جهانی برابر؛ زندگی و کار بدون برچسب جنسیت

فریماه فلاحی: «من با این فکر که امروز به‌عنوان مدیر ارشد اجرایی زن فیس‌بوک چکار خواهم کرد، بیدار نمی‌شوم، اما این لقبی است که بقیه به من می‌دهند. وقتی مردم درباره یک خلبان زن، یک مهندس زن یا یک راننده زن مسابقات اتومبیل سواری حرف می‌زنند، واژه «زن» به اندکی تعجب و شگفتی اشاره دارد. در حالی که مردان در دنیای حرفه‌ای به ندرت از طریق چنین لنز جنسیتی‌ای دیده می‌شوند. البته غیرقابل انکار است با اینکه زنان در کشورهای توسعه‌یافته در وضعیتی آسوده‌تر از همیشه هستند، اما برابری حقیقی همچنان از ما می‌گریزد. پس چگونه باید پیش رویم؟

ابتدا باید حکم دهیم که تا برابری حقیقی راه زیادی مانده است و برابری تنها هنگامی به دست می‌آید که زنان بیشتری به سوی رده‌های بالای مدیریتی در همه دولت‌ها و صنایع خیز بردارند و پس از آن است که باید کار سخت رسیدن به برابری را آغاز کنیم. همه ما-مردان و زنان به‌طور یکسان- باید درک و تایید کنیم که قالب‌های ذهنی و جهت‌گیری‌ها چگونه باورهای ما را تیره می‌کنند و وضعیت موجود را همیشگی می‌سازند، با این وصف به جای نادیده انگاشتن تفاوت‌ها باید آنها را بپذیریم و بر آنها فائق آییم.» - شریل سندبرگ

شریل سندبرگ، نویسنده کتاب «زنان به پیش» و مدیر ارشد اجرایی فیس‌بوک، یکی از فعال‌ترین افراد برای تسهیل و تحول دنیای ارتباطات است. با اینکه سندبرگ پردازنده ایده نخستین فیس‌بوک نیست، اما پس از مارک زوکربرگ، دومین مدیر ارشد این شرکت ابرقدرت دنیای تکنولوژی است. سندبرگ علاوه بر سهیم بودنش در پرورش و رشد فیس‌بوک، با همکاری‌اش در گوگل، این شرکت کوچک را نیز به یکی از غول‌های جست وجوی آنلاین تبدیل کرد.

همزمان با تالیف این کتاب، مجله فوربس عنوان پنجم «قدرتمندترین زنان جهان» را به سندبرگ داد و اکنون نیز در آخرین فهرست منتشر شده از سوی این مجله، وی همچنان جزو ۱۰ نفر نخست است. علاوه بر این، وی به‌عنوان پنجمین زن از «قدرتمندترین زنان در تجارت» از طرف مجله فورچون معرفی شده و این در حالی است که این زن ثروتمند تمام این موفقیت‌ها را تا سن ۴۴ سالگی به دست آورده است.

«زنان به پیش»، پرفروش‌ترین کتاب مدیریتی سال ۲۰۱۳ و از پرخواننده‌ترین کتاب‌های ۲۰۱۴ میلادی است؛ کتابی که سر و صدای بسیاری در محافل گوناگون جهان به پا کرده است. تجربه‌هایی که سندبرگ در این کتاب با ما به اشتراک می‌گذارد بسیار خواندنی و راهگشا هستند. وی در مسیر کاری گام به گام پیش رفته و تجارب زندگی شخصی‌اش را نیز بسیار صادقانه و دوستانه با خواننده در میان می‌گذارد. او نشان می‌دهد که فردی است با تفکرات معقول و روشن؛ آن‌گونه که نه تنها در جرگه برخی فمینیست‌های ایده‌آل‌گرای افراطی قرار نمی‌گیرد، بلکه همچون هزاران نفر از ما با تجربه شکست و موفقیت‌های بسیار در زندگی کاری و خصوصی، مواجه بوده و با تدبیر و تلاش اکنون به این جایگاه از موفقیت رسیده است. وی در این رابطه می‌گوید در این کتاب بر داده‌های ملموس، پژوهش‌های آکادمیک، مشاهدات خودم و درس‌هایی که در طول راه گرفته‌ام، تکیه کرده‌ام و گرچه داستان‌هایی از زندگی‌ام را در آن گنجانده‌ام، اما این کتاب شرح حال نیست، یک کتاب خودآموز نیست، گرچه حقیقتا امیدوارم کمک‌کننده باشد. یک کتاب مدیریتی شغلی نیست، گرچه در این حوزه هم توصیه‌هایی ارائه می‌کنم. این بیانیه‌ای فمینیستی هم نیست و حتی اگر باشد مانیفستی است که امید دارم به اندازه زنان برای مردان هم الهام‌بخش باشد.

وی می‌گوید: این کتاب هرچه هست آن را برای هر زنی می‌نویسم که می‌خواهد بختش را برای رسیدن به رده‌های بالای کاری یا پیگیری جدی هر هدفی افزایش دهد. این امر شامل زنان در تمام مراحل زندگی و کار می‌شود. از آنانی که تازه اقدام کرده‌اند تا آنانی که در حال استراحتند تا دوباره به میدان بازگردند. همچنین این کتاب را برای هر مردی می‌نویسم که می‌خواهد درک کند که یک زن-همکار، همسر، مادر یا دختر- چه در سر دارد تا آن مرد بتواند نقش خود را برای ساختن جهانی برابر ایفا کند. این کتاب برای پا پیش گذاشتن است؛ برای جاه‌طلب بودن در هر حرفه‌ای.

وی به تفاوت‌های دیدگاهی و البته قابل احترام زنان نه تنها باور دارد، بلکه تایید آنها توسط خود زنان و دیگر افراد را ضروری دانسته و می‌گوید: در حالی که باور دارم افزایش شمار زنان در مناصب قدرت، عنصری ضروری برای برابری حقیقی است، اما معتقد نیستم که برای موفقیت و شادی، یک تعریف حقیقی و یکسان وجود دارد. تمام زنان شغل نمی‌خواهند! تمام زنان فرزند نمی‌خواهند! تمام زنان هر دو را با هم نمی‌خواهند. هرگز مدافع این نیستم که همه ما باید اهداف یکسان داشته باشیم، افراد بسیاری علاقه‌مند به کسب قدرت نیستند، نه از آن رو که فاقد جاه‌طلبی‌اند، بلکه از آن رو که همان زندگی‌ای را دارند که آرزو داشتند. پس هر فرد باید خط سیر یگانه خود را ترسیم و تعیین کند که کدام هدف مناسب زندگی، ارزش‌ها و رویاهای او است.آنچه این کتاب را ارزشمند می‌کند تنها روایت داستانی زندگی یک زن نیست، بلکه نوشته سندبرگ حاصل سال‌ها تلاش، تفکر و عملکرد وی و ده‌ها متفکر و کنشگر دیگر است در مبارزه اصولی با تبعیض و کلیشه‌های جنسیتی آزاردهنده اجتماعات بشری. نکته مهم‌تر اینکه نشان داده می‌شود که نوع نگاه جنسیتی در بیشتر جوامع حتی جوامع پیشرفته تقریبا یکسان است. سندبرگ خود در خانواده‌ای سنتی بزرگ شده است. برای او نگران‌کننده و تاسف‌آور است که هنوز هم جاه‌طلبی زنان در بیشتر جوامع نکوهیده است و می‌گوید: حتی حضور شمار زیادی از دختران در دانشگاه‌ها نتوانسته در دستیابی زنان به جایگاه‌های ارشد و مهم مدیریتی کمکی کند. اشاره می‌کند به اینکه هنوز هم فشار بسیار زیادی روی دختران هست که بیش از هر چیزی به ازدواج بیندیشند و قابل توجه‌تر اینکه انتقاد او بیشتر متوجه رسانه‌ها و جامعه صنعتی و سرمایه‌داری نیز هست که به‌خاطر منافع‌شان با فشار وحشتناک بر زنان خواستار تعیین سبک زندگی آنان هستند. او در سخنرانی‌هایش به شدت از استفاده ابزاری از زنان انتقاد می‌کند و آن را از موانع موفقیت زنان می‌شمارد.

وی در فصلی تئوری «همه چیز داشتن» را به‌عنوان تله‌ای برای زنان معرفی می‌کند و می‌گوید این سه واژه کوچک که در سخنرانی‌ها، تیترها و مقالات ردوبدل می‌شود شاید هدفش آموزش بلندپروازی باشد، اما در واقع باعث می‌شود همه ما طوری احساس کنیم که انگار کم آورده‌ایم و هرگز زنی یا مردی را ملاقات نکرده‌ایم که گفته باشد «بله! من همه چیز دارم» و عقلانی نیز همین است که هیچ‌کس نمی‌تواند همه چیز داشته باشد. اصولا مفهوم همه چیز داشتن مخالف قوانین اساسی اقتصاد و عقل سلیم است. وی نقل قول جالبی از شارون پوچتر، استاد اقتصاد کرنل می‌آورد که توضیح می‌دهد معنای منسوخ «همه چیز داشتن» بر پایه هر رابطه اقتصادی، یعنی ایده: رابطه جایگزینی «بی‌اعتنا است و ما همه در حال دست و پنجه نرم کردن با بهینه‌سازی اجباری‌اش هستیم که زندگی نام دارد، در تلاش برای رسیدن به حد اعلای سودمندی‌مان براساس پارامترهایی مانند کار، فرزندان، روابط و... با انجام بهترین کار در تخصیص منبع بسیار ارزشمند زمان، از این‌رو به دلیل کمیابی این منبع، هیچ‌یک از ما نمی‌تواند «همه چیز داشته باشد» و آنان که چنین ادعایی دارند به احتمال زیاد دروغ می‌گویند.

سندبرگ با این بحث به زنان می‌آموزد که به این آگاه باشند که همه ما محدودیت‌هایی واقعی هم داریم و به جای اندیشیدن به این پرسش که آیا «می‌توانیم همه‌چیز داشته باشیم؟» باید پرسش کاربردی‌تر آیا «می‌توانیم همه کار بکنیم؟» را از خود بپرسیم و البته اینجا نیز باز پاسخ «نه» است. هریک از ما همواره انتخاب‌هایی بین کار، خانواده ، ورزش، استراحت و... انجام می‌دهد. والد بودن به معنای انجام سازگاری، سازش و فداکاری هر روزه است. وی اشاره می‌کند که برای بیشتر مردم فداکاری و سختی گزینه نیست، بلکه ضرورت است و شاید بنیادی‌ترین موضوع در این کتاب، ترغیب زنان برای رها شدن از سدها و موانع درونی و تفکرات تلقینی یا اکتسابی‌شان است، آنچه تحت آموزش‌های نادرست خانواده یا جامعه برای زنان نهادینه شده؛ سدهایی که شکست و رها شدن از آنها منجر به دستیابی به قدرت و پیشرفت بسیار می‌شود.سندبرگ چه آنجا که سخنش را با بحث درونی کردن انقلاب تغییر با روایت داستان بارداری و اشتغالش به‌عنوان نمادی از وضعیت زنان در بازار کار شروع می‌کند و چه آنجا که تجربه‌های شگرف و قابل تاملش را از جلسات تخصصی حرفه‌ای، میتینگ‌ها و ملاقات‌هایش با مدیران ارشد، روزنامه‌نگاران و دوستان، مردم عادی و... بیان می‌کند، درواقع زنان را با چالش‌هایی عمیق مواجه می‌کند تا گام به گام آنها را آماده و خواهان ایجاد تحول درونی و فکری کند و بحق از عهده این کار به خوبی برمی‌آید.

به زنان توصیه می‌کند که شریکتان را شریک واقعی کنید. در این فصل از تجربه مادرشدنش به زیبایی روایت می‌کند و تجربه‌های ملموس و واقعی‌اش را با زبانی ساده و تاثیرگذار با خواننده در میان می‌گذارد. راه‌حل ارائه می‌دهد و معتقد است که زنان باید در انتخاب شریک زندگی‌شان بسیار دقت کنند و کسی را پیدا کنند که شریکی برابر باشد و بتواند به‌عنوان یک همسر خوب تعهد و مسوولیت‌های زندگی مشترک را به عهده بگیرد. به خانواده و جامعه هشدار می‌دهد که با فشار آوردن به دختران برای ازدواج بستر مناسب پیامدهای منفی متعدد برای شخص و جامعه را فراهم نیاورند و در این مسیر دو نکته ضروری یادآور شده است؛ نخست آنکه جامعه و خانواده نهادهایی ساخته از زنان و مردان بوده، پس رعایت اعتدال بسیار ضروری است. دیگر اینکه در رویکردی این چنین، منفعل بودن زنان توجیهی ندارد و باید آگاه باشیم که از آفات برخی جوامع همین است که بعضی دختران گاه با تصور آنکه بار اصلی زندگی بر دوش مردان است، تلاشی برای رسیدن به موفقیت‌های کاری یا شخصی نمی‌کنند و گاه حتی ناخواسته جاه‌طلبی‌های حرفه‌ای‌شان را نیز از دست می‌دهند. تکمله این بحث بیان هدف تالیف این کتاب از کلام خود وی است که می‌گوید:

من این کتاب را نوشته‌ام تا زنان را تشویق کنم رویاهای بزرگ داشته باشند. از میان موانع راهی باز کنند و به ظرفیت کامل خود برسند. امیدوارم که هر زنی اهداف خود را مشخص کند و با ذوق به آنها دست یابد و امیدوارم که هر مردی وظیفه‌اش را در پشتیبانی از زنان در محل کار و در خانه انجام دهد. با آغاز به بهره‌گیری از استعدادهای کل جمعیت، سازمان‌های ما بهره‌ورتر و خانه‌های ما شادتر خواهند شد و فرزندانی که در آن خانه‌ها بزرگ می‌شوند، دیگر با قالب‌های ذهنی تنگ‌نظرانه عقب نگه داشته نخواهند شد. تاکید می‌کند که ما باید شکاف‌های مدیریتی را پر کنیم، موفقیت هر فرد می‌تواند موفقیت را برای نفر بعدی کمی آسان‌تر کند. ما می‌توانیم چنین کنیم برای خود، برای یکدیگر، برای دختران و برای پسرانمان. اگر حالا برای پیش‌رفتن فشار بیاوریم، موج آینده می‌تواند آخرین موج باشد. در آینده زن بودن یک مدیر ارشد به چشم نخواهد آمد. هیچ مدیر «زنی» نخواهد بود و تنها «مدیرانی» وجود خواهند داشت.

وی تاکید می‌کند که زنان آنجا که از خود کم گذاشته‌اند باید از سویی به موشکافی گذشته و از دیگر سو به موشکافی و تغییر در شرایط کنونی خود بپردازند و جایی که دیگران - زنان یا مردان- را مقصر می‌دانند، باید بدون هراس از داوری فرد یا جامعه و با تمام توان و نیرو برای دگرگون کردن وضعیت پا پیش نهند. نقش و تاثیر زنان بر یکدیگر، در باروری استعدادها و توانایی‌هایشان در محیط‌های کاری را بسیار بالا و قابل اهمیت می‌داند و معتقد است زنان خود می‌توانند با تایید و پشتیبانی یکدیگر، بیشترین سهم را در دستیابی به تعادل و از بین رفتن نگاه جنسیتی منفی در جامعه شغلی و اجتماعی داشته باشند و در این میان نکته مهم این کتاب همین است که نویسنده نمونه‌ها و شواهد حقیقی و واقعی، نه خیال‌گونه و افسانه‌ای را مطرح کرده و مسائل را به خوبی تبیین می‌کند.همان‌طور که حمیدرضا آریان‌پور، مترجم و روزنامه‌نگار در پیشگفتار این مساله را به خوبی بیان می‌کند، آنچه روشن است اینکه، تعریف درست از برابری، همه را حامی برابری خواهد کرد تا همه با هم پا پیش بگذارند. روشنگری و بعد اصلاح، در سطح فردی، خانواده و جامعه مهم است. مهم‌تر آنکه این روشنگری تفکری و دیدگاهی گرچه در لفظ از فکر می‌گوید اما هنگامی نمود پیدا می‌کند که در عمل پدیدار شود. صورت عملی این مساله این است که همه افراد جامعه متقاعد شوند که خیر عمومی در گرو حرکت دوشادوش مردان و زنان جامعه است و حال که به دلایل متعدد زنان قدری از قافله دور مانده‌اند تلاش همگانی باید معطوف به توانمندسازی زنان باشد، طبیعی است که بار اصلی چنین کاری بر دوش خود زنان است و درواقع مولف کتاب تلاش کرده همگان را برای تحقق یک هدف، هم‌صدا کند و به ما می‌گوید اگر در افزودن صدای زنان بیشتری به بالاترین سطوح موفق شویم، فرصت‌ها را توسعه و رفتار عادلانه‌تری را برای همگان بسط داده‌ایم و این طرحی است موثر برای ارتقای منزلت اجتماعی زنان و افزایش مفاهمه بین زن و مرد، پس زنان به پیش!

۱) نوشته شریل سندبرگ

مترجم حمیدرضا آریان پور

انتشارات «دنیای اقتصاد »

جهانی برابر؛ زندگی و کار بدون برچسب جنسیت