نوشته: Jeffrey Fermin ترجمه: محمدمهدی قره‌خانی معمولا همزمان با اینکه سازمان رشد می‌کند و توسعه می‌یابد، خلاقیت آن رو به کاهش می‌گذارد. اما برای جلوگیری از این حرکت چه می‌توان کرد؟ یکی از بهترین مزیت‌های کار کردن در یک استارت آپ، نیاز به بهره‌مندی از خلاقیت توسط تمام کارکنان آن است. در این سطح، تیم‌های کوچکی داریم که اعضای آن با تکیه بر یکدیگر تلاش پیوسته‌ای دارند تا هر یک به بالاترین سطح خلاقیت خود برسند.ما به داشتن ایده‌ها و مفاهیمی که به رشد سازمان کمک کند نیاز دائمی داریم؛ در این مورد خاص به دنبال کشاندن افراد بیشتری به سایت خود هستیم. حال زمانی که آنها در سایت ما باشند، چه کاری را می‌توانیم انجام دهیم تا تجربه‌ای سودمند برای آنها رقم زده باشیم؟با توجه به آنچه که من تا کنون دیده‌ام کسانی که سابقه کار در استارت آپ دارند عموما در سازمان‌های بزرگ کارآیی خوبی از خود نشان می‌دهند؛ زیرا می‌توانند به‌سادگی هرآنچه در این سازمان‌ها در حال انجام است را شناسایی کرده و روش‌های مناسبی (یا غیرمعمول) برای داشتن عملیاتی ناب‌تر، سریع‌تر و بهینه‌تر پیشنهاد کنند. حال سازمان‌های متوسط و بزرگ برای باقی ماندن در فضای خلاق چه کاری می‌توانند انجام دهند؟ بیایید ابتدا نگاهی بیندازیم به کارهایی که خلاقیت را از بین می‌برند.

چه چیزی خلاقیت را می‌کشد؟

درست است، خود را بزرگ دانستن خلاقیت را می‌کشد. زمانی که شخص خود را بزرگ‌تر از آنچه واقعا هست بداند، ناخواسته در جهت زیان به خود قدم برمی‌دارد؛ زیرا پیوسته در این گمان است که در مقایسه با همکاران خود کارمندی بهتر، رهبری بهتر و شخصی بهتر است.افراد خودنما و مغرور موجب از بین بردن رشد می‌شوند. اگر شما در محیطی کار کرده باشید که یک کارمند نادان یا فردی که مقید نباشد حضور داشته باشد؛ باید با این مساله مواجه شده باشید. این نوع افراد تمام تلاش خود را می‌کنند تا ایده‌های آنان عملی شود و همیشه کارهای خود را در اولویت بالاتری از همکاران خود قرار می‌دهند. شخصیت شما می‌تواند برای کارتان تبدیل به یک مانع شود. اگر شما به عالی بودن خود اعتقاد داشته باشید، این مرگ خلاقیت‌تان خواهد بود.شرکت‌های آینده نگر می‌خواهند محیطی شاد و نتیجه گرا خلق کنند؛ زیرا به خوبی می‌دانند سرمایه‌گذاری برای شادی، سلامت و انگیزش افراد، بازگشتی چشمگیر خواهد داشت.اما متاسفانه تمام کارمندان از خودگذشته نیستند و در چنین شرایطی، ایجاد محیطی دلخواه با حضور افرادی خودبزرگ‌بین که حتی اخلاقیات سایرین را هم کم کم تنزل می‌دهند، کار دشواری است. اما بهترین راه برای منطقی کردن افراد خودنما و مغرور این است که به آنها بگوییم چگونه رفتار آنها موجب از بین بردن جو مثبت محیط می‌شود و گوشزد کنیم باید به نظرات و ایده‌های سایرین هم توجه داشته باشند. اینکه خواسته ما از آنها این است که کارهایی عالی را همراه با بقیه افراد انجام دهند.

هنگامی‌که شما گروهی از افراد را دارید که منیت خود را کنار گذاشته و با هم همراه می‌شوند، خواهید دید کارها بسیار بهتر و راحت‌تر انجام می‌گیرد و افراد لذت بیشتری می‌برند. این مفهوم که قدرت در کار گروهی است درست است؛ اما تنها زمانی صدق می‌کند که تمام افراد هماهنگ بوده و خواسته‌های شخصی خود را درگیر نکنند؛ زیرا حضور افراد خودخواهی که دنبال مقاصد شخصی خود هستند همچون مانعی بر سر راه خلاقیت و نوآوری عمل کرده و از اثرگذاری مفهوم فوق می‌کاهد.

مدیرانی خلاق و نوآور را برگزینید

مدیران موفق به این دلیل موفق شناخته می‌شوند که قادرند آگاهانه افراد را به سطحی از توانمندی هایشان برسانند که پیش از این گمان می‌کردند دور از دسترس است. بنابراین زمانی‌که شرکت می‌خواهد به افراد قدرت دهد، باید اطمینان حاصل کند این قدرت را در اختیار کسانی قرار می‌دهد که ریسک‌پذیر بوده و کارهایی جدید انجام می‌دهند.مدیران خلاق می‌کوشند راهی جدید برای برانگیختن انگیزش کارکنان بیابند. آنها همواره به دنبال پیدا کردن شیوه‌ای برای بهتر کردن عملکرد افراد در قالب یک گروه نیز هستند. هیچ‌کس دوباره چرخ را اختراع نخواهد کرد، اما می‌توان آن را درخشان‌تر کرد.هیچ وقت به افراد نگویید کارها را چگونه انجام دهند؛ فقط به آنها کار را معرفی کنید. آنگاه نبوغ آنها است که شما را شگفت زده خواهد کرد. مشکلی که در صورت انتخاب مدیری غیرخلاق با آن مواجه خواهید شد این است که آنها منطقه آرامشی برای خود خواهند یافت، موضوعی که فرهنگ بی‌تحرکی و رکود را در شرکت شما تبدیل به یک عادت خواهد کرد. این همان دلیل تنفر شخصی من از الگوی قدیمی مدیریت است، جایی که مدیری به سختی نام کارکنان خود را می‌داند فقط برای شکایت بر سر کارمندان یا خواستن انجام کاری است که به بیرون دفتر خود می‌آید.آنها معمولا راهی برای پیشبرد کارها پیدا می‌کنند و برای همیشه به همان راه اتکا می‌کنند و به محض اینکه یکی از افراد کمی از مسیر برنامه منحرف شود یا شیوه‌ای جدید را امتحان کند، عصبانیت آنها فوران می‌کند. درست در نقطه مقابل این مدیران، رهبر خلاق است که با آغوش باز کارمندی را که شیوه‌ای جدید امتحان کرده پذیرا بوده و شیوه جدید را برای بررسی امکان عملی بودن آن امتحان می‌کند. بنابراین برای خلق فرهنگی نوآور و خلاق، به نقش رهبری توجه داشته باشید. کاری کنید که تفکر رهبران و کارکنان همچون تیم ورزشی شود.یک تیم ورزشی همچون یک اداره است. زیرا در آن شما رهبرانی و هم تیمی‌هایی خواهید داشت که با یکدیگر در رقابتند. اما از همه مهم‌تر در این مجموعه افرادی با شخصیت‌ها و سابقه‌ها متفاوت خواهید داشت که برای رسیدن به هدفی مشترک گرد یکدیگر آمده‌اند.

داشتن رهبری روشنفکر که به اندازه کافی جرات امتحان کارهای جدید را داشته باشد برای رسیدن به نقطه‌ای که اشاره کردم ضروری است. رهبرانی که به افراد فضایی را برای اینکه خودشان باشند می‌دهند و محیطی راحت را برای کارکنان فراهم می‌کنند.خیلی عالی است که آزادی را با تلاش و به آن اندازه که می‌خواهید در محیط برقرار سازید. تا آنجا که از رسیدن تیم به هدف اصلی خود مطمئن باشید؛ یا به ترجمان کسب‌وکار امروزی آن، به ارزش‌های محوری شرکت پایبند باشید. وقتی شما محیطی آزاد و مولد دارید، نتایج دور از دسترس نخواهد بود. افراد در آن کم‌کم با یکدیگر همراه شده و شما به کارهای برجسته بیشتری در مقایسه با قبل دست خواهید یافت.