اتفاق نو!
امیرشهلا «غلامحسین مظفری» سرانجام پس از کش‌وقوس‌های فراوان، فرماندار نیشابور شد. این، شاید یکی از پرحرف‌وحدیث‌ترین انتصابات‌ در طول هفته گذشته بود. چه، در استانی که بنا به مقتضیات خاص‌اش، فرآیند انتصابات، لاک‌پشتی و بطئی پیش می‌رود، حالا فردی که خود، یکی از گزینه‌های اصلی استانداری خراسان رضوی بود، می‌پذیرد تا از فرصت‌هایی که در تهران در انتظارش بود، دل بکَنَد و دوباره در زادگاه مادری‌اش، به خدمت بپردازد. آمدن مظفری به نیشابور، در دل خود، واجد پیام‌های روشنی است که شاید در طلیعه سی‌وهفت سالگی انقلاب شکوهمند57، بیان‌اش خالی از فایده نباشد:
۱-این تحلیل به غلط یا درست در افواه عمومی وجود دارد که اغلب مدیران ارشد، بنا به مصلحت‌های شخصی، چندان تمایلی به استفاده از نیروهای توانمند، خلاق، جسور و خوش‌فکر در زیرمجموعه خود ندارند. شاید، دلیل این ذهنیت عمومی که از قضا در دولت نهم و دهم مصادیق بسیاری می‌توان برایش برشمرد، ترس از به‌خطر افتادن میز و منصب مدیری باشد که بدنه اجرایی‌اش را از نیروهای توانمند و پربضاعت چیده است.
در حالیکه این ذهنیت، انحراف بزرگی از آرمان «شایسته‌گرایی» است.
علی‌رضا رشیدیان، استاندار خراسان رضوی، که از قضا، بیشترین نقش را در ایجاد هماهنگی برای این انتصاب بر عهده داشت، نشان داد برای توسعه و پیشرفت استان‌اش، چنین نگاهی ندارد...
اتفاق نو!او کار با ژنرال‌ها را به رهبری نیروهای معمولی ترجیح می‌دهد. اگر مردم شهر قلمدان‌های مرصع را برنده اصلی این انتصاب بدانیم، رشیدیان بی‌تردید برنده اصلی اخلاق حرفه‌ای مدیریت در این آزمون بود.
۲-در فرهنگ ملی و دینی ما، مناصب مدیریتی، هیچ فضیلتی جز خدمت به جامعه و ساکنان‌اش ندارد. مولای متقیان، علی(ع)، حکومت را وسیله‌ای برای رسیدن به هدف تعبیر می‌کند. بنابراین دیدگاه، حکومت از آن رو که از دید دنیاپرستان، ریاست و آقایی است، ارزشی ندارد. آن قدر که حتی از آب‌بینی بز و برگ جویده‌ای در دهان ملخ هم بی‌ارزش‌تر است. در دیدگاه مولا، حکومت اگر برای هدفی والا و انسانی نباشد، از «کفش کهنه وصله‌دار» نیز بی‌ارزش‌تر است.
هرچند این تعابیر در روزگار ما مهجور مانده بود، اما ابراز علاقه مظفری برای بازگشت به زادگاه‌اش و ترجیح «خدمت محلی» به «مدیریت ملی»، یک بار دیگر تعابیر حضرت امیر(ع) را در جامعه ما زنده کرد. در چنته سوابق او، یک دوره نمایندگی مجلس(دوره هفتم)، یک دوره فرمانداری نیشابور(1377)، یک دوره معاونت استانداری خراسان(1380)، مدیرعاملی بانک شهر(1392)، معاونت سازمان اقتصادی کوثر و ریاست جهاددانشگاهی به چشم می‌آید. او پیش از آمدن به نیشابور، معاون توسعه مدیریت و منابع انسانی استاندار تهران بود. علاوه بر آن، پرونده‌اش برای صدور ابلاغ ریاست هیأت مدیره بانک رفاه، به بانک مرکزی رفته است. این که مظفری چگونه پذیرفت تهران را با آن همه برو و بیایی که داشت، بگذارد و دوباره به شهری بازگردد که 10 سال قبل، در آن فرماندار بوده، با عقل محاسب و ذهن معاش‌اندیش قابل تحلیل نیست. حرف منتقدان این تصمیم همین است که همه تلاش می‌کنند رزومه و سیاهه عملکردی‌شان را پربار کنند تا سرانجام پایتخت‌نشین شوند، اما چه شده که او ساختمان بلندمرتبه استانداری تهران را می‌گذارد و ساختمان فرمانداری نیشابور در حاشیه جاده ابریشم را ترجیح می‌دهد؟
۳-مظفری براساس یک تصمیم شخصی و بی‌التفات به آلاف و الوف حضور در تهران، با انگیزه‌های اخلاقی به نیشابور آمده است. او در مراسم معارفه‌اش، از همه گروه‌ها و دستجات قومی، سیاسی و قبیله‌ای نیشابور خواست فرصتی را که برای ساختن شهرشان ایجاد شده، مغتنم بشمارند و به چیزی جز منافع زادگاه‌شان فکر نکنند. مظفری از وزیر کشور گفت که در جلسه‌ای خصوصی به او گفته است هرکجا لازم شد، اختیارات وزارتی‌اش را به او تفویض می‌کند تا روند توسعه و پیشرفت نیشابور بدون مانع و دست‌انداز پیش رود. مظفری، نیامده خبر داد همین هفته، نیشابور میزبان هیأتی از سوییس و آلمان است که می‌آیند تا پروژه افلاک‌نمای نیشابور را که در زمان نمایندگی او کلید خورد و با رفتنش، نیمه‌کاره رها شد، دوباره از سرگرفته شود.
4-آن چه در بهمن57، موجب آن پیروزی سترگ شد، «سرمایه اجتماعی» بود که حول محور امام(ره) شکل گرفت و به فروپاشی کاخ طاغوت انجامید. این سرمایه، در دوران دفاع مقدس نیز، موجب حماسه هشت سال ایستادگی در برابر دژخیم شد. متاسفانه بنا به دلایلی که از حوصله این بحث خارج است، «سرمایه اجتماعی» ما، امروز در وضعیت مناسبی قرار ندارد. اگرچه مشارکت 7/72درصدی مردم در انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری را می‌شود ملاکی برای بالابودن سرمایه اجتماعی کشور قلمداد کرد، اما فصل هیجان و غَلیان انتخابات، شاخص مناسبی برای ارزیابی دقیق این سرمایه نیست. «سرمایه اجتماعی» را آن جا مشخص می‌کنند که دولت جدید که71/50درصد آراء مردم را کسب کرده بود از مردم می‌خواهد با انصراف از دریافت ماهیانه 45000تومان یارانه، به دولت یازدهم کمک کنند تا طرح‌های نیمه‌تمام مملکت را تکمیل کند و جلوی خسارت‌های روزافزون را بگیرد، اما در عمل، تنها دومیلیون نفر با دولت برخاسته از رای خود همراهی می‌کنند! هر پدیده‌ای که بتواند در سطح ملی یا محلی، به بازیابی و ارتقاء دوباره این «سرمایه اجتماعی» کمک کند، باید مورد توجه و اقبال قرار گیرد. مظفری در مبارزات انتخاباتی مجلس هفتم و هشتم، به عنوان «فرزند نیشابور» معرفی شد. استقبال بی‌نظیر مردم شهر، در روز معارفه، که با نُقل و شیرینی، در کنار فرمانداری شهر اجتماع کرده بودند، نشان داد مردم، همچنان او را «فرزند نیشابور» می‌دانند و در زیر چتر مدیریتی‌اش، حاضر به تلاش مضاعف برای آبادانی نیشابور هستند. اراده‌ای که کمک کرد تا مظفری برای خدمتگزاری مجدد، به زادگاه‌اش بازگردد، بی‌شک به افزایش ضریب همبستگی و سرمایه اجتماعی این سرزمین کمک کرده است.
۵-انتصاب مظفری به سمت فرماندار نیشابور، تراز فرمانداران استان را بالا می‌برد. حالا دیگر شهرستان‌های تابع استان حق دارند از نماینده عالی دولت، فرمانداری در حد و قواره فرماندار نیشابور طلب کنند. این هم از حلقه‌های مفقوده دولت نهم و دهم بود که سطح مدیران اجرایی و سیاسی بخش‌ها و شهرستان ها را فروکاهید و مثلا افرادی را به کارگمارد که بعضا در پرونده کاری‌شان، حتی یک روز سابقه مدیریتی نبود! حالا اما سطح انتظار مردم شهرستان‌های استان بالا رفته است.
آن‌ها محق‌اند تا در یک مطالبه عمومی، از نخبگان و فرهیختگان شهرشان، که بنا به هر علت، کوچیده‌اند و از سرزمین مادری‌شان رحل اقامت گزیده‌اند، بخواهند همچون «فرزند نیشابور» بازگردند و باقی ایام خدمتی‌شان را در خاکی که مهد رشد و سبب نیکنامی‌شان بوده است، خدمت کنند. نمایندگان حوزه‌های انتخابیه استان در هشت دوره گذشته مجلس را بررسی کنید. ببینید چند درصدشان پس از اتمام دوره نمایندگی، دوباره شال و کلاه کرده‌اند و به موطن‌شان بازگشته‌اند؟ نگارنده نادید می‌گوید 80درصد ایشان، پایتخت را به بازگشت دوباره به حوزه‌های انتخابیه خود ترجیح داده‌اند. بازگشتن مظفری، این پتانسیل را برای بقیه نقاط استان ایجاد می‌کند تا آن‌ها هم از مظفری‌های شان بخواهند بازگردند و شهرشان را بسازند.
این‌ها نویدبخش فردایی بهتر برای شهرستان‌هایی است که کارکردشان تا امروز فقط ساخته و پرداخته کردن مدیرانی برای مرکز بوده و دست‌شان همواره از چیدن خرمای این نخیل، کوتاه مانده است!