سرگئی گوریف، دانیل تریس‌مان‌می

یادداشت‌نویسان نیویورک‌تایمز

تصاویر استاندارد از دیکتاتورهای قرن بیستم از یک الگوی ثابت پیروی می‌کرده و مبتنی بر خشونت بوده است. در قرن بیستم، در سیستم‌های توتالیتر، با ستمگرانی مانند استالین، هیتلر و مائو مواجه بودیم که گاهی به دلیل نشر ایدئولوژی غیر، موجب مرگ میلیون‌ها نفر شدند. مردان قدرتمندی همچون «موبوتو سسه سکو» هم، در زئیر حمامی از خون به راه می‌انداختند.

اما در دهه‌های اخیر، دولت‌های اقتدارگرا از یک تکامل ویژه برخوردار شده‌اند که از ویژگی‌های عصر رسانه‌های جهانی، وابستگی‌های متقابل اقتصادی و فناوری اطلاعات اقتباس شده است. دیکتاتورهای نرم، روی قدرت، خفه کردن مخالفان و از بین بردن کنترل و توازن تمرکز می‌کنند و کمتر به خشونت متوسل می‌شوند.

رهبران غیرآزادی‌خواه، تهدیدی برای تغییر شکل نظم جهانی هستند و قصد دارند تا اصول خودشان را جایگزین آزادی و قانون کنند و البته به شکل ناقصی مورد تایید غرب قرار گرفته‌اند. غرب در این میان نیاز دارد به یک فهم کلی از این نوع رژیم‌ها برسد و برای مقابله با آنها یک سازوکار اساسی فراهم کند.

هنوز کشورهایی هستند که از الگوهای پیشین دیکتاتوری، مبتنی بر خون به راه انداختن پیروی کنند. کره‌شمالی یکی از این کشورها است اما بیشتر کشورهای دیکتاتوری، الگوهای خود را عوض کرده‌اند.

در سال ۱۹۸۲، ۲۷ درصد از کشورهای غیردموکراتیک، با اتهام کشتار دسته‌جمعی مواجه بودند اما در سال ۲۰۱۲ این مورد تنها به ۶‌درصد رسیده است. برای همین دوره، در کشورهای غیردموکراتیک، عدم برگزاری انتخابات پارلمانی از ۳۱ درصد به ۱۵ درصد رسیده است. این تغییر آب و هوا از زمان «لی کوان یو» از سنگاپور آغاز شد، کسی که نهادهای پارلمانی را با محدودیت‌های سخت اجتماعی همراه کرد و اقدام به دستگیری گسترده سیاستمداران کرد و بارها مطبوعات را به دادگاه‌ها کشاند. در مقابل اتخاذ سیاست‌های دوستانه در حوزه تجاری، به رشد تحکیم قدرت او کمک فراوانی کرد.

مستبد‌های تازه از راه رسیده، در واقع در یک انتخابات منصفانه پیروز میدان شده‌اند. برای مثال چاوز در انتخابات سال ۱۹۹۸، در انتخاباتی که زیر نظر ناظران بین‌المللی برگزار شده بود و از شفافیت بالایی هم در انتخابات تاریخ ونزوئلا برخوردار بود، پیروز میدان شد. افزایش محبوبیت یک راه مقرون به صرفه‌تر از کشتار و ترور مخالفان است. آقای اردوغان با سوءاستفاده از محبوبیتی که به دست آورده بود، ابتدا یک همه‌پرسی برگزار کرد و بر اساس نتایج آن، دست به اصلاح قانون اساسی ترکیه زد.

مستبدان جدید، با استفاده از رسانه‌های جمعی، سانسور سیستماتیک، حقه‌های اطلاعاتی، به‌گونه‌ای عمل می‌کنند تا شهروندان خود را قانع کنند که آنها از همه آلترناتیوها قوی‌تر هستند و مزیت بیشتری دارند. آنها عموما سعی دارند از شعاراستفاده کنند. به‌عنوان مثال آقای اوربان در مجارستان همواره صحت سیاست‌های اتحادیه اروپا را به استهزا گرفته است در حالی که به‌دنبال کمک‌های بیشتر از سوی کشورهای این حوزه است. زمانی که چرخه اقتصادی این نوع رهبران خوب کار می‌کند آنها انتقاد را یک نعمت می‌دانند اما در زمان‌های سخت‌تر دست به سانسور می‌زنند. خودکامگان جدید، با استفاده از قراردادهای تبلیغاتی، به صاحبان رسانه، رشوه پرداخت می‌کنند. آنها با سیاست تهدید و تشویق، اقدام به خرید طرفدار می‌کنند. دیکتاتوری جدید ترجیح می‌دهد برای شبیه‌سازی رقابت، در ظاهر یک اپوزیسیون را برای خود حفظ کند. این‌گونه انتخابات محبوبیت دوباره رئیس را اثبات می‌کند. در قزاقستان، انتخاب مجدد نور سلطان نظربایف با رای ۷/ ۹۷ درصدی همراه بود.

فناوری‌های تبلیغاتی که پیش‌تر برای شرکت‌های فورد و قوطی‌های پپسی استفاده می‌شده، دوباره به کار گرفته شده است. آقای پوتین، «کتچم»، یک شرکت روابط عمومی غربی را برای لابی‌های مدنظر کرملین در غرب وارد کارزار کرده است. در این میان حتی نام رهبران سابق غربی نیز به‌عنوان مشاوران این افراد دیده می‌شود. برای مثال نظربایف، تونی بلر، نخست‌وزیر سابق بریتانیا را برای کمک به حکومت خود به استخدام در آورده بود. افزون بر موارد گفته شده، خودکامگان جدید کمتر از خشونت استفاده می‌کنند. اختراع کلیدی آنها همین موضوع بوده است. هیتلر دشمنان خود را ذوب می‌کرد. موبوتو مخالفانش را به دار می‌آویخت و عیدی امین در اوگاندا، بدن مخالفانش را خوراک تمساح‌های خود می‌کرد. استراتژی آنها مشخص بود: «مردم را بترسانند.»

خودکامگان جدید اما نازک نارنجی نیستند، آنها می‌توانند اعتراضات غیرمسلح را سرکوب کنند اما خرج کردن خشونت می‌تواند ماهیت واقعی آنها را نشان دهد و موافق را به مخالف تبدیل کند.

دیکتاتورهای امروزی زمانی که یک ژورنالیست یا فعالان مخالف کشته می‌شوند، دست به انکار موضوع می‌زنند. به مورد لئونید کوچما، رئیس‌جمهوری سابق اوکراین توجه کنید. یک نوار از او که دستور ربودن یک روزنامه‌نگار را صادر کرده بود، منتشر شد و بعدها نیز جسد همان روزنامه‌نگار در این کشور پیدا شد، نتیجه چه شد؟ نتیجه به انقلاب نارنجی ختم شد و رقبای کوچما را به سرکار آورد.