علی رضیانی کتابفروش «کتاب گران شده است و ما دیگر نمی‌توانیم کتاب بخریم» این جمله‌ای است که هرروز از زبان مشتریان ِکتابفروشی می‌شنوم. بحث گرانی کتاب دو، سه سالی است که در جامعه ما مطرح شده است و این زنگ خطری است برای پایین آمدن ِ سرانه مطالعه در کشور. برای پرداختن به این بحث لازم است که به جمله ابتدایی برگردیم. منظور ِ ما از اینکه «کتاب گران شده است» چیست؟ دو مفهوم کلی از این جمله استنتاج می‌شود:

۱-برداشت اول این است که قیمت کتاب نسبت به سالیان گذشته افزایش زیادی داشته است و این عاملی است برای کتاب نخریدن ِ ما. به نظر می‌رسد این پاسخ دم دستی وغیرموجه است. چرا که درهمین بازه زمانی، خودرو تولید ِ داخل ۷ میلیون تومانی نیز ۳۰۰ درصد افزایش قیمت داشته و به ۲۱ میلیون تومان رسیده است.

چه اتفاقی برای بازار خودرو افتاد؟ چند ماهی بازار در شوک این افزایش قیمت ماند و سپس از آنجا که مشتری به این محصول احساس نیاز می‌کرد، خودرو گران را خرید. مشاهدات من و سایر همکارانم درکتابفروشی‌های شهر تهران نیز نشان می‌دهد که همین اتفاق برای بازار کتاب نیز افتاده است.

یعنی کسانی که مشتریان حرفه‌ای کتاب بودند و به این محصول احساس نیاز می‌کردند، پس از شوکی چند ماهه دوباره روی خوش به این محصول نشان دادند و تغییری در کمیت خرید خود ایجاد نکردند.

گران شدن کتاب بیشترین تاثیر را روی مشتریان گذری داشته است. منظور از مشتریان گذری کسانی است که شاید فصلی یک کتاب می‌خریدند و حالا این گرانی دستاویزی برای این گروه شده است تا بهانه‌ای برای کتاب نخواندن خود داشته باشند.

۲- برداشت دوم این است که قیمت کتاب نسبت به سایر اجناس گران‌تر شده است. این نیز یک تصور است. همه ما صف‌های عریض و طویل رو به روی رستوران‌های لوکس پایتخت را دیده‌ایم. همه ما حاضریم که خانواده خود را به یک رستوران متوسط پایتخت دعوت کنیم و چندین هزار تومان پول پرداخت کنیم اما برای خرید یک کتاب چند هزار تومانی هزار ویک بهانه اقتصادی می‌آوریم.

عده‌ای عامل پایین بودن سرانه مطالعه در ایران را گرانی کتاب می‌دانند اما به راستی آیا قبل ازگرانی کتاب، سرانه مطالعه کشور بالا بود ؟! ریشه کتاب نخواندن ما را باید در عوامل فرهنگی جست و نه در عوامل اقتصادی.

کتاب گران نیست، ما دوست داریم تصور کنیم که کتاب گران است. ما کتاب نمی‌خوانیم زیرا نیازی به کتاب احساس نمی‌کنیم.