ها و قبایل مجاور توانست مردم آن حدود را به طرف آلمانی‌ها جلب کند برای تبلیغات ضدانگلیسی به سمت بوشهر حرکت کرد (یکرنگیان،۱۳۶۶:۱۹۱) انگلیسی‌ها تصور می‌کردند مسبب این همه آشوب و قیام‌ها واسموس است، ولی با نهایت تعجب دیدند که پس از خروج او احساسات ضدانگلیسی شدیدتر شد و آنها ناچار شروع به پخش لیره کرده که با این حربه بین ساکنین و قبایل جنوب اختلاف می‌انداختند و تااندازه‌ای استفاده می‌کردند. (همان:۱۹۲)درنامه‌ای از حکومت بوشهر به وزارت خارجه انگلیس آمده است که انقلاب دشتستان به‌واسطه اقدامات واسموس وسایر رفقای آلمانی و اشرار ایرانی به‌وجودآمده است و در نامه‌ای دیگرآمده زائرخضرخان و شیخ حسن چاکوتاهی به تحریک واسموس در بوشهر اعلانی را منتشر کرده‌اند و باعث نگرانی اهالی شده است. (قطبی،۱۳۷۰:۲ -۱۳۰)

واسموس بعد از شهادت رئیسعلی شرکت مستقیمی در طراحی حمله به بوشهرداشت. او توصیه می‌کرد که نیروهای تنگستانی و دشتستانی از رویارویی مستقیم با نیرو‌های انگلیسی بپرهیزند و صرفا به صورت چریکی به نبرد خود ادامه دهند. او همواره ازبرتری انگلیس از نظر نفرات و ادوات جنگی خبر می‌داد و پیشنهاد شبیخون‌های مستمر را برای شکست انگلیسی‌ها را داد، اما براثر بحث و مجادله فراوان تنگستانی‌ها این نظر پذیرفته نشد. (یاحسینی،۱۳۷۶: ۱۸۰)

واسموس حتی در جنگ‌های بین تنگستانی‌ها و انگلیسی‌ها نیز شرکت می‌کرد طوری که یک بار بعد از شکست تنگستانی‌ها در یکی از جنگ‌های پایانی با انگلیسی‌ها واسموس خود را به قرارگاه رسانید تا نزدیکی میدان جنگ رفته عقب‌مانده‌ها را که نزدیک بود از تشنگی هلاک شوند به وسیله قمقمه‌ خود به آنها آب داد و از مرگ نجات داد. (همان:۱۸۴)

واسموس درتابستان سال ۱۹۱۶ م/۱۳۳۴ ق ناگزیر شد به گونه‌ای آتش بس بین تنگستانی‌ها و انگلیسی‌ها را بپذیرد. اما حضور واسموس در منطقه بوشهر، حمل و نقل لوازم جنگی را در جاده بوشهر به شیراز به مخاطره می‌انداخت که باعث نگرانی انگلیسی‌ها می‌شد. (باست،۱۳۷۷: ۵۹)

از مجموع مدارک و قرائن چنین بر می‌آید که واسموس موقعی وارد خطه دشتستان شد که رئیسعلی دلواری کدخدای دلوار و محمد عامری و زائر خضرخان ضابط سابق تنگستان و شیخ حسین ضابط چاهکوتاه و اطراف و غضنفرالسلطنه برازجانی خان وقت برازجان، علیه مقامات انگلیسی مسلحانه قیام کرده بودند. منطقه اهرم در آن زمان مرکز نهضت مقاومت واتحاد سران قیام جنوب به شمار می‌رفت و برای واسموس از هرنقطه دیگری امن‌تر بود به اجبار به آنجا رفت و به مجاهدین که تنها منبع الهامشان، احساسات میهن‌پرستی و علایق ملی بود و از حمایت مجاهدین آنجا برخوردار شد. نباید جنبش ضد بیگانه شیران تنگستانی و دشتی و دشتستان را ساخته ابتکار و نبوغ واسموس دانست و او را طراح قیام ضد انگلیسی این رزمندگان دانست. (فراشبندی،۱۳۶۵: ۳۶)

سران انقلاب برای واسموس که در معرض خطری جدی قرار گرفته بود به صورت پناهگاهی در آمده بودند نه اینکه او آنان را در قیام علیه انگلیسی‌ها متحد و متفق ساخته و نقشه انقلاب جنوب را ترسیم کرده باشد که اگر چنین فکر کنیم قیام جنوب را مخلوق سیاست بیگانه و مجاهدین را آلت دست بیگانگان قلمداد کرده‌ایم. رئیسعلی دلواری قبل از ورود واسموس به تنگستان، با انگلیسی‌ها درافتاده بود و غضنفرالسلطنه برازجانی نیز به استناد کتاب آبی از سال ۱۹۰۹ م با انگلیسی‌ها به مبارزه و مخالفت پرداخت. (همان:۳۷)

قیام تنگستانی‌ها ازسال ۱۳۲۳ ق شروع و پس از ۶ سال جنگ‌های متوالی و خونین در سال ۱۳۲۹ ق (۱۳۰۰ شمسی) پایان یافت. رهبران این قیام، «شیخ حسین چاهکوتاهی»، «زائر خضرخان»، «رئیسعلی دلواری» و... بودند. (کشف تلبیس،۱۳۶۳)

بخشی از یک مقاله

منابع در روزنامه موجود است