انقلاب اقتصادی ایران باید از امروز آغاز شود

شهرام شریف: دکتر حمید بیگلرى از چهره‌هاى اقتصادى معتبر جهان شمرده می‌شود. هم‌اکنون، وى سمت مدیر عامل شرکت خصوصى تى‌جى‌جى (TGG) را به‌عهده دارد که مشاور بزرگ‌ترین شرکت‌هاى جهان در رابطه با مسائل اقتصادى و کاربرد تحلیل‌ها و محاسبات بزرگ داده و علوم رفتارى است.

پیش از این سمت، وى قائم مقام (Vice-Chairman) بانک بین‌المللى مشهور سیتى گروپ (Citigroup) و رئیس کل بازارهاى نوظهور (Head of Emerging Markets) این بانک بود. قبل از بانک سیتى‌گروپ، دکتر بیگلرى از شرکاى ارشد شرکت مکینزى (McKinsey & Company) بود که معتبرترین سازمان مشاوره‌ای جهان محسوب می‌شود. قبل از مکینزى، دکتر بیگلرى سمت فیزیکدان هسته‌اى در دانشگاه پرینستون (Princeton University) را داشت. وى دکتراى خود را در رشته فیزیک هسته‌اى از دانشگاه پرینستون در سال ١٣٦٦ دریافت کرده است. این مصاحبه در حاشیه کنفرانس آى بریج برلین صورت گرفت.

در جریان سخنرانی‌تان در کنفرانس آی‌بریج برلین روی روندهای تکنولوژی تاکید زیادی داشتید، شاید خوب است از این موضوع شروع کنیم که تا چه اندازه این روندها به اقتصاد و آینده اقتصادی متصل می‌شود و چقدر مهم است که امروز این روندها را برای انتخاب یک روش اقتصادی مناسب مبنا قرار دهیم؟

زیربنای اقتصادی دنیا تا ۲۰۰ سال گذشته کشاورزی بود، اما ظهور انقلاب صنعتی، شوکی بزرگ به این سیستم اقتصادى وارد کرد. در حالی که مدل اقتصاد کشاورزی بر پایه زور بازو بود، مدل انقلاب صنعتی مبتنی بر کسب دانش جدیدی بود که تا آن زمان وجود نداشت و تاثیرات آن گسترش شهرنشینی و کاهش فرزندآوری بود. الان بعد از ۲۰۰ سال، در قرن بیست‌ویکم، این اقتصاد صنعتی در حال‌گذار به اقتصاد اطلاعاتی یا دیجیتالی است. میزان نفوذ اقتصاد کشاورزى در سطح روستایى و میزان نفوذ اقتصاد صنعتى در سطح شهرى یا کشورى بود، در صورتی که میزان نفوذ اقتصاد دیجیتالى به سطح جهانی رسیده است. با توجه به این تغییرات بنیادین اقتصادی، دیگر نمی‌توان الگوهای صنعتی را مد نظر قرار داد و الگوهای مورد نیاز برای تصمیم‌سازی‌های اقتصادی باید روی روندهای دیجیتال پنجاه سال آینده باشد.

می‌توانید به چند روند مهم که ۵۰ سال آینده باید با آنها به طور روزمره روبه‌رو شویم اشاره کنید؟

همان‌طور که می‌دانید، متن سخنرانی‌ام در کنفرانس آى بریج برلین این روندها بودند که در وب‌سایت آى بریج قابل مشاهده است. بیوتکنولوژی یکی از مهمترین روندهای قرن بیست‌ویکم خواهد بود و این قرنی خواهد بود که تکنولوژی را با طب ترکیب می‌کند. در ادغام دانش «داده «و» طب» با توجه به پیشرفت‌هایی که در علوم کامپیوتری صورت گرفته قادر خواهیم بود مسایلی را که تا ۱۰ سال قبل غیرقابل حل به نظر می‌رسیدند حل کنیم، مثلا اینکه مغز انسان چطور کار می‌کند. اگر به نقش یک طبیب فکر کنید، با پیشرفت‌هاى محاسباتى دو دهه گذشته، اکنون می‌توانیم تمام داده‌ها و دانش‌های طبی دنیا را در مغز یک کامپیوتر پیاده کنیم و چنین کامپیوترى می‌تواند در تشخیص بیماری‌ها از میزان تجربه یک طبیب، چند برابر دقیق‌تر و موثرتر عمل کند. این پیشرفت، به طور کلی نقش طبیب را در جامعه انسان تغییر خواهد داد.

همچنین در رشته نانوتکنولوژی، در سطح اتمى، ما در آینده قادر خواهیم بود ترکیباتى را به‌وجود بیاوریم که بتوانند مانند یک بمب مینیاتوری به سلول‌هاى بیمار در داخل بدن انسان دسترسى یابند. نانوداروها در آینده انقلابی را در طب ایجاد می‌کنند که مثلا در مبارزه با سرطان دیگر نیاز به داروهای شیمی‌درمانی فعلی نخواهیم داشت. از جمله روندهاى تکنولوژى دیگر این قرن، می‌توان از خودروهای بدون راننده یا ذخیره کردن تمام دانش انسانی در یک لنز چشمی اسم برد. در رشته انرژی، نیروى انرژی خورشیدی بسیار اقتصادی‌تر خواهد شد و با استفاده از تکنولوژی فیوژن و علم فیزیک پلاسما حتی خواهیم توانست که خود خورشید را با استفاده از تله‌هاى مغناطیسى در یک کارخانه به‌وجود آوریم. تکنولوژی باتری نیز به مرحله‌اى خواهد رسید که جایگزین سوخت‌هایی چون گازوئیل و بنزین خواهد شد و زندگی بشر را منقلب خواهد ساخت.

در سخنرانی‌تان به شباهت‌های هرم جمعیتی ایران امروز و آمریکای دودهه قبل اشاره کردید و همین‌طور به نقش Babyboomer‌ها و تحولی که این گروه جمعیتی همانند آمریکا در ایران می‌توانند ایجاد کنند. ما در ایران با جمعیتی جوان مواجهیم آیا این موضوع خود به خود ارزش اقتصادی به حساب می‌آید؟

الان اگر به کشورهای پیشرفته و در حال توسعه بنگرید، می‌بینید که کشورهای در حال توسعه هرم جمعیتی خیلی جوانی دارند در حالی که در کشورهای توسعه‌یافته به هرم جمعیتی پیرتری نزدیک شده‌اند. دلیلش هم این است که اولا شهرنشینی در کشورهای توسعه یافته زودتر جا افتاد و مردم تعداد فرزندانشان کمتر و در عین حال با پیشرفت سریع‌تر شرایط بهداشتى، طول عمرشان بیشتر شد.

آمریکا طی ۲۵ ساله گذشته، از کشوری جوان به کشوری تبدیل شده که تا ۱۰ سال آینده نسبتا پیر خواهد بود. ایران هم‌اکنون از نظر هرم جمعیتی همان تناسبی را دارد که آمریکا ۲۵ سال قبل داشت. همان‌طور که این هرم جمعیتی می‌توانست ایجاد مشکلاتی برای اقتصاد آمریکا بکند، به دلیل اتخاذ سیاست‌های مثبت منجر به تحرک و کارآفرینی و رشد اقتصادی شد. همین نیروی جوان در ایران می‌تواند چنین نقشی را ایفا کند و باعث انقلاب اقتصادی در ایران شود. بنابراین نتایج اقدامات امروز ۲۵ سال دیگر در کشور دیده خواهد شد و اگر چنین تدابیر مثبت اقتصادى امروز در ایران پیاده نشوند، ۲۵ سال آینده کشور خود را سرزنش خواهد کرد.

مثلا چه اقدماتی؟

اول از همه اینکه موانع تحریم‌ها برداشته شود تا سرمایه بتواند به داخل کشور بیاید. بعد از حل مساله تحریم‌ها، باید جو کاری سالم در داخل کشور به وجود آورد که کارآفرینان بتوانند نوآوری و رشد کنند. به دلیل هرم جمعیتى جوان کشور و میزان احتیاج اقتصادى‌اش، ایران نمی‌تواند به اندازه کافی سرمایه تولید کند و بدون جذب سرمایه خارجى، مجبور خواهد بود پول منابع زیرزمینی را برای رشد جامعه جوان هزینه کند. در عین حال، جذب سرمایه خارجى کار آسانى نخواهد بود. برای جذب این سرمایه،‌ ایران باید با ۱۰۰ کشور دیگر رقابت کند تا این سرمایه تمایل به ورود به کشور داشته باشد. بنابراین قوانین حمایت از سرمایه‌گذاری و قوانین مالکیت فکری هم بخشی از این اقدامات است.

اینجا در آلمان ده‌ها سال‌ است بحث شرکت‌های SME مرکز توجه است و همین را یکی از دلایل موفقیت اقتصادی این کشور می‌دانند. آیا مدل ویژه‌ای برای توسعه اقتصادی ایران در این شرایط پیشنهاد می‌کنید؟

سیستم SME که ٥٠ سال پیش در آلمان پیاده شده از کارآفرینی صنعتی که در آن زمان مناسب بود استفاده کرد تا نیروی انسانی که دارای تحصیلات تکنیکی است جریانی را در این کشور ایجاد کند. این الگوی موفق ٥٠ سال گذشته، اکنون برای ایران مناسب‌ترین الگو نیست چون الگوهای جدیدتری مبتنی بر تکنولوژی پیش روی ماست و باید با الگوهای آینده کار کرد. مزیت مهم ایران امروز این است که زیربنای مهندسی و علمی قوی دارد، کما اینکه همان جوانانی که از دانشگاه‌های تراز اول ایران فارغ‌التحصیل می‌شوند، وقتی به دره سیلیکون می‌آیند، فوق‌العاده موفق می‌شوند، پس چرا این جوانان نتوانند در کشور خودشان موفق شوند؟ این موانع را باید برداشت تا همان کاری که این جوانان در دره سیلیکون می‌کنند، در تهران، اصفهان، قزوین، تبریز، مشهد و... بکنند. هدف کنفرانس‌هایی مثل آی‌بریج این است که فضایی را فراهم کنند تا کسانی که در خارج از کشور تجربه نوآوری کارآفرینانه دارند آن را در اختیار کارآفرینان ایرانی قرار دهند تا در داخل کشور موفق شوند و اقتصاد داخل کشور را متحرک سازند.

شما به موضوع نیروی انسانی که یکی از مشکلات بزرگ شرکت‌های تکنولوژی ایرانی است اشاره می‌کنید، این موضوع در چشم‌انداز اقتصاد دیجیتالی تا چه اندازه چالشی برای ایران خواهد بود؟

‌ایران از نظر نیروی انسانی دو مشکل دارد. یکی اینکه اکثر کسانی که دوره دانشگاهی را تمام می‌کنند، مدرک می‌گیرند اما تخصص نگرفته‌اند؛ بنابراین مشکل اول این است که مدرک با میزان تخصص برابر نیست. مشکل دوم این است که حتی اگر برابری بین تخصص و رشته دانشجویى به وجود آید، مدیریت مساله جداگانه‌ای است. برای اینکه این نیروی انسانی متخصص به کار بیفتد، به جز تخصص نیاز به دانش و فرهنگ مدیریت است که در ایران در این زمینه هم ضعف وجود دارد. چارچوب‌هایی که یک مدیر لازم دارد تا یک شرکت را بچرخاند و صدها و هزاران نفر را به حرکت وادارد، یک زیربنای علمی نیاز دارد. به همین دلیل، ایران باید آموزش مدیریت را هم در اولویت قرار دهد. کاری که ما الان داریم در پروژه Iran Business School یا IBS دنبال می‌کنیم هم در همین راستا است که دانش مدیریتی که در کشورهای توسعه‌یافته وجود دارد را به ایران بیاوریم.

آیا تصور می‌کنید مسیر توسعه اقتصادی در ایران از بازار اینترنت و سرمایه‌گذاری در بخش دیجیتال می‌گذرد؟

نکته مهمى که در مورد تکنولوژی اینترنت باید در نظر گرفت این است که بر خلاف اقتصاد صنعتى سنگین قرن بیستم، نیاز به سرمایه زیادى ندارد. بنابراین اگر بخواهیم بخش خصوصی ایران را تقویت کنیم، یک مسیر جالب توجه آن است که آن را از اقتصادهایی عبور دهیم که نیاز به سرمایه زیاد ندارند.

متاسفانه، گواه تاریخ این است که کشورهایی که از منابع غنى زیرزمینی برخوردار بوده‌اند، استفاده چندان مثبتى از این ذخایر نکرده‌اند، بلکه باعث ضعفشان هم شده است، چرا که تصور می‌کنند چون ثروتمندند، احتیاج به کارآفرینى و ابتکار ندارند. ژاپن، کره جنوبی و سنگاپور چون منابع موروثی نداشتند، مجبور به نوآوری بودند اما کشورهایی چون روسیه یا کشورهاى خاورمیانه با چنین میراثی در متنوع کردن اقتصادشان کوتاهی کردند.

در زمینه سرمایه‌گذاری اگر بخواهیم نگاهی به وضعیت حاضر بیندازیم نمونه‌های موفقی از استارت‌آپ‌های ایرانی به‌رغم فضای تحریم و سرمایه کم توانسته‌اند طی سال‌های اخیر رشد کنند، معدودی از آنها سرمایه قابل توجهی هم جذب کرده‌اند اما موضوع این است که بخش عمده بازار سرمایه ایران بر اساس مدل سرمایه‌گذاری سنتی و ریشه‌دار است که با شراکت در کسب‌و‌کار (مدل مرسوم سرمایه‌گذاری در استارت‌آپ‌ها در جهان) بیگانه است. آیا تغییر در مدل‌های سرمایه‌گذاری هم برای ایران اجتناب‌ناپذیر است؟

این سوال براى کشور سوال مهمی است. یکی از مهم‌ترین شاخص‌های تحول اقتصادى، تخصیص صحیح سرمایه در بازار کسب و کار است. الان سیستم سرمایه و بانکداری ایران به آن طریقی که باید، سرمایه را واسطه‌گرى نمی‌کند. سیستم بانکى ایران باید خیلی سالم‌تر از اینکه هست باشد و همزمان بازارهای سهام کشور باید از عمق بیشترى برخوردار باشند. در چنین شرایطى، اوراق مشارکت و سرمایه‌ای مختلفی به وجود خواهد آمد تا برای سرمایه‌گذار جذابیت لازم را به وجود بیاورد. ابتکارهای مالی یکی از دلایل موفقیت کشورهای توسعه‌یافته بوده‌اند. این ابتکارها را الان در ایران هنوز نمی‌بینیم و به سوال شما برمی‌گردد. رشد جو سرمایه‌گذاری‌، احتیاج به قوانین مربوطه هم دارد و چنین قوانینی به میزان لازم هم‌اکنون در ایران نداریم.

این قوانین در آمریکا وجود دارد؟

بله. براى مثال، سازمانى به اسم SEC (کمیسیون سهام و مبادلات) ٨٠ سال پیش در آمریکا به‌وجود آمد که اگرکسی بخواهد بانک سرمایه‌گذارى یا صندوق سرمایه تشکیل دهد، همه چیز کنترل شده و طبق قوانین انجام شود. در این قوانین، شرایط اشخاصی هم که تجربه و قدرت سرمایه‌گذاری دارند، مشخص شده و بنابراین یک سیستم اطمینان و اعتمادی به سیستم مالی وجود دارد که مردم می‌دانند وقتی سرمایه خود را به جریان می‌اندازند، به درستی به جریان می‌افتد. فقدان چنین نهادهایی یک نقصان برای سرمایه و گردش مالی در کشور است و باید آنها را حل کرد تا چرخ‌های اقتصاد روغن‌ کاری شود.

در مورد سرمایه‌گذاری خارجی این نگرانی برای شرکت‌های داخلی وجود دارد که حضور شرکت‌های خارجی با سرمایه بالا و قدرت مالی و لجستیک وسیع یک نابرابری را در رقابت اقتصادی ایجاد ‌کند و این شرکت‌ها که خصوصا در سال‌های اولیه رشد خود هستند قادر به رقابت آزادانه نیستند، مدل مناسب برای ترغیب سرمایه‌گذار خارجی به حضور در ایران و در عین حال تقویت برندهای داخلی چیست؟

راه‌حل‌های مختلفی وجود دارد. براى مثال تجربه مثبت تاریخى این نیست که درها را به روی سرمایه خارجى یک مرتبه کاملا باز کنیم. میزان قوانین و زیربنا باید پیش از بازگشایی درها وجود داشته باشد. اگر قوانین صحیح جریان‌دهى سرمایه‌گذارى در جای خود نباشند، مثل جریان رودخانه‌ای می‌ماند که بدون سد، همه‌چیز را ویران می‌کند. برای مثال محدودیت‌ها در میزان سرمایه‌گذاری خارجی می‌تواند قدم نخست باشد. اینکه سرمایه‌گذاران خارجى بتوانند ١٠٠ درصد یک شرکت ایرانى را بخرند، شاید نه به نفع اقتصاد کشور و نه به نفع سرمایه‌گذار خارجى باشد، به‌خصوص آنکه سرمایه‌گذار خارجى با شرایط عملکرد ایران وارد نیست و اگر در قدم نخستش دلسرد و سرخورده شود، جریان ورود سرمایه خارجى به کشور شاید زودهنگام قطع گردد.

شاید سرمایه‌گذاران خارجى بتوانند تجربه بهترى را طی همکارى با شرکاى ایرانى کسب کنند. به‌هر حال، سیستم سرمایه داخل ایران باید به تدریج عادت کند که چگونه با سرمایه‌گذار خارجی کنار بیاید. این تجربه الان ٢٥ سال است که به‌تدریج در چین در حال اجرا است. از طرف دیگر، شرکت‌های خارجی هم باید بتوانند در این بازار به‌طور متوازن رقابت کنند. این رقابت متوازن را نباید به‌عنوان یک تهدید تلقی کرد چون رقابت با شرکت‌های خارجی به مرور زمان باعث تقویت شرکت‌های داخلی می‌شود. این تجربه تاریخى تمام بازارهاى نوظهور موفق جهان بوده است و بالعکس، کشورهایى که از فعالیت متوازن شرکت‌هاى خارجى جلوگیرى کرده‌اند، نتیجه معکوس گرفته‌اند. آنچه مهم است اینکه شرکت‌هاى ایرانى بتوانند خود را به سرعت به سطح جهانى برسانند ولى این مساله یک شبه حل نخواهد شد.

در چین با وجود حضور همه شرکت‌های خارجی باعث ظهور غول‌های تکنولوژی چینی مانند «علی‌بابا» یا «ژیائومی» شده که حالا یک رقیب جهانی هم به‌شمار می‌آیند.

دقیقا. برعکس آن در روسیه رخ داد. وقتی که کاملا درها را بدون قوانین اجرایى مشخص بازکردند، رشد صحیح و بنیادى دیده نشد و اقتصاد متنوع داخلی به‌وجود نیامد و هنوز هم اقتصاد این کشور از منابع زیرزمینی تغذیه می‌کند. باید با خردمندى این‌کار را برنامه‌سازى کرد. در چنین تحولى، نقش دولت فوق‌العاده مهم است، چراکه از نقش مالکیت اقتصادى به نقش سرپرست ثبات قانونى بازار آزاد درخواهد آمد و براى ایفای این نقش، باید قدرت عمل داشته باشد. براى نقشه‌ریزى این تحول اقتصادى، اشخاصی از بین ایرانیانی که در خارج از کشور در این‌گونه سرمایه‌گذاری‌ها تخصص دارند وجود دارند که کشور می‌تواند از تجربه آنان بهره ببرد.

کمک گرفتن از نیروهای متخصص و مدیران کارآزموده کاری بود که در هند هم رخ داد. این کشور دو دهه قبل فضایی را فراهم کرد تا هندی‌هایی که مهاجرت کرده بودند و در خارج از کشور موفق بودند بازگشتند و در تحول اقتصادی این کشور نقش مهمی داشتند، خیلی شرکت‌های بزرگ تکنولوژی هندی توسط همین گروه راه‌اندازی شد.

کاملا درست است. یکى از ابتکارات مهم اقتصادى هند، به‌وجود آوردن کارت تردد براى اشخاص هندى الاصل مقیم خارج بود که بدون احتیاج به داشتن پاسپورت هندى، راه رفت و آمد و سرمایه‌گذارى آنان را به هند باز کرد. این ابتکار باعث تسریع رشد اقتصادى هندوستان شد. استفاده از منابع غنی انسانى خارج از کشور یکی ازمهم‌ترین اقداماتی است که یک کشور می‌تواند انجام بدهد.

ایرانیان مقیم خارج از کشور چقدر آمادگی کمک دارند، بعضی‌ها حاضر نیستند اسم ایرانی را روی خود بگذارند؟

از بین ایرانیان مقیم خارج که خیلی موفق بوده‌اند، من معدود کسانی را دیده‌ام که آماده کمک به ایران نباشند. همه ما ریشه ایرانی داریم و به هرجا که رسیدیم زیربنای آن از ایران بوده و از شاخه یک درخت هستیم . ممکن است در زمان و شرایطی که هیچ علاقه‌ای برای استفاده از این منابع انسانی از سوى دولت وجود نداشته، علاقه‌ای هم از سوی این گروه ابراز نشده، اما در شرایطی که دولت ایران از این نیروی انسانی استقبال کند، به‌نظر من معدود کسانی حاضر به کمک نمی‌شوند.

دوست دارم نظر شما را در زمینه اتفاق بزرگی که در زمینه ارزش‌گذاری شرکت‌های استارت‌آپ در جهان رخ داده را هم بدانم. الان مدلی از ارزش‌گذاری روی شرکت‌های تکنولوژی مرسوم است که وابسته به دارایی‌های فیزیکی نیست مثلا شرکتی مانند واتس‌آپ که یک اپلیکیشن موبایلی است ۱۲ میلیارد دلار ارزش‌گذاری و خریداری می‌شود یا تعداد استارت‌آپ‌های بالای ۵۰ میلیارد دلار در آمریکا کم نیست. این موضوع الان در ایران هم کم و بیش مورد بحث است که چگونه می‌توان به ارزش‌گذاری واقعی یک شرکت رسید بدون اینکه حباب ارزش‌گذاری ایجاد شود؟

یکی از نتایج اقتصاد آزاد ایجاد شرایط نامتوازن و حتی حباب مالى است. نمی‌توانیم بگوییم اقتصاد پررونق و نوآوری را می‌خواهیم، اما حباب مالى نمی‌خواهیم داشته باشیم. حقیقت این است که قیمت‌گذاری روی شرکت‌های تکنولوژی بسیار مشکل است و اغلب مبتنی بر آینده‌نگری است. همه روی استارت‌آپ‌ها و آینده‌شان فقط می‌توانند حدس بزنند و همین حدس‌ها بعضى اوقات برخى از قیمت‌ها را بسیار بالا می‌برد. این متاسفانه از تجارب بازارهاى آزاد است و بدون بازار آزاد، نوآورى سخت امکان‌پذیر است.

به همین دلیل شرکت‌هایی که روی روندها قرار دارند - مثل شرکت‌های بیوتکنولوژی - قیمت‌گذاری بالاتری می‌شوند؟

بله و به دلیلى که گفتم، نمی‌توانیم با این مساله کنار بیاییم. شرایط زاید بازار آزاد و تکنولوژى نامعلوم است.

ولی سال ۲۰۰۰ همین حباب‌ها باعث سقوط بازار مالی و بحران دات کام شد.

درست است اما در عین حال، زیربنایی به‌وجود آمد تا دومین پدیده اینترنت را توانست رشد بدهد. اشتباه این بود که همه انتظار داشتند سرمایه‌گذاری روی صنایع کامپیوتری به سرعت به نتیجه برسد؛ در حالی که ایده‌های آن زمان ۷-۶ سال بعد نتیجه داد و شرکت‌های قوی‌تری در نتیجه به‌وجود آمدند. واقعیت این است که شخص سرمایه‌گذار وقتی‌که سرمایه خود‌ را به جریان می‌اندازد، از این ریسک واقف است و می‌داند که هم احتمال توفیق و هم احتمال شکست را دارد.