بادهای غربی و نسیم رهایی

دکتر مقصود رنجبر: انقلاب مشروطه، یکی از مهم‌ترین تحولاتی است که تاریخ معاصر ایران را از تاریخ گذشته آن جدا کرده و حیات سیاسی و اجتماعی جدیدی را برای ایران رقم زده است.

در تدارک مقدمات مشروطه‌خواهی در ایران، امپراتوری عثمانی هم به انحای مختلف اثرگذار بود و زمینه‌ساز آشنایی ایرانیان با مشروطه، در کنار دولت‌های اروپایی، به‌شمار می‌رود.

بررسی دقیق اندیشه‌های اصلاح‌طلبانه در ایران نشان‌دهنده تشابه جدی بین دغدغه‌های این اصلاح‌طلبان با خواست‌های اصلاحی در عثمانی است. چارچوب اصلی فکر مشروطه منبعث از تحولات سیاسی اروپا بود و امپراتوری عثمانی هم به عنوان حلقه واسط، نقش موثری در انتقال این اندیشه‌‌ها به ایران ایفا کرد. چنان‌که دیدیم مسائل دو دولت عثمانی و ایران کاملا شبیه هم بود و با معضلات مشابهی مواجه بودند.

انقلاب مشروطه ایران از انقلاب ۱۹۰۵ میلادی روسیه و تحولات ژاپن در حال نوسازی و تجدد، نیز متاثر بود. این مراودات در توجه ایرانیان به تجدد و اصلاحات بسیار موثر بود. اما امپراتوری عثمانی در این راستا جایگاه دیگری داشت. مفاهیم اصلی مربوط به مشروطیت از عثمانی به ایران وارد شد، چون امپراتوری عثمانی از لحاظ پیوستن به جریان تجدد بسیار جلوتر از ایران قرار داشت. در واقع آگاهی قلمروی جدید در ایران که منشأ تولید رساله‌های جدید در باب حکومت در ایران شد در پرتو همسایگی امپراتوری عثمانی تحقق یافت.هدف عمده این رسائل یافتن راه‌حل‌‌های عملی برای خارج کردن کشور از وضع اسفناک آن دوران بود. بسیاری از نویسندگان و نخبگان این را از طریق قانون می‌خواستند.

این تغییر، محصول تحولاتی بود که در نظام جهانی و نیز همسایگی ایران رخ داده بود. تغییر در نظام جهانی بسیاری از مسائل داخلی ایران را جهانی کرده بود که بخشی از این مسائل در ارتباط با امپراتوری عثمانی رخ داده بود. البته خود عثمانی هم متاثر از چنین شرایطی بود. فریدون آدمیت در تحلیلی بر نقش مثبت سیاست خارجی بر روند اصلاحات در عثمانی تاکید می‌کند. به نظر وی کل فرآیند اصلاحات در عثمانی از آغاز عصر تنظیمات با خط شریف گلخانه (۱۲۵۵ ق) تا قانون اساسی مدحت پاشا (۱۲۹۳ ق) تحت تاثیر مثبت فشارهای دولت‌های غربی بود. وی این تاثیر را به حدی می‌داند که ممکن بود بدون آنها این اصلاحات بسیار کند باشد.

حتی دولت‌های غربی برای اصلاحات در این دولت گاه از تهدید هم استفاده می‌کردند. البته آدمیت این وضعیت را مثبت ارزیابی می‌کند، زیرا به نظر وی بقای عثمانی به دوام اصلاحات در این کشور بستگی داشت. در عین حال معتقد نیست که بیگانگان سازنده اصلاحات در عثمانی بودند، بلکه اصلاحات ناشی از وضعیت داخلی عثمانی بود. در حالی که آدمیت تحلیل کاملا متفاوتی از نقش دولت‌های خارجی در مسیر اصلاحات در ایران دارد و عملکرد آنان را در این زمینه یکسره به باد انتقاد می‌گیرد. در تحلیل وی روس و انگلیس هر دو بنا به منافع خود مخالف پیشرفت اصلاحات در ایران بودند و با تداوم و تعمیق آن مخالفت می‌کردند.

البته لرد کرزن به همان میزان که روسیه را به منزله مانع اصلاحات در ایران متهم می‌کند، انگلیس را طرفدار اصلاحات در ایران معرفی می‌کند. به هر حال آنچه به آزادی‌خواهان قوت می‌بخشید، تحولات کشور همسایه بود؛ به ویژه در دورانی که مستبدین با به توپ بستن مجلس موقعیت برتری پیدا کرده بودند، پیروزی موقت مشروطه‌خواهان عثمانی موجب تقویت آزادی‌خواهان ایران و سستی محمدعلی شاه شد، زیرا محمد علی شاه گمان می‌کرد و امیدوار بود که سلطان عثمانی به هر طریق بساط آزادی‌خواهی را در عثمانی برچیند و این دستاویزی برای ادامه سرکوب آزادی‌خواهان در ایران باشد.

بعد دیگر تاثیرگذاری مسائل خارجی بر اصلاحات را می‌توان در واقعه‌ای که در آن سال‌ها اتفاق افتاد سراغ گرفت. در سال ۱۲۷۳ وبای عمومی آمد و در تهران تلفات سنگینی بر جای گذاشت و به سمت غرب کشور رفت. دولت عثمانی برای پیشگیری از ورود وبا به آن کشور قرنطینه گذاشت. وزیر اعظم وقت ایران؛ میرزا آقاخان نوری که به نادانی و بی‌کفایتی معروف بود، غافل از تمام تحولاتی که دنیا را دگرگون ساخته، کاری بهتر از اعتراض نداشت. حرف وی این بود که باید به دولت عثمانی حالی کرد که حق ندارد قرنطینه بگذارد.

اتفاقاتی از این قبیل آگاهی قلمرو و بینش سیاسی جدیدی را پی می‌افکند و نویسندگان به تالیف رساله‌هایی دست می‌زدند که برگرفته از این تحولات و آگاهی‌های جدید بود. البته در آن مقطع تحلیل‌های ساده‌انگارانه هم از تحولات عثمانی کم نبودند؛ برای مثال یحیی دولت‌آبادی در این باره می‌نویسد: خوشبختی عثمانی در این است که در این دیار بیداران رشته امور را در اختیار خود گرفته‌اند و تکانی به جامعه عقب‌مانده عثمانی داده‌اند، در حالی که در ایران عکس این قضیه اتفاق افتاده بود. در این تحلیل وی در واقع از عمق شکاف‌هایی که در درون دستگاه حکومتی عثمانی وجود داشت غفلت می‌کند. این شکاف‌ها آن قدر عمیق بود که دولت عثمانی پس از آنکه گرفتار جنگ‌های اروپایی شد، نتوانست بقای خود را تضمین کند.

ریشه لغوی مشروطه

در دوران پیشرفت اصلاحات در امپراتوری عثمانی شمار وسیعی از برجسته‌ترین روشنفکران ایران از طریق ارتباط با اصلاح‌طلبان عثمانی با مفاهیم و واژگان اصلاحات آشنا شدند. حتی واژه مشروطه هم از این طریق وارد ایران شد. در مورد واژه مشروطه، ریشه لغوی آن و چگونگی ورود آن به ایران روایت‌های مختلفی وجود دارد، ولی یکی از قوی‌ترین روایت‌ها حاکی از آن است که این واژه از عثمانی به ایران آمده است.

سیدحسن تقی‌زاده پس از مرور تاریخچه مشروطیت اول عثمانی و اشاره به استبداد ۳۲ ساله سلطان عبدالحمید که سرمشق ظلم محمدعلی شاه قاجار بود، چنین تذکر می‌دهد که: این مشروطیت اولی (عثمانی) که نخستین حکومت ملی در شرق بود، در اذهان مسلمانان عدالت‌دوست و آزادی‌خواه مشرق باقی ماند... طبعا در نهضت اصلاحی و آزادی‌طلبی و تجدد سیاسی و تغییر شکل حکومت و تاسیس عدالت که از اوایل قرن چهاردهم هجری در ایران به ظهور رسید مملکت عثمانی تا حدی سرمشق بود. وی در جای دیگر معتقد است کلمه مشروطه بلاشک از عثمانی آمده است و از زمان تاسیس حکومت ملی در آنجا رایج شد.

ممکن است آن را ترک‌ها درست کرده باشند که به معنای حکومت ضد استبدادی یا حکومتی که محدود به شرایطی است می‌باشد، ولی در نوشته‌های ترک‌ها به این مطلب هم اشاره شده است که آنها لفظ مشروطیت را از واژه عربی شرط نگرفته‌اند، بلکه آن را از لاشارت فرانسوی استفاده کرده‌اند و این گونه اشتقاق‌ها در بین ترک‌ها رایج است.

این واژه همچون بسیاری از اصطلاحات کلیدی آن دوران، از جنبش ترکان جوان سرمنشأ می‌گرفت. نامق کمال در پی یک حکومت مشروطه بود که نظام وکالتی را تحت توجهات اسلام تاسیس کند که برای تمامی ملت‌های تحت سلطه عثمانی کارآیی داشته باشد. این اصطلاح را مدحت پاشا در خلال مقطع بی‌دوام مشروطه‌خواهی طی سال‌های ۱۸۷۶ میلادی پذیرفت. بنابراین احتمالا به لحاظ زبان‌شناسی ارتباط مشروطه با «شرته» (chart) بیشتر از ارتباط آن با «شرط» عربی است. هر چند که این احتمال هم چندان دور از ذهن نیست و شاید بتوان گفت هر دو این ریشه‌ها در این واژه‌سازی جدید نقش داشته‌‌اند.

- بخشی از یک مقاله