چشمهای قبله عالم از کاسه بیرون زد!
گروه تاریخ و اقتصاد: صبح حمام رفتم. نزدیک ظهر درب خانه رفتم. شرفیاب حضور مبارک شدم، دیدم قبله عالم کبک سهروزه با کباب جگر بلدرچین میل فرموده به اسهال افتادهاند. تکدر خاطر داشتند. فیالواقع خوف کردم. مخصوصا که حکیم طولوزان هم فرانسه رفته. شاه فرمودند فلانی این شکمروش را چه کنیم؟ عرض کردم پادشاه فرانسه اینطور مواقع استفراغ میفرمایند. آب روی آتش را میماند. قبله عالم ظرف خواستند. هرچه انگشت زدند مفید نیفتاد. فرمودند: فلانی تو انگشت بزن. چاکر دوسهبار انگشت زدم. دیدم چاره نمیشود.
گروه تاریخ و اقتصاد: صبح حمام رفتم. نزدیک ظهر درب خانه رفتم. شرفیاب حضور مبارک شدم، دیدم قبله عالم کبک سهروزه با کباب جگر بلدرچین میل فرموده به اسهال افتادهاند. تکدر خاطر داشتند. فیالواقع خوف کردم. مخصوصا که حکیم طولوزان هم فرانسه رفته. شاه فرمودند فلانی این شکمروش را چه کنیم؟ عرض کردم پادشاه فرانسه اینطور مواقع استفراغ میفرمایند. آب روی آتش را میماند. قبله عالم ظرف خواستند. هرچه انگشت زدند مفید نیفتاد.
فرمودند: فلانی تو انگشت بزن. چاکر دوسهبار انگشت زدم. دیدم چاره نمیشود. خیلی پریشانخاطر شدم. دستم را تا آرنج فرو کردم توی حلق مبارک. دیدم چشمهای قبله عالم دارد از کاسه بیرون میزند. در این بین، تاجر سوئیسی که اجازه ورود دارد، وارد شد. چیزی نمانده بود پس بیفتد. گفت: فلانی شاه را کشتی. گفتم: علاج اسهال است. گفت حکما باید دستت را بیرون بکشی الان است که قبله عالم «سقط» شوند. دیدم سگرمههای قبله عالم در هم رفت. عرض کردم: فارسی خوب نمیداند. قدری آرام شدند. دستم را که بیرون کشیدم، بندگان همایونی صدای مهیبی بیرون دادند. راه پایین که باز بود، راه بالا هم باز شد. هرچه انتظار کشیدیم، بند نیامد. فرستادم دنبال حکیم کرمانشاهی که بیاید لااقل یک طرف را سد کند. هرطور بود قبله عالم را خواباندیم. تا فردا چه شود.
خاطرات اعتمادالسلطنه وزیر انطباعات (چاپ و نشر) در دوران ناصرالدین شاه، وزیر به کوشش ایرج افشار
ارسال نظر