ظهور اقتصاد نوین جهانی

نویسنده: اروین ولادوفسکی گروه ترجمه: انقلاب صنعتی منجر به ایجاد شرکت‌های کوچک و بزرگ فراوانی شد که در آنها افراد برای تولید کالا و خدمات در کنار یکدیگر کار می‌کردند. داشتن شغلی خوب به معنی کار در چنین شرکت‌هایی بود. این کارکنان، که اکثرشان عضو اتحادیه‌ها بودند، از امنیت نسبی، ثبات شغلی و برخی از مزایای شرکت ازجمله بیمه درمان، واکسیناسیون و حقوق بازنشستگی بهره‌مند می‌شدند.

به گزارش وال استریت ژورنال، این عصر سرمایه‌داری شرکتی که مشخصه آن نهادهای دارای نظام سلسه مراتبی بود، در دوره پس از جنگ جهانی دوم در آمریکا به اوج خود رسید. اما آن دوران مدت‌هاست که سپری شده است. در سال‌های اخیر این سازمان‌های دارای حرکت کند قادر نبودند خود را با تغییر سریع تکنولوژی و بازارها منطبق کنند و از یکسو افراد، دیگر تصور نمی‌کنند که وفاداری به یک شرکت به معنی امنیت شغلی با مزایای خوب است.

در اینجا شاهد ظهور پدیده‌ای هستیم که نشریه اکونومیست آن را اقتصاد تقاضا محور می‌نامد. این نشریه می‌نویسد: «از دهه ۱۹۷۰ شغل‌های تولیدی یا به صورت خودکار درآمده‌اند یا به خارج برون‌سپاری شده‌اند و شرکت‌های بزرگ استخدام مادام‌العمر را رها کرده‌اند به طوری که ۵۳ میلیون آمریکایی به صورت آزاد کار می‌کنند.»

اما اکنون «اقتصاد اشتراکی» (اقتصادی که با اجاره دادن و اجاره کردن هر نوع کالا از طریق اینترنت شکل می‌گیرد) در حال تکامل است. ارتباطات فراگیر، نیروی کار آزاد و هزینه پایین مبادله موجب خلق شرکت‌های تقاضا محور می‌شود. دو نیروی قدرتمند روند حرکت به سمت کارکنان تقاضا محور را سرعت بخشیده و آن را به بخش‌های بیشتری از اقتصاد کشانده است. نخستین نیرو، دسترسی به قدرت کامپیوتری فراگیر و ارزان، اپلیکیشن‌های پیشرفته و خدمات مبتنی بر رایانش ابری (ارائه فضا برای ذخیره داده‌های عظیم افراد و شرکت‌ها) است. یعنی کارهای پیچیده، مانند برنامه‌نویسی کامپیوتر یا نوشتن متن حقوقی، به اجزای تشکیل‌دهنده تجزیه می‌شود و در اختیار متخصصان سراسر جهان قرار می‌گیرد.

نیروی عظیم دیگر، تغییر عادات اجتماعی است. کارل مارکس می‌گوید جهان به مردمی تقسیم می‌شود که مالکیت ابزار تولید را در اختیار دارند یعنی ثروتمندان بیکاره و مردمی که برای این ثروتمندان کار می‌کنند. اما در حقیقت جهان به طور فزاینده بین افرادی تقسیم شده است که پول دارند اما وقت ندارند و مردمی که وقت دارند اما پول ندارند. اقتصاد تقاضا محور روشی را برای این دو گروه فراهم می‌کند که با یکدیگر معامله کنند.

برای درک بهتر این اقتصاد تقاضا محور نوظهور که همان اقتصاد اشتراکی تکامل یافته است، باید تغییر ماهیت شرکت‌ها را در طول زمان مورد بررسی قرار داد. ساختار درونی شرکت‌ها برای مدت‌های طولانی مورد مطالعه قرار گرفته است. از مشهورترین افرادی که در این زمینه کار کرده، رونالد کوز برنده جایزه نوبل اقتصاد است. او در سال ۱۹۳۷ مقاله‌ای را با نام «ماهیت شرکت» منتشر کرد و در آن شرح داد که یک شرکت باید قادر باشد ارزان‌ترین و سودآورترین کالاها و خدمات را بیابد و قراردادهای آنها را از طریق کارآمدترین بازار همگانی منعقد سازد.

اما نقدشوندگی در این بازارها آسان نیست. هزینه‌های مبادله، در خرید کالاها و خدمات در خارج از شرکت نمود پیدا می‌کند. مانند جست‌وجو برای افراد مناسب، مذاکره برای بستن قرارداد، هماهنگی کارها، مدیریت مالکیت معنوی و امثال این. بنابراین شرکت‌ها برای مدیریت کارها، تلاش می‌کنند آنها را ساده‌تر و ارزان‌تر کنند.

شرکت می‌تواند به توسعه خود ادامه دهد و افراد بیشتری را استخدام کند تا زمانی که این اقدام کم‌هزینه‌تر از کسب خدمات بیشتر در بازار باشد. اما درمورد آنچه درون شرکت به صورت موثر تولید می‌شود، محدودیت وجود دارد. همچنین درمورد میزانی که یک شرکت می‌تواند با حفظ رقابت‌پذیری با دیگر شرکت‌ها بزرگ شود، محدودیت‌هایی وجود دارد. این توسعه به‌طور کلی موجب به وجود آمدن سازمان‌های بزرگ و سلسله مراتبی چندلایه می‌شود.

لایه‌های مدیریتی و کارکنان بیشتر موجب بوروکراتیک شدن سازمان می‌شود و این مساله تاثیر قابل توجهی بر توانایی پذیرش سریع ایده‌ها و تکنولوژی‌های جدید درهنگام تغییر شرایط بازار دارد. شرکتی که به خوبی مدیریت شده باشد تلاش می‌کند بین آنچه درون و بیرون از شرکت انجام می‌گیرد یک تعادل مطلوب ایجاد کند. پیشرفت‌های حاصل شده در فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطی تاثیر شگرفی بر ساختار شرکت‌ها دارد. تغییرات اساسی در ساختار شرکت‌ها و کل جریان کالا و خدمات در اقتصاد صورت گرفته است. کاهش هزینه‌های مبادله و هماهنگی، به تجزیه سازمانی منجر می‌شود به طوری که شرکت‌ها به سازمان‌های کوچک‌تر و کوچک‌تر تجزیه و حتی به تامین‌کنندگان مستقل تبدیل می‌شوند. همزمان، «صرفه‌جویی به مقیاس» و «اثر شبکه‌ای» منجر به ادغام سازمانی می‌شود. صرفه‌جویی به مقیاس مفهومی در اقتصاد خرد است که به کسب مزیت کاهش هزینه در اثر افزایش حجم تولید اشاره دارد. اثر شبکه‌ای نیز تاثیری است که یک استفاده‌کننده از یک کالا یا خدمات بر ارزش آن دارد. تجزیه و ادغام کم و بیش در شرکت‌ها و اکوسیستم‌های مختلف با یکدیگر همزیستی دارند.

اما در چنین اقتصادی آینده کار به کدام سمت می‌رود؟ نشریه اکونومیست می‌نویسد: «کارکنان آزادی که در لحظه مورد نیاز در دسترس هستند، ماهیت شرکت‌ها و ساختار مشاغل را تغییر خواهند داد. درحال حاضر اکثر افراد با خود کامپیوتر حمل می‌کنند و می‌توانند با یکدیگر در ارتباط باشند، از مکان یکدیگر باخبر شوند، شبکه‌های اجتماعی یکدیگر را بشناسند و مانند آن. بنابراین هزینه‌های مبادله مربوط به پیدا کردن افراد برای انجام کارها به شدت کاهش خواهد یافت.»

ارتباطات فراگیر و هزینه‌های بسیار پایین مبادله موجب ظهور طبقه جدیدی از شرکت‌ها، یعنی شرکت‌های تقاضامحور می‌شود. هدف این شرکت‌ها این است که مشتریان و عرضه‌کنندگان کالاها و خدمات را از طریق سیستم‌عامل‌های پیشرفته و اپلیکیشن‌های نوآورانه به یکدیگر متصل کنند. طی چند سال اخیر شرکت‌های فراوانی از این دست ظهور کرده‌اند. این شرکت‌های تقاضا محور جدید تلاش می‌کنند به برندهای قابل اطمینان در بازارهای هدف تبدیل شوند، اما به جای تکیه بر نیروی کار کلاسیک، به نیروی کار آزاد وابسته هستند. نشریه اکونومیست نسبت به شانس اکثر این شرکت‌ها بدبین است و سه مانع بالقوه را بر سر راه پیشرفت این شرکت‌ها می‌بیند. نخست، به دلیل اینکه شرکت‌های تقاضامحور به طور کلی تلاش می‌کنند تا حد امکان هزینه‌هایشان را پایین نگه دارند، برای آموزش، مدیریت و انگیزه دادن به نیروی کار آزاد خود با مشکلاتی روبه‌رو خواهند شد. علاوه براین، درشرایطی که اقتصاد درحال احیا شدن است، جذب نیروی کار دارای مهارت بالا و کم‌هزینه برای این شرکت‌ها دشوارتر خواهد بود.

مانع بالقوه دیگر، مشکلات قانونی و سیاسی است که این شرکت‌ها با آن رو‌به‌رو خواهند شد. «مقیاس‌پذیری» نیز مشکلی است که این شرکت‌ها ممکن است با آن مواجه شوند. مقیاس‌پذیری ویژگی مطلوبی از یک سیستم، شبکه یا فرآیند است که به میزان آمادگی آن برای افزایش عملکرد در هنگام افزایش بار کاری دلالت می‌کند.

نشریه اکونومیست این پرسش را مطرح می‌کند که این اقتصاد تقاضامحور چه نوع جهانی را به وجود خواهد آورد؟ این نشریه می‌نویسد: «افراد بدبین نگران هستند که وضعیت افراد به وضعیت قرن ۱۹ تنزل یابد. در آن زمان انبوهی از کارگران بارانداز در محوطه اسکله‌ها صف می‌کشیدند تا پیمانکاری آنها را استخدام کند. اما حامیان این نوع اقتصاد معتقدند این نوع اقتصاد، جهانی را به وجود می‌آورد که در آن هرکس می‌تواند زندگی خودش را کنترل کند و کاری را که می‌خواهد در زمانی که می‌خواهد انجام دهد. این دو گروه باید به خاطر داشته باشند که اقتصاد تقاضامحور برای کارکنان موقت کار دائمی ایجاد نمی‌کند، بلکه بهره‌برداری از نیروی کار موقتی به شیوه‌ای است که برخی مشکلات را بهبود خواهد بخشید، اما برخی دیگر را تشدید خواهد کرد. اقتصاد تقاضامحور برای افرادی که ثبات را به انعطاف‌پذیری ترجیح می‌دهند، تجربه خوشایندی نخواهد بود. اما به سود افرادی است که انعطاف‌پذیری را به امنیت شغلی ترجیح می‌دهند.»