دکتر محمود سریع‌القلم کتاب «ایران و جهانی شدن» خود را به سیاستمدارانی تقدیم کرده که «خارج از حوزه تخصصی خود، سمتی را قبول نکرده‌اند». به نظر می‌رسد این تقدیمی استاد روابط بین‌الملل دانشگاه شهید بهشتی در میان دولتمردان جمهوری اسلامی از تعداد انگشتان یک دست بالا نرود، چرا که در طول سال‌های گذشته عموما افرادی بر راس کار قرار گرفته‌اند که تخصص و مطالعه لازم را در آن حوزه کاری نداشته‌اند. تصمیم‌ها و سیاست‌گذاری‌های اقتصادی دولت در سه دهه گذشته این پرسش را به وجود آورده که چرا اغلب افرادی بر مسند کار قرار گرفته‌اند که آگاهی کامل و دقیقی از علم اقتصاد نداشته‌اند. این پرسش نیز در حوزه علوم سیاسی نیز مطرح است، زیرا سیاستمدارانی در راس امور بوده‌اند که اغلب تخصص‌شان یا مهندسی بوده یا پزشکی. به نظر می‌رسد نبود تخصص‌گرایی در عرصه علوم انسانی و به کار گذاشتن افراد در پست‌های غیرتخصصی‌شان به‌ویژه در حوزه‌های سیاسی و اقتصادی سبب شده تصمیم‌های غیر دقیق و گاه نابجایی گرفته شود و هزینه‌های زیادی را به کشور وارد کند. این موضوع در بخش اقتصاد بیش از بخش‌های دیگر به چشم می‌خورد و باعث شده سیاست‌گذاری‌های اقتصادی به سمتی هدایت شود که در مواردی حتی از اصول اولیه و آزمون شده نیز فاصله بگیرد. حال سوال اینجاست؛ دولت کنونی که از اقتصادانان سرشناسی بهره گرفته تا چه حد می‌تواند فرهنگ موجود در مدیریت اقتصادی کشور را اصلاح کند و حرف اقتصاددانان خود را به کرسی بنشاند.