اوراق نامکشوف اجتماع مشروطه‌خواهان

گروه تاریخ و اقتصاد: یکصد سال پس از وقوع تاریخ مشروطه هنوز لایه‌‌ها و زمینه‌ها و پیامدهای آن به درستی شناخته نشده است؛ ضمن اینکه بسیاری از اسناد مرتبط با آن دوره مهم و تاریخ ساز در بایگانی دول انگلیس و روسیه و فرانسه خاک می‌خورد. آنچه می‌خوانید بخش‌هایی از یک گفت‌وگو با زنده یاد ایرج افشار، محقق و مورخ مشهور است:

در باره دوره ماقبل مشروطه کتاب‌های متعددی نوشته شده است. مثلا آقای دکتر فریدون آدمیت راجع به اکثر افرادی که در آن دوره موثر بوده‌اند، کتاب‌ها و رسالات و مقالات مستقل نوشته است. دیگران هم از دوره سید جمال الدین اسدآبادی شروع کرده‌اند و جلو آمده‌اند. حقیقت این است که آنچه به عنوان جریان‌های مقدماتی گفته و نوشته می‌شود برداشت‌های همسانی است که منابع آنها هم متعدد نبوده و آن منابع در انواع این تحقیقات با دیدهای مختلف به‌کار گرفته شده است. برای مثال اگر یکی چپ بوده، برداشت دیگری کرده است و کسانی که با دید تاریخی و تحلیل و تحقیق کار کرده‌اند، طور دیگری نگاه کرده‌اند.

شاید بپرسید که در سطح آن دوره آیا منابع دیگری غیر از چیزهایی که چاپ شده دیده می‌شود یا نه. باید گفت گاهی بله، به ندرت چیزهایی لابه‌لای کتاب‌ها و خاطراتی که قبلا چاپ نشده بوده، به دست می‌آید. مثلا مرحوم عباس اقبال وقتی کتاب عباس میرزا ملک آرا را چاپ کرد، معلوم شد که او به کلمه مشروطه اشاره دارد.

ملک آرا، برادر ناتنی ناصرالدین شاه بود، مدتی در بغداد در تبعید به سر می‌برد، بعدها به او اجازه داده شد به ایران برگردد و کارهای کوچکی هم به او واگذار شد؛ چون مدت‌ها در بغداد زندگی کرده بود و در آنجا از طریق مطبوعات و احتمالا از منابع خارجی - زبان خارجی می‌دانست - با مسائل آزادی خواهی در قلمرو عثمانی آشنا شده بود. او در شرح خاطرات خود که مربوط به دوره ناصرالدین شاه است، به کلمه مشروطه اشاره می‌کند. نه درباره ایران، بلکه بر اساس آنچه در عثمانی آن زمان مطرح بوده، این کلمه را به‌منظور دیگری به‌کار برده است.

تاریخ بیداری ایرانیان

مجدالاسلام کرمانی، برادر ناظم الاسلام هم در همان دوره یادداشت‌هایی می‌نوشته که در دهه چهل و پنجاه، در دانشگاه اصفهان چاپ شده است. او همان کسی است که در جریان مشروطه با میرزا حسن خان رشدیه و یک تن دیگر به کلات تبعید شد.

اما از این دوره که بگذریم نخستین کتابی که در باره مشروطه نوشته شده کتاب تاریخ بیداری ایرانیان ناظم الاسلام کرمانی است. ناظم الاسلام این کتاب را ابتدا جزوه جزوه و به صورت هفتگی چاپ می‌کرد. در زمان خودش مجلس اول را تا اواسط آن در برمی‌گرفت. قسمت عمده‌اش درباره قبل از مشروطه است که دیگران هم نوشته‌اند. قسمت مهم‌تر که وقایع روزانه دوره مشروطه باشد همان است که مرحوم سعیدی سیرجانی در انتشارات امیرکبیر چاپ کرده است.

مجدالاسلام کرمانی، برادر ناظم الاسلام هم در همان دوره یادداشت‌هایی می‌نوشته که در دهه چهل و پنجاه، در دانشگاه اصفهان چاپ شده است. او همان کسی است که در جریان مشروطه با میرزا حسن خان رشدیه و یک تن دیگر به کلات تبعید شد. نام کتاب او تاریخ انقلاب مشروطیت ایران است که اولین قسمت آن سفرنامه کلات است. اما در همان زمان‌ها یکی دو تن دیگر نیز مطالبی نوشته‌اند که بعدها چاپ شده است. یکی محمد شریف کاشانی که وقایع مشروطه را به صورت روزانه نوشته و خانم منصوره اتحادیه آن را در سه جلد به نام واقعات اتفاقیه روزگار چاپ کرده است.

دیگری شخصی به نام محیط مافی که او هم کتاب مفصلی از جریانات، روزنامه‌ها و اطلاعات شخصی خود نوشته که آن هم در سال‌های آخر دهه پنجاه (۱۳۵۸ یا ۵۹) چاپ شده است. این کتاب دنباله‌ای دارد که هنوز چاپ نشده و در کتابخانه مجلس موجود است. اما گرده همه اینها یکی است یعنی دنبال این بودند که حوادث را روز به روز دنبال کنند و با نیش و طعنه و نظریه‌ای که داشتند مطلب را بپرورانند. عمدتا هم طرفدار مشروطه بودند.

تاریخ مشروطه کسروی

احمد کسروی کتابش را حدود ۲۰ سال بعد از ناظم‌الاسلام نوشت. او وقتی مجله پیمان را منتشر می‌کرد، مقداری از وقایع مشروطیت آذربایجان را در هر شماره می‌نوشت. بعد آنها را به صورت کتابی درآورد که در سه جلد منتشر شد. بعدها انتشارات امیرکبیر آن کتاب را در دو جلد منتشر کرد.

یکی به نام تاریخ هجده ساله آذربایجان و دیگری تاریخ انقلاب مشروطه ایران. کسروی دید یک مورخ را داشت. با ناظم‌الاسلام و مجدالاسلام و میرزا شریف و دیگران از زمین تا آسمان فرق داشت. با دید تاریخ‌شناسی و متد تاریخ نویسی این کار را کرد.

با وجود این در آن زمان منابع کافی در اختیار کسروی نبود. آنچه در اختیار داشت، همین تاریخ ناظم‌الاسلام و تاریخ ادوارد براون بود و البته مقداری روزنامه به‌طور پراکنده یا نامه‌ها و شکایت‌ها و تلگراف‌هایی که در آن دوره مرسوم بود. مدارکش اینها بود. کسروی به دو نوع منبع مهم که در تاریخ نگاری اهمیت دارند، دسترسی نداشت. یکی اسناد رسمی دولتی و دیگری خاطرات اشخاص موثق. برای مثال فرض کنید احتشام‌السلطنه.

احتشام‌السلطنه از کسانی بود که در جریان مشروطه دخیل و رئیس مجلس اول بود. بعد از دوره ناصرالدین شاه جزو رجال دولت بود. اما خاطراتی که نوشته در اختیار کسروی نبود. کسروی اصلا از وجود آن خبر نداشت. خاطرات احتشام‌السلطنه را بعدها مرحوم موسوی چاپ کرد. این جور منابع که باید در اختیار مورخ باشد هیچ وقت در ایران در اختیار مورخان قرار نداشته است. شخص مورخ تنها می‌توانسته برود با اشخاص یکی یکی صحبت کند و اطلاعاتشان را بگیرد. کسروی در دوره رضاشاه تاریخ خود را نوشت که شاید امکان رفتن و دیدن و مذاکره کردن با رجال وجود نداشت بنابراین بیش از این هم نباید از کسروی توقع داشت. او کار خود را خوب انجام داده و اگر درباره برخی مسائل، نظر شخصی داشته، قابل تسامح است.

آثار ادوارد براون

در همان ایام مشروطیت به کارهایی برخورد می‌کنیم که فرنگی‌ها در زمینه انقلاب مشروطه انجام داده‌اند که مهمترین آنها کار ادوارد براون است. براون دو کار در زمینه مشروطه دارد. یکی به اسم انقلاب مشروطیت و دیگری به نام جراید و مجلات دوره مشروطیت.

ادوارد براون

در جراید و مجلات، سندهایی به دست داده که می‌تواند مورد استفاده مورخان بعدی قرار گیرد. در کتاب اصلی هم مقداری از مذاکراتی را نقل کرده که در داخل کشور انگلستان درباره انقلاب مشروطه جریان داشت. چون او با رجال انگلیس که با مشروطیت ایران مرتبط بوده‌اند، آمد و شد داشت و از این طریق اطلاعاتی کسب می‌کرد مثلا با «کمیته ایران» ارتباط داشت.

این کمیته پس از به توپ بستن مجلس در حمایت از بازگشت مشروطیت تشکیل شد و عده‌ای از رجال انگلیسی در آن عضویت داشتند. تصور من این است که براون از اطلاعات شخصی این افراد استفاده کرده است. همان‌طور که از اطلاعات ایرانیانی که در آن زمان مهاجرت کرده بودند مانند معاضدالسلطنه و سید حسن تقی‌زاده و فضلعلی آقای تبریزی و دیگرانی که به انگلستان رفته بودند استفاده کرده است.

کتاب‌های دیگری که بعدها راجع به انقلاب مشروطه توسط فرنگی‌ها نوشته شد و همه آنها از کتاب‌های براون استفاده کرده‌اند، به پایه و مایه کتاب براون نیست. خود انگلیسی‌ها بعدها اسناد و مدارکی را که در وزارت خارجه انگلیس، یعنی «رکورد آفیس» وجود داشته، به نام کتاب آبی چاپ کردند و سردار اسعد دستور ترجمه‌اش را داد. این کتاب هم حاوی اطلاعاتی است که انگلیس‌ها در آن زمان صلاح دیده بودند منتشر شود ولی حتما تمام اسناد نیست. تمام اسناد آن موقع اجازه انتشار نیافت.

کتاب یحیی و تاریخ ملک‌زاده

همان‌طور که گفتم دو نوع منبع تا زمان کسروی یا در دسترس مورخان نبود یا مناسب نبود منتشر شود. بعد از رفتن رضاشاه خاطرات یحیی دولت آبادی که از دست‌اندرکاران مشروطه بود و نیز کتاب دکتر ملک‌زاده پسر ملک‌المتکلمین منتشر شد. از این دو کتاب به نظر من کتاب دولت آبادی مهمتر است. ملک‌زاده بیشتر توجهش به چیزهایی بوده که دیگران هم نوشته‌اند اما میرزا یحیی دولت‌آبادی چون در کارهای معارف و مدارس وارد بود اطلاعاتش دست اول است. در کتاب‌های دیگر آنچه در این باب هست رونویسی است. به هر حال این دو کتاب در زمره کتاب‌هایی قرار دارند که در تاریخ مشروطیت ایران بسیار موثر بوده‌اند. خاطرات ارفع هم در زمان محمدرضاشاه چاپ شده اما سرگذشت خودش است و چیزی که به حال تاریخ مشروطیت مفید باشد در آن نیست.

خاطرات تقی‌زاده

خاطرات عبدالله مستوفی هم کتاب بسیار مفیدی است ولی از جوهر مشروطیت بحثی در آن نیست. بیشتر آداب و رسوم و این جور چیزهاست. اما در سنوات بعدتر کتاب‌هایی پیدا ومنتشر شد که کتاب‌های با ارزش است. مثل خاطرات احتشام‌السلطنه یا خاطرات تقی‌زاده که وصیت کرده بود تا ۱۰ سال بعد از مرگش چاپ نشود و بعد از مرگ او هم افتاد به دوره بعد از انقلاب. یا خاطرات مستشارالدوله که در پنج جلد چاپ شده و حاوی دقایقی است که کتاب‌های قبلی را تکمیل می‌کند؛ بنابراین مورخی که امروز بخواهد کار کند مدارک و وسایل برایش فراهم‌تر است، به‌خصوص اگر مورخان ما حوصله کنند و در اسناد دولتی که در سازمان اسناد هست قدری تجسس کنند.

سیدحسن تقی‌زاده

فرض کنید ماجرای جنگل. اگرچه این ماجرا بعد از مشروطیت اتفاق افتاد اما به هر حال در دوره‌ای پیش آمده که مشروطیت وجود داشت. اسناد زیادی در وزارت داخله و وزارت جنگ درباره ماجرای جنگل وجود دارد که حالا دیگر باید دسترسی به آنها آسان باشد. مرحوم اصغر مهدوی اسنادی از نامه‌هایی که تجار گیلان از اوضاع آن دوره می‌نوشتند عرضه کرد و نشان داد که تجار آن دوره وضع را چگونه می‌دیدند و چه پول‌هایی از آنها به انحای گوناگون گرفته می‌شد. جریان میرزا کوچک‌خان چپ‌گونه بود.

طبعا حالا اسناد مربوط به جریان جنگل ده‌برابر زمانی است که مرحوم میرفخرایی (که خودش عضو جریان جنگل بود) کتابش را نوشت. معلوم است که او با نظر دیگری به غیر از تجار به ماجرا می‌نگریسته است.

کتاب‌های خاطراتی که در این مدت منتشر شده به نظر من اهمیتش بیشتر از آن چیزی است که قبلا وجود داشته است. مثلا خاطرات عین‌السلطنه با آنکه آدمی بوده که در ده زندگی می‌کرده و شاهزاده و مخالف مشروطه هم بوده، جسته‌و‌گریخته در آن مطالبی دیده می‌شود که در کتاب‌های دیگر نیست یا برادرش عمادالسلطنه خاطراتی دارد که حالا دارد چاپ می‌شود. او مرد تحصیلکرده و عالم به تاریخ بوده و با دیدی به وقایع مشروطه نگریسته که در جاهای دیگر نیست. وقتی مشروطه اتفاق می‌افتاد، او حاکم اهر بود. این نوع گزارش‌های روزانه که افراد برای دل خودشان می‌نوشتند خیلی بیشتر از کتاب‌هایی مانند خاطرات عبدالله مستوفی و نظایر آن به حال تاریخ مشروطه مفید خواهد بود.

سه دفتر با ارزش

یکی از منابع مشروطیت اخبار و گزارش‌هایی است که در جراید خارجی نشر می‌شد. روزنامه‌های فرانسوی و انگلیسی و تا حدودی آلمانی، ترکی و حتی هندی، در آن زمان گزارش‌هایی از انقلاب مشروطه منتشر می‌کردند. البته اخبار و اطلاعاتی که در روزنامه‌های فرانسوی و انگلیسی وجود دارد، بیشتر است چون مشروطه خواهان در این دو کشور جمع بودند.

کسانی هم بودند که بریده روزنامه‌ها را تهیه می‌کردند و در کتابچه‌ای می‌چسباندند و نگه می‌داشتند. من سه مجموعه از اینها را دیده ام. اولین مجموعه‌ای از این دست که دیدم متعلق به صاحب نسب است. محمدصادق صاحب نسب اهل قم بود. سال‌ها در پاریس زندگی می‌کرد و دوست سردار اسعد بود. صاحب‌نسب از ایران رفته بود و در زمان مشروطه و انقلاب مشروطه در فرانسه زندگی می‌کرد.

اینکه تاکید می‌کنم مشروطه و انقلاب مشروطه، برای این است که به نظر من باید این دو را از هم جدا کرد. وقتی می‌گوییم انقلاب مشروطیت یعنی دوره فتح تهران و بعد از آن. همگان به دوره اول هم انقلاب مشروطه می‌گویند درحالی‌که در آن زمان هنوز انقلابی نشده بود. عده‌ای رفته بودند سفارت انگلیس بست نشسته بودند تا فرمان مشروطیت صادر شد. انقلاب بعد از آن اتفاق افتاد..

به هر حال این محمد صادق صاحب‌نسب که در پاریس زندگی می‌کرد مطالب روزنامه‌های فرانسه و بلژیک و مقداری از روزنامه‌های انگلیسی را می‌بریده و در دفترچه‌ای می‌چسبانده است.

وقتی سردار اسعد برای فتح تهران به ایران می‌آید، صاحب نسب هم با او همراه می‌شود. او کتابخانه‌اش را هم با خود به تهران آورد و به مدرسه علوم سیاسی بخشید که بعدها به دانشکده حقوق انتقال یافت. من وقتی کتابدار دانشکده حقوق بودم پنج جلد از این دفترچه‌ها به قطع خشتی در آنجا موجود بود. بسیار چیز مفیدی بود و اگر الان بخواهند آنها را در مطبوعات فرانسه پیدا کنند اصلا عملی نیست. او جمع کرده بود و من میکروفیلمی از آن تهیه کردم که حالا در کتابخانه مرکزی دانشگاه هست.

دومین دفتر از این دست، متعلق به بانک شاهی بود. وقتی دکتر مصدق بانک شاهی را ملی کرد، این بانک کتابخانه‌اش را به کتابفروشی بروخیم فروخت. ما که گهگاه به آنجا می‌رفتیم و کتاب‌هایی برای دانشگاه می‌خریدیم این را هم برای کتابخانه دانشکده حقوق خریدیم. این دفتر به قطع رحلی حاوی گزارش‌های مشروطه در سال ۱۹۰۶ یا ۱۹۰۷ بود. یعنی بریده جراید انگلیسی را در آن چسبانده بودند. نمی‌دانم که این مجموعه هنوز در دانشکده وجود دارد یا نه.

سومین دفتر را یک سال پیش دیدم و متعلق به میرزا رضاخان ارفع الدوله است که سفیر وقت ایران در استانبول بود. او به دفترش دستور داده بود که مطالب روزنامه‌های فرنگی را راجع به انقلاب مشروطه ببرند و بچسبانند. سازمان اسناد ملی این دفتر را خرید و اکنون در آن سازمان هست. مقصودم این است که این دسته از اطلاعات هم وجود دارد که نباید از آنها غافل ماند.

کتاب نارنجی

در روسیه فقط یک کتاب نارنجی وجود دارد که حاوی برخی اسناد است ولی بقیه سندهایی که مربوط به ارتباط بین مشروطه‌خواهان ایران و انقلابیان قفقاز است هنوز بر ما مکشوف نیست. خوشبختانه تورج اتابکی توانسته مقدار زیادی از اسناد را برای موسسه‌ای در هلند گردآوری کند اما کثرت آنها بیش از این حرف‌هاست. تازه آنچه هم در هلند جمع آوری شده در دسترس محققان ما نیست. همه اینها را باید موسسات تحقیقاتی ما فراهم کنند تا نزدیک شویم به یک تاریخ مشروطیتی که حداقل قابل قبول باشد.

علاوه‌بر اینها اسنادی در سازمان اسناد ملی و همچنین وزارت خارجه وجود دارد که باید به فکر آن بیفتند که آنها را معرفی کنند تا تاریخ مشروطیت ایران از این حالت نیمه پخته به در آید وگرنه چیزهایی که من می‌بینم تقریبا تکرار است به زبان‌ها و الفاظ مختلف.

اوراق نامکشوف