دنیای اقتصاد: روز گذشته در نخستین همه‌پرسی یونان طی ۴۱ سال اخیر، رای‌دهندگان شرایط مطرح شده در طرح نجات مالی بین‌المللی را نپذیرفتند. این انتخابات که با مشارکت ۶۰ درصدی مردم یونان برگزار شد، واکنش‌های متعددی داشتند. برخی از تحلیلگران این نتایج را پیروزی دموکراسی توصیف کردند، اما برخی کارشناسان این انتخابات را ناشی از رویکرد عوام‌گرایانه نزد سیاستمداران این کشور دانستند. «دنیای اقتصاد» در این گزارش به بررسی گرایش احزاب و گروه‌های سیاسی اروپا به پوپولیسم پرداخته است.


«بیش از 20 درصد از میزان مشارکت جمعیت در انتخابات کشورها کاسته شده است و به‌طور میانگین میزان عضویت مردم در احزاب و گروه‌های سیاسی حدود 40 درصد کاهش یافته است.» اینها از جمله یافته‌های پژوهشی است که روند 30 تا 40 سال اخیر انتخابات،‌ تغییر و تحولات حزب‌ها و نیز اعتراض‌های مردمی را در کشورهای اروپایی و برخی دیگر از کشورهای جهان مورد مطالعه قرار داده و طی گزارشی جامع، به دلایل ظهور گروه‌های سیاسی و حزب‌هایی با خصوصیات «عوام‌گرایانه» یا مردم‌پسند و گرایش اکثریت به آن گروه‌ها پرداخته است. چنانکه در این مطالعه نشان داده شده است، گرایش به سمت احزابی که در ادبیات سیاسی «پوپولیست» خوانده می‌شوند، اختصاص به کشورهای فقیرتر، سنتی‌تر یا با دیگر مشخصه‌های فرهنگی و جمعیتی نداشته و می‌توان جان گرفتن پوپولیسم‌ را در همه کشورها، بالاخص غالب کشورهای اروپایی مشاهده کرد. عمیق‌تر شدن شکاف میان طبقه‌ای که می‌توان آن را طبقه «نخبه» اطلاق کرد با عوام جامعه، موضوعی است که این پژوهش آن را دلیلی برای آنچه «بحران دموکراسی در اروپا» می‌نامد، بیان‌کرده و به این می‌پردازد که افتراق ایجاد شده میان نخبگان و عوام جامعه ریشه در تمایز جهان‌بینی این دو و ارزش‌هایی است که ایشان به آن باور دارند.


پهنه وسیع پوپولیسم

فاصله ‌گرفتن جریان‌های سیاسی اصلی از پایگاه‌های سنتّی مردمی در کشورها سبب شده گروه‌هایی پا به عرصه سیاست بگذارند که به‌رغم دوره کوتاه فعالیت خود، هواداران و حتی اعضای رسمی قابل توجهی را به خود جذب کرده‌اند. در اروپا به‌طور خاص، غالب این گروه‌ها اهداف یا شعارهایی نظیر فاصله گرفتن از اتحادیه اروپا، مخالفت با سیاست‌های ریاضتی اقتصادی یا محدود کردن پدیده مهاجرت را دنبال می‌کنند. انتظار می‌رود انتخابات در ۱۰ کشور اروپایی در سال ۲۰۱۵ با حضور این بازیگران تقریبا نوظهور اما پرطرفدار سیاسی، دستخوش حوادث و نتایج غیرمترقبه‌ای شود. از جمله این ۱۰ انتخابات، انتخابات یونان در ماه ژانویه امسال بود که حزب «سیریزا» توانست اکثریت آرا را به دست آورد. حاکم شدن سیریزا که سرسختانه مخالف سیاست‌های ریاضتی و چارچوب‌هایی است که اروپا قصد دارد در رابطه با بدهی‌های مالی یونان اعمال کند، می‌تواند موجب خروج قریب‌الوقوع یونان از حوزه مالی یورو شود.


در بریتانیا حزب مهاجرت-ستیز و اروپا-گریز UKIP‌ در انتخابات سال گذشته پارلمان اروپا برنده شد و این علامتی برای به‌دست آوردن آرای بیشتر برای کسب کرسی‌های مجلس این کشور در آینده می‌تواند تلقی شود. همچنین در دانمارک یا فنلاند نیز می‌توان از حزب‌های «خلق دانمارک»‌ و «‌فنلاندی‌های راستین» نام برد که گرایشات مشابهی داشته و در سال‌های اخیر توانسته‌اند به مقدار قابل توجهی درصد آرای مردمی خود را افزایش دهند. نمونه‌های مشابهی را نیز می‌توان در کشورهای دیگری چون فرانسه، اسپانیا، سوئد، آلمان یا ایرلند مثال زد. حتی در آمریکا نیز «تی پارتی» یا همان «حزب چای»، شاخه‌ای منشعب شده از حزب جمهوری‌خواه است که مشخصه‌های پوپولیستی، محافظه‌گری و نیز لیبرال را توامان دارد که آرمان‌هایی را مانند همتایان اروپایی خود دنبال می‌کند. پا به عرصه وجود گذاشتن این حزب به‌طور جدی پس از وقوع بحران مالی 2008 بود و شعارهایی را برای نظارت‌های مالی گسترده و محدود کردن دولت مطرح می‌کرد.


با گذار از بحران مالی اما شعارهای این حزب به سمت مخالف با سیاست‌های مهاجرپذیری دولت اوباما چرخش کرده است. همان‌طور که این پژوهش نتیجه‌گیری می‌کند، رواج پدیده احزاب با گرایش‌های عوام‌گرایانه در جوامع کشورهای اروپایی اختصاص به جغرافیای خاصی نداشته و در کل پهنه اروپا می‌توان آن را مشاهده کرد. به‌رغم اینکه انتظار می‌رود ظهور این احزاب در کشورهای با توسعه یافتگی کمتر و غیرغنی اروپایی تنها اتفاق افتد، قد کشیدن گروه‌های سیاسی این چنینی در کشورهای اسکاندیناوی، آلمان و انگلستان فرضیه محدود بودن جغرافیایی پوپولیسم را باطل می‌کند. حتی در کشورهای شرق اروپا نیز می‌توان رد پای عوام‌گرایی را در احزاب دارای اکثریت مشاهده کرد؛ با وجودی که پس از دوره کمونیسم به‌طور کل بدبینی و کاهش مشارکت سیاسی در این جوامع روند غالب بوده است. در مجموع، برآیند این مشاهدات و دانستن اینکه ظهور بسیاری از احزاب با برچسب پوپولیستی به پیش از بحران مالی اروپا در سال‌های اخیر باز می‌گردد می‌توان این‌طور نتیجه گرفت که گرایش به این نوع نگرش و گروه‌های سیاسی، همبستگی چندانی با شرایط اقتصادی ندارد؛ چنانکه می‌توان بالندگی و ترقی روزافزون این احزاب را در کشورهای غنی اروپایی نظیر آلمان و حوزه اسکاندیناوی نیز مشاهده کرد.


سه عامل مفهوم‌سازی عوام‌گرایی

اما مفهوم عوام‌گرایی و ریشه‌های گرایش به آن را می‌توان ورای صورت ظاهر و حوادث توأم با ظهور و افول این احزاب و گروه‌ها بررسی کرد. اخیرا دو محقق دانشگاه‌هاروارد،‌ در مطالعه خود به سه عامل در این مورد پرداخته‌اند. از منظر این پژوهشگران،‌ نخستین عامل ارائه گفتمانی توسط این جریان‌ها است که با آنکه الزاما پاسخ به بسیاری از چالش‌ها و نیازمندی‌های اجتماع ارائه نمی‌کند، اما در آن می‌توان به‌طور پررنگ و برجسته‌ای مخالفت و نقد تند از طبقه نخبه و «برتر شمرده شده» را مشاهده کرد. به‌طور خاص،‌ ایدئولوژی که در گفتمان این جریان‌ها پررنگ می‌شود، آکنده از مسائل روز است و بازتاب‌کننده این موضوع است که توده جامعه، از طرح بحث و مجادله پیرامون مکاتب فکری و عقیدتی گریزان هستند. در واقع، به همین علت است که احزاب و جریان‌های سیاسی نیز روز به روز، به سمت جریان میانه فکری و جایی در وسط طیف گرایشات فکری، ارزشی و اعتقادی جامعه گرایش پیدا می‌کنند. عامل دوم طرح شده توسط گیدرون و بونیکوفسکی، از استادان دانشگاه‌هاروارد، معرفی یا ایجاد یک سبک رقابتی است که در آن، رقابت بر سر حاکم شدن «مردم» یا «نخبه‌ها» عنوان می‌شود؛ نخبه‌هایی که در ادبیات عوام مخاطب قرار گرفته توسط این جریان‌ها، «از ما بهتران» محسوب می‌شوند. از این رو است که می‌توان مشاهده کرد جریان‌های پوپولیستی در کشورهایی با اوضاع مساعد اقتصادی نیز پا گرفته‌اند؛ چرا که به قدرت رسیدن این احزاب و گروه‌ها برای هوادارانشان حاکم شدن «مردم» بر جامعه به جای طبقه‌ای خاص تلقی می‌شود.


عامل سوم در نظر این پژوهشگران،‌ به راهبرد این گروه‌ها باز می‌گردد که قصد دارند گروه‌های توده و به خصوص اکثریت خاموش یا نیمه‌خاموش مردم را با خود همراه کرده و به حرکت درآورند. طرح گزینه‌ها و ادبیاتی غیر از آنچه پیش‌تر در فضای سیاسی و اجتماعی کشور مطرح شده است می‌تواند عاملی برانگیزاننده برای مردمی باشد که سال‌های سال است از گزینه‌های متداول و ادبیات رایج ناامید شده‌اند. از همین باب است که شاهد حرکت‌های اعتراضی و تجمعات گسترده هواداران این گروه‌ها در کشورهایی چون آلمان یا آمریکا بوده‌ایم؛‌ کشورهایی که به لحاظ بالندگی اقتصادی و رفاه در سطوح عالی قرار داشته و در نظر اول دلیلی برای وجود جنبش‌های اعتراضی این چنینی دیده نمی‌شود. در گزارشی که با عنوان «دموکراسی، در لبه پرتگاه» موسسه تحقیقاتی-مطالعاتی اکونومیست اینتلیجنس، از موسسه‌های وابسته به مجله معتبر اقتصادی اکونومیست، ارائه کرده است، با آنکه خاستگاه و ریشه بدوی گروه‌ها و حزب‌هایی با گفتمان پوپولیستی را در تاریخ یک دهه اخیر جست‌وجو نمی‌کند، اما برجسته شدن این گروه‌ها و افزایش آرای مردمی‌ آنها را به خصوص مربوط به سال‌های اخیر می‌داند.


بنا به تحلیل این گزارش، «خستگی مفرط رای‌دهندگان اروپایی از نظام سیاسی برجای مانده از پس از جنگ جهانی تا به امروز و برای 70 سال»، منجر به واکنشی از سوی مردم شده است که آن را می‌توان در نوع آرای ایشان در انتخابات مشاهده کرد. به بیانی، رای مردم به احزاب نوپا و غیراصلی، «نه» گفتن آنها و یک اعتراض از سوی آنها محسوب می‌شود. ناتوانی رهبران اروپایی از پاسخ به نیازهای مردم و برقراری هم‌حسی و هم‌زبانی با آنها،‌ به‌نوعی که ایشان احساس و مشاهده کنند دغدغه و چالش ذهنی آنها، در ذهن و عملکرد رهبران و سیاستمداران انعکاس یافته است،‌ عاملی برای جدایی مردم و فاصله گرفتن ایشان از جریان‌های سیاسی اصلی و سنتی تلقی می‌شود. از این رو است که گروه‌هایی که گفتمان و ادبیات آنها منطبق بر گفتمان و ادبیات توده جامعه باشد، از این حفره ایجاد شده استفاده کرده و با جذب آرای مردم خود را به قدرت می‌رسانند.

تب «عوام‌گرایی» اروپا