منبع: entrepreneur مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد برخلاف تصور همه، یکی از ویژگی‏هایی که می‏تواند به کارآفرینان آسیب برساند، هوش و ذکاوت است. بله، هرچه موفق‏تر باشید و هرچه استعدادهای بیشتری داشته باشید، برای راه‌اندازی یک کسب‏وکار مسیر سخت‏تری پیش‏رو دارید.گرچه ممکن است فکر کنید باهوش بودن، انگیزه داشتن و با استعداد بودن قاعدتا باید هر فردی را به بهترین کاندیدای ممکن برای کارآفرینی تبدیل کند، اما متاسفانه این طور نیست. چالش «من در هر کاری از همه بهترم»

مشکل افراد باهوش به دوران مدرسه و ترس از پروژه‏های گروهی برمی‏گردد. با دانستن قانون ۲۰/۸۰ برای کار (یعنی ۸۰ درصد کل کار تنها توسط ۲۰ درصد افراد انجام می‏شود) در مورد آنچه در هر گروه اتفاق می‏افتد چه فکری می‏کنید؟ باهوش‏ترین و بااستعدادترین افراد در هر گروه می‏خواهند رئیس گروه باشند. این افراد نمی‏خواهند موقعیت خودشان را با تقسیم مساوی کار و امیدوار بودن به اینکه فرد تنبل (یعنی کسی که دو روز در هفته از کلاس غایب است و سه روز دیگر هفته را هم سر کلاس می‏خوابد) کار خود را درست انجام دهد، به خطر بیندازند. در مدرسه، تلاش برای وادار کردن فرد تنبل به سرعت بخشیدن به کارهایش هیچ سودی ندارد. به همین خاطر افراد باهوش به تنهایی پروژه را تحویل می‏گیرند و آن را به انجام می‌رسانند.و این چنین سیکل کاری افراد باهوش شروع می‏شود. این افراد هر کاری را بهتر از بقیه انجام می‏دهند. آنها بهتر می‏نویسند، بهتر برنامه‏ریزی می‏کنند و بهتر دلیل می‏آورند. این برتری تا زمانی است که یک کسب‏وکار راه بیندازند. پس آنها بهتر نیستند بلکه دچار دردسر می‏شوند.تنها ۲۴ ساعت در هر روز وجود دارد و هر فرد نیاز دارد بخوابد، غذا بخورد، دوش بگیرد و کارهای روزمره خود را انجام دهد. پس هر روز این فرد باهوش سعی می‏کند همه کارها را خودش انجام دهد، چون نمی‏تواند شاهد بد انجام شدن کارها توسط فرد دیگری باشد. بنابراین او مجبور است کسب‏وکار را به صورت فردی انجام دهد و آن را به پایان برساند، بدون اینکه توانایی رشد داشته باشد.

چرا افراد تنبل حکمرانی می‏کنند؟

جالب است اما واقعا بعضی از افراد تنبل کارفرمایان بهتری نسبت به افراد باهوش هستند. چرا؟ چون آنها خیلی زود متوجه شدند که توسط افراد باهوشی که همیشه می‏خواهند همه کارها را خودشان انجام دهند، محاصره شده‏اند. افراد تنبل می‏دانند چگونه کارها را به دیگران محول کرده و چگونه افراد دیگر را به انجام کاری که تمایلی به آن ندارند، وادار کنند.

تصور این است که افراد باهوش می‏توانند استعدادهایشان را به بقیه منتقل کنند، اما چون این افراد اغلب می‏خواهند هر کاری را خودشان به تنهایی انجام دهند، مهارت‏های کلیدی برای موفقیت در کسب‏وکارشان، خودکار عمل کردن و واگذاری اکثر کارها تا جای ممکن را نمی‏آموزند. به‌عنوان یک فرد باهوش، نیاز دارید از هوش و استعدادتان در مسیری استفاده کنید که ضرورت وجود آنها را کاهش دهید، به طوری که هر کسی بتواند آن را تکرار کند.

برای کالای خودتان باهوش باشید

افراد باهوش و با استعداد اغلب استعداد انجام کارهای غیرمعمول، پیچیده یا متفاوت را دارند. آنها تمایلی ندارند تا از اصل «ساده نگهش دار» که برای موفقیت کسب‏وکار مورد نیاز است، پیروی کنند. (این اصل بیان می‏کند که اگر اکثر سیستم‏ها ساده و به دور از پیچیدگی بمانند، عملکرد بهتری خواهند داشت؛ بنابراین سادگی باید هدف اصلی طراحی سیستم‏ها باشد و از پیچیدگی‏های بیهوده اجتناب کرد).

اگر فکر می‏کنید خط مونتاژ در یک کارخانه تولیدی موفق یا شهرت جهانی مک دونالد، پیچیده است، باید بگوییم که در واقع آنها مجموعه‏ای از عملکردهای بی‏نهایت ساده هستند. هر عملکرد مجزایی به مراحل ساده‏ای برای پیروی تقسیم می‏شود. هر کارگر خط مونتاژ به‌طور مداوم تعدادی عملکرد تعریف‌شده را انجام می‏دهد. این موضوع در مورد آشپز مک‏دونالد نیز صادق است. این افراد به اطلاعات چندانی نیاز ندارند چون همه چیز برای آنها استاندارد شده است. بعضی از بزرگ‌ترین و موفق‏ترین مشاغل در جهان از باهوش‏ترین افراد تشکیل نشده‏اند. بلکه در واقع افراد عادی و متوسط بخش بزرگی از آن را تشکیل می‏دهند. این نهاد‏های موفق فقط تعداد کمی عضو خیلی باهوش برای استانداردسازی، به‌طور خودکار عمل کردن و محول کردن اکثر کارها در مسیری که کارمندان معمولی نتوانند خرابکاری کنند، دارند. بنابراین باهوش بودن یا بااستعداد بودن به شما کمکی نخواهد کرد، مگر اینکه از هوش خود برای کشف راهی جهت موفقیت کسب‏وکارتان استفاده کنید. این امر آسان نیست چون به این معنی است که علیه هر آنچه تا به حال انجام داده‏اید و شیوه‏ای که آموخته‏اید، فکر کنید. گرچه به موفقیت رسیدن در هر کسب‏وکاری ضروری است و اینکه چرا هوش و استعداد به تنهایی موفقیت کارآفرینی را پیش‏بینی نمی‏کنند.

چیزهای زیادی برای از دست دادن وجود دارند

مساله دیگر در رابطه با افراد باهوش که کسب‏وکاری را شروع می‏کنند این است که آنها اغلب چیز زیادی برای از دست دادن دارند. هرچه باهوش‏تر باشید، انتخاب‏های بیشتری برای شما وجود خواهد داشت. این به این معنی است که وقتی شما کسب‏وکاری را شروع می‏کنید نسبت به کسی که پول و گزینه‏های شغلی کمتری دارد، ریسک بیشتری را متحمل خواهید شد. این غالبا معطوف می‏شود به مساله «دستبند طلایی»۱. متحمل شدن ریسک بیشتر برای شما به این معنی است که به یک فرصت شغلی نیاز دارید که نتایج بزرگ‌تر و ارزشمندی برایتان به همراه داشته باشد. اگر شما ۲۵۰ هزار دلار در هر سال به‌دست آورید (یا فرصتی برای به‌دست آوردن آن داشته باشید)، کسب‏وکار شما ۵ برابر موفق‏تر از کسب‏وکاری است که ۵۰هزار دلار در سال با همان بازده کسب می‏کند. به علاوه، وقتی شما ۲۵۰ هزار دلار در سال درآمد دارید، نسبت به زمانی که ۵۰ هزار دلار کسب می‏کنید، یافتن شغلی که سود سالانه شما را دو برابر کند، سخت‏تر خواهد بود.

پی‌نوشت:

۱- پولی است که سازمان به‌منظور ترغیب یک کارمند باارزش خود به ادامه کار در سازمان، به وی پرداخت می‏کند.