لغو فئودالیسم در فرانسه

گروه تاریخ و اقتصاد: در چهارم اوت سال ۱۷۸۹ مجمع مشروطیت ملی فرانسه، فئودالیسم و همه حقوق، مزایا و امتیازات مرتبط به فئودال‌ها را لغو کرد. این یکی از مهم‌ترین خواسته‌های انقلابیون فرانسه بود که بلافاصله پس از پایان دادن به نظام سلطنتی محقق شد. انقلاب کبیر فرانسه بعدها برای بسباری از انقلابیون الهام‌بخش شد.

انقلاب فرانسه که به اعتقاد برخی مهم‌ترین واقعه‌ تاریخ مدرن بشریت است، میوه دوران روشنگری بود که منجر به تغییر سرنوشت بشریت و شکل‌دهی به نظام‌های غربی شد. انقلاب فرانسه یک رخداد در قالب زمانی چند‌ هفته و چند ماه نبود، بلکه در طول ۸۰ سال و طی قیام‌های متعددی صورت گرفت که هر یک منجر به رفت و برگشت حکومت بین اشکال سلطنت و جمهوری بود. بین آغاز انقلاب در ۱۷۸۹ تا سال ۱۸۶۹ هفت بار رژیم عوض شد که در نهایت جمهوری سوم فرانسه شکل گرفت.

برای درک دلایل پاگرفتن انقلاب باید به دوران لوئی چهاردهم بازگشت. لوئی چهاردهم و پسرش لوئی پانزدهم طی دوران حکومت طولانی خود با جنگ‌های بی مورد با اتریش فشار زیادی بر اقتصاد فرانسه آن روز وارد کردند. لوئی شانزدهم، نوه لوئی پانزدهم که پس از وی به سلطنت رسید نیز مرهمی بر این درد نشد. از آن سو همسر وی ملکه ماری آنتوانت که در یک بده بستان قدرت از دربار اتریش به فرانسه آمده بود نیز بین مردم چندان محبوب نبود و مایه تمسخر عوام بود. تا آن حد که بچه‌دار نشدن شاه و ملکه را به گردن ملکه می‌انداختند هرچند بعدها کاشف به عمل آمد لوئی ناتوانی داشته و پس از درمان صاحب چهار فرزند شدند.

از دیگر دلایل وقوع انقلاب جنبش ۸۰-۷۰ ساله روشنفکری بود.

این اندیشه‌ها بیشتر در کلوپ‌های اشراف و نه در میان مردم عامه به بحث گذاشته می‌شدند. این کلوپ‌ها به میزبانی زنان ثروتمند و تحصیل‌کرده برگزار می‌شدند و شرکت‌کنندگان از طبقه نوین بورژوا (اطبا، مهندسان، صنعتگران) بودند که به‌خاطر رشد اقتصادی به مال و منالی رسیده بودند. دلیل سوم مسائل اقتصادی ناشی از سال‌ها جنگ فرسایشی با اتریش و انگلیس بود. لوئی شانزدهم به تلافی شکست دربرابر انگلیس، در آمریکا به حمایت از استقلال‌طلبان آمریکا برخاست و آنها را با سرباز و پول حمایت کرد. این حمایت‌‌ها که به عبارتی پیروزی انقلاب آمریکا را درپی داشت کمر اقتصاد فرانسه را شکست و در پایان نه تنها برخلاف محاسبات لوئی، آمریکا متحد فرانسه نشد، بلکه باز تمام معاهدات تجاری و سیاسی خود را با انگلیس برقرار کرد. در پی وضع بد اقتصادی گروهی از اقتصاددانان وارد کار شدند و پیشنهاد دادند بر اشراف مالیات وضع شود. پس از مخالفت مجالس فرانسه و کارشکنی اشراف، لوئی که از نظر شخصیتی آدم ضعیفی بود از موضع خود عقب نشست.

عوامل اقتصادی

حکومت بوربون‌ها در فرانسه، اقتصادی متکی بر کشاورزی داشت، اقتصادی که زمین‌های کشاورزی آن میان خانواده‌های کشاورز و زمین داران بزرگ تقسیم می‌شد و فعل و انفعالات اقتصادی حول محور کشاورزی می‌چرخید. «در قرن ۱۷ و ۱۸ م، جامعه فرانسه به‌صورت یک جامعه کشاورزی باقی ماند و اقتصاد آن نیز که به‌شدت درگیر شبکه پیچیده زمین‌داران و فئودال‌ها بوده، در واقع جلوی هر نوع تغییر را گرفته بود.» در دوران انقلاب کشاورزان چیزی حدود ۸۵ درصد جمعیت ۱۵ میلیون نفری کشور را تشکیل می‌دادند و در حقیقت تجارت و صنایع نقش تعیین‌کننده‌ای در اقتصاد کشور نداشتند. دو عامل اقتصادی مهم که در دوره بلندمدت در تکوین انقلاب نقش داشتند، انواع مالیات‌ها و ضعف ناشی از جنگ‌های دراز مدت بودند. از مهم‌ترین عوامل اجتماعی موثر در انقلاب فرانسه، نقش طبقات اجتماعی موجود در آن زمان بود. در آستانه انقلاب فرانسه، جامعه اشرافی کهن طبق قانون سنتی دارای سه طبقه یا مرتبه بود؛ روحانیون مسیحی، نجبا و طبقه سوم که اکثریت عظیم مردم را شامل می‌شدند، منشأ این مراتب یا طبقات به قرون وسطی می‌رسید.

هر کدام از اعضای این طبقات تاثیر شگرفی بر روند شکل‌گیری انقلاب فرانسه داشتند. در طبقه اول، یعنی روحانیون و نجبا به‌طور ذاتی موضعی ضدانقلابی انتخاب کرده بودند و با اعمالی که از قبل انجام داده بودند و به تکرار آنها نیز اصرار داشتند، در حقیقت به حرکت انقلاب و انقلابیون سرعت بخشیدند. همه آنها که به طبقه صاحب امتیاز یعنی نجبا و روحانیون تعلق داشتند جزو طبقه سوم بودند، اکثریت عظیم طبقه سوم را کشاورزان تشکیل می‌دادند و بعد از آنها باید از پیشه‌وران، کارگزاران و مردم فقیر شهرها نام برد. طبقه سوم را بورژوازی هدایت می‌کرد؛ تاجران، بانکداران و مالکان شرکت‌ها و بنگاه‌های اقتصادی در زمره بورژوازی قرار داشتند.

برخی دیگر از دلایل انقلاب فرانسه به اختصار چنین عنوان شده است:

- داشتن سیستم اقتصادی بی‌کفایت و منسوخ که قدرت اداره بدهی ملی فرانسه را نداشت که هم نتیجه و عامل تشدیدکننده آن سیستم مالیاتی ناتوان فرانسه بود.

- کلیسای کاتولیک، بزرگ‌ترین ملک‌دار کشور بر محصولات، مالیاتی به نام دیمه وضع کرده بود. دیمه در حالی که شدت افزایش مالیات دولت را کمتر کرده بود، گرفتاری فقیرترین مردم را که روزانه با سوءتغذیه دست به گریبان بودند بیشتر کرده بود.

خرج‌های اشرافی و آشکار دربار لویی شانزدهم و ماری آنتوانت در ورسای با وجود فشار مالی بر مردم.

-آمار بیکاری زیاد و قیمت بالای نان که باعث می‌شد مقداری بیشتری پول برای غذا خرج شود و به دیگر زمینه‌های اقتصادی نرسد.

- قحطی و سوءتغذیه گسترده که احتمال مرگ و مریضی را بیشتر می‌کرد.

- نبود بازرگانی داخلی و موانع زیاد گمرکی.

منابع:

دوتوکویل، آلکسی، انقلاب فرانسه و رژیم پیش از آن،‌ترجمه محسن ثلاثی، نقره، تهران، 1369

4- افیموف و دیگران، تاریخ عصر جدید،‌ترجمه فریدون‌شایان، شباهنگ، تهران، 1359