کام تشنه ایران
آناهیتا جمشید نژاد
«حداقل نصف ۳۱ استان کشور طی ۲۰ سال آینده باید خالی از سکنه شوند مگر اینکه مشکل بحران آب در کشور حل شود. » «بحران آب ایران را خواهد بلعید و امنیت ملی ما را تهدید خواهد کرد. امروز میدان واقعی جنگ ما، در حوزه آب است.
بحران آب در آستانه ورود به زیست اجتماعی در کشور است. »«اگر تخریب سریع منابع آبهای زیرزمینی در ایران پایان نیابد، این کشور با ۷۰۰۰ سال تاریخ در ۲۰ سال آینده قابل زیستن نخواهد بود. کمبود آب تهدید بزرگتری برای ایران نسبت به بحران هستهای اسرائیل یا آمریکا است.
«حداقل نصف ۳۱ استان کشور طی ۲۰ سال آینده باید خالی از سکنه شوند مگر اینکه مشکل بحران آب در کشور حل شود. » «بحران آب ایران را خواهد بلعید و امنیت ملی ما را تهدید خواهد کرد. امروز میدان واقعی جنگ ما، در حوزه آب است.
بحران آب در آستانه ورود به زیست اجتماعی در کشور است. »«اگر تخریب سریع منابع آبهای زیرزمینی در ایران پایان نیابد، این کشور با ۷۰۰۰ سال تاریخ در ۲۰ سال آینده قابل زیستن نخواهد بود. کمبود آب تهدید بزرگتری برای ایران نسبت به بحران هستهای اسرائیل یا آمریکا است.
آناهیتا جمشید نژاد
«حداقل نصف ۳۱ استان کشور طی ۲۰ سال آینده باید خالی از سکنه شوند مگر اینکه مشکل بحران آب در کشور حل شود.» «بحران آب ایران را خواهد بلعید و امنیت ملی ما را تهدید خواهد کرد. امروز میدان واقعی جنگ ما، در حوزه آب است.
بحران آب در آستانه ورود به زیست اجتماعی در کشور است.»«اگر تخریب سریع منابع آبهای زیرزمینی در ایران پایان نیابد، این کشور با ۷۰۰۰ سال تاریخ در ۲۰ سال آینده قابل زیستن نخواهد بود. کمبود آب تهدید بزرگتری برای ایران نسبت به بحران هستهای اسرائیل یا آمریکا است.» «آب به یک منبع از سرگیری درگیری با همسایگان ایران تبدیل شده است. در غیاب مدیریت موثر، میتوانیم انتظار داشته باشیم که مشکل آب به یک مشکل بزرگ با همسایگان ایران تبدیل شود.» اینها اخبار و نقلقولهای هولناکی از مسوولان و کارشناسان است که هر روز از رسانهها میشنویم.برنامهریزی ضعیف، سیاستهای پوپولیستی و خشکسالی همگی منجر به بحران آب در ایران شده است؛ کشوری که از لحاظ اقلیمی کشوری خشک و نیمه خشک محسوب میشود و از نظر بارندگی با بارش ۲۵۰ میلیمتر در سال، از متوسط جهانی بسیار پایینتر است و این در حالی است که ۷۵ درصد از این بارش در تنها ۲۵ درصد مناطق آن میبارد.
اما سوءمدیریت بسیار بیشتر از خشکسالی به منابع آبی کشور آسیب زده است. شاید بزرگترین مشکل سیستمی در استفاده بیرویه از آب، سوبسیدهای بالاست که استفاده بیرویه از منابع را تشدید کرده و باعث شده است که مردم قدر منابع آبی را ندانند. ایران بعد از کانادا، ارزانترین آب را در اختیار دارد. به نظر میرسد مسوولان در ایران بحران آب را به اندازه کافی جدی نگرفتهاند و رویکرد آنها در مدیریت بحران آب، بیشتر پرداختن به معلول است تا علت.خشک شدن دریاچه ارومیه، هامون، زایندهرود، تالاب گاوخونی، دریاچهها و تالابهای پریشان، بختگان، انزلی و شادگان همگی به دلیل پروژههای توسعهای نسنجیده نابود شدهاند.ایران با وجود داشتن زیرساختهای لازم در بهره برداری از منابع آبی، به دلیل استفاده بیش از حد از آن دچار کمبود منابع آب حقیقی شده است. میزان سرانه آب تجدیدپذیر ساﻻنه کشور در سال ۱۳۰۰ به ازای هر نفر حدود ۱۳۰۰۰ مترمکعب بود، در حالی که این رقم در سال ۱۳۹۳ به حدود ۱۴۰۰ مترمکعب کاهش یافته است. این امر به مسیر توسعه ایران که متکی بر تولید محصولات کشاورزی بیش از حد معقول است، ضربه خواهد زد.
بخش کشاورزی حدود ۹۰ درصد آب کشور را استفاده میکند. شیوههای نادرست کشاورزی در کشور باید اصلاح شود، آبیاری بارانی خسارتهای جبرانناپذیری به ذخایر آب کشور زده است. میل شدید به خودکفایی موجب شده تا مردم خود اولین قربانیان این سیاستهای غلط مدیران باشند. در این میان اصلاح مسیر توسعه اقتصادی ایران ضروری به نظر میرسد. پیشبرد سیاستهای کشور به سمت صنعتی شدن باید در اولویت برنامههای دولت قرار گیرد.از سویی مفاهیمی چون «جنگ آب» هم در سطح ملی و هم در سطح جهانی مطرح شده است. برخی از کارشناسان جنگ جهانی سوم را ناشی از کمبود آب میدانند. حدود یک میلیارد نفر در جهان به آب آشامیدنی سالم دسترسی ندارند و هر روز ۵۰ هزار نفر در اثر مصرف آب غیربهداشتی جان خود را از دست میدهند؛ مردم به خصوص در کشورهای کمتر توسعهیافته به آب تمیز، خدمات بهداشتی و دیگر خدمات ضروری دسترسی ندارند.
تا سال ۲۰۵۰ میلادی بیش از نیمی از کشورها در سراسر دنیا با بحران تامین آب آشامیدنی روبهرو خواهند بود. برخی کارشناسان فرضیه «جنگ سوم جهانی بر سر آب» در اثر افزایش تقاضا را رد میکنند. اما هر چه هست افزایش تعارضات بر سر آب به دلیل کاهش منابع آبی و افزایش تقاضا کاملا طبیعی و منطقی است. آب به انرژی، غذا، اقتصاد و باورهای ملی یک کشور وابسته است و بنابراین چه در صلح و چه در جنگ بر سر آب ارتباط تنگاتنگ با این متغیرها غیرقابل چشمپوشی است. اگر این بحران حل نشود، هزینههای غفلت و سستی فاجعهبار خواهد بود. این هزینهها بر هر شکل اقتصاد تاثیر خواهند گذاشت: وقتی کشاورزان و صنعت با کمبودها و کاهش در مصرف روبهرو شوند، مشاغل از دست خواهند رفت؛ افراد و خانوادهها تاثیرات مخرب بسیاری را بر استانداردهای زندگیشان احساس میکنند و آب بهعنوان منبع تداوم حیات در معرض خطر قرار خواهد گرفت.
اگر دریاچه ارومیه، زایندهرود و هامون از نقشه حذف شوند چه چیزی از ایران باقی خواهد ماند؟ خشک شدن هامون معادل خشک شدن ریشههای یک تمدن بزرگ در شرق جهان است. ما سربازان خوبی برای حفاظت از این زمینهای باستانی نبودهایم. ایرانیان اولین مردمانی بودند که به دانش و فناوری قنات و کاریز بهعنوان یکی از شگفتانگیزترین کارهای دستهجمعی تاریخ بشری دست یافتند. آیا میتوان آنها را متهم کرد که فرهنگ استفاده از آب را بلد نیستند؟ نقش مدیریت منابع آبی در این میان چه بوده؟ چه راهکارهایی برای جلوگیری از تنشهای آبی در کشور وجود دارد؟اگر بحران آب مانند بیماری است که در حال خونریزی است آیا راهکار اصلی اصلاح الگوی مصرف است که دست کم چند نسل زمان میبرد یا اینکه درمان این معضل نیازمند بازنگری در سیاستهای آبی کشور است؟
«حداقل نصف ۳۱ استان کشور طی ۲۰ سال آینده باید خالی از سکنه شوند مگر اینکه مشکل بحران آب در کشور حل شود.» «بحران آب ایران را خواهد بلعید و امنیت ملی ما را تهدید خواهد کرد. امروز میدان واقعی جنگ ما، در حوزه آب است.
بحران آب در آستانه ورود به زیست اجتماعی در کشور است.»«اگر تخریب سریع منابع آبهای زیرزمینی در ایران پایان نیابد، این کشور با ۷۰۰۰ سال تاریخ در ۲۰ سال آینده قابل زیستن نخواهد بود. کمبود آب تهدید بزرگتری برای ایران نسبت به بحران هستهای اسرائیل یا آمریکا است.» «آب به یک منبع از سرگیری درگیری با همسایگان ایران تبدیل شده است. در غیاب مدیریت موثر، میتوانیم انتظار داشته باشیم که مشکل آب به یک مشکل بزرگ با همسایگان ایران تبدیل شود.» اینها اخبار و نقلقولهای هولناکی از مسوولان و کارشناسان است که هر روز از رسانهها میشنویم.برنامهریزی ضعیف، سیاستهای پوپولیستی و خشکسالی همگی منجر به بحران آب در ایران شده است؛ کشوری که از لحاظ اقلیمی کشوری خشک و نیمه خشک محسوب میشود و از نظر بارندگی با بارش ۲۵۰ میلیمتر در سال، از متوسط جهانی بسیار پایینتر است و این در حالی است که ۷۵ درصد از این بارش در تنها ۲۵ درصد مناطق آن میبارد.
اما سوءمدیریت بسیار بیشتر از خشکسالی به منابع آبی کشور آسیب زده است. شاید بزرگترین مشکل سیستمی در استفاده بیرویه از آب، سوبسیدهای بالاست که استفاده بیرویه از منابع را تشدید کرده و باعث شده است که مردم قدر منابع آبی را ندانند. ایران بعد از کانادا، ارزانترین آب را در اختیار دارد. به نظر میرسد مسوولان در ایران بحران آب را به اندازه کافی جدی نگرفتهاند و رویکرد آنها در مدیریت بحران آب، بیشتر پرداختن به معلول است تا علت.خشک شدن دریاچه ارومیه، هامون، زایندهرود، تالاب گاوخونی، دریاچهها و تالابهای پریشان، بختگان، انزلی و شادگان همگی به دلیل پروژههای توسعهای نسنجیده نابود شدهاند.ایران با وجود داشتن زیرساختهای لازم در بهره برداری از منابع آبی، به دلیل استفاده بیش از حد از آن دچار کمبود منابع آب حقیقی شده است. میزان سرانه آب تجدیدپذیر ساﻻنه کشور در سال ۱۳۰۰ به ازای هر نفر حدود ۱۳۰۰۰ مترمکعب بود، در حالی که این رقم در سال ۱۳۹۳ به حدود ۱۴۰۰ مترمکعب کاهش یافته است. این امر به مسیر توسعه ایران که متکی بر تولید محصولات کشاورزی بیش از حد معقول است، ضربه خواهد زد.
بخش کشاورزی حدود ۹۰ درصد آب کشور را استفاده میکند. شیوههای نادرست کشاورزی در کشور باید اصلاح شود، آبیاری بارانی خسارتهای جبرانناپذیری به ذخایر آب کشور زده است. میل شدید به خودکفایی موجب شده تا مردم خود اولین قربانیان این سیاستهای غلط مدیران باشند. در این میان اصلاح مسیر توسعه اقتصادی ایران ضروری به نظر میرسد. پیشبرد سیاستهای کشور به سمت صنعتی شدن باید در اولویت برنامههای دولت قرار گیرد.از سویی مفاهیمی چون «جنگ آب» هم در سطح ملی و هم در سطح جهانی مطرح شده است. برخی از کارشناسان جنگ جهانی سوم را ناشی از کمبود آب میدانند. حدود یک میلیارد نفر در جهان به آب آشامیدنی سالم دسترسی ندارند و هر روز ۵۰ هزار نفر در اثر مصرف آب غیربهداشتی جان خود را از دست میدهند؛ مردم به خصوص در کشورهای کمتر توسعهیافته به آب تمیز، خدمات بهداشتی و دیگر خدمات ضروری دسترسی ندارند.
تا سال ۲۰۵۰ میلادی بیش از نیمی از کشورها در سراسر دنیا با بحران تامین آب آشامیدنی روبهرو خواهند بود. برخی کارشناسان فرضیه «جنگ سوم جهانی بر سر آب» در اثر افزایش تقاضا را رد میکنند. اما هر چه هست افزایش تعارضات بر سر آب به دلیل کاهش منابع آبی و افزایش تقاضا کاملا طبیعی و منطقی است. آب به انرژی، غذا، اقتصاد و باورهای ملی یک کشور وابسته است و بنابراین چه در صلح و چه در جنگ بر سر آب ارتباط تنگاتنگ با این متغیرها غیرقابل چشمپوشی است. اگر این بحران حل نشود، هزینههای غفلت و سستی فاجعهبار خواهد بود. این هزینهها بر هر شکل اقتصاد تاثیر خواهند گذاشت: وقتی کشاورزان و صنعت با کمبودها و کاهش در مصرف روبهرو شوند، مشاغل از دست خواهند رفت؛ افراد و خانوادهها تاثیرات مخرب بسیاری را بر استانداردهای زندگیشان احساس میکنند و آب بهعنوان منبع تداوم حیات در معرض خطر قرار خواهد گرفت.
اگر دریاچه ارومیه، زایندهرود و هامون از نقشه حذف شوند چه چیزی از ایران باقی خواهد ماند؟ خشک شدن هامون معادل خشک شدن ریشههای یک تمدن بزرگ در شرق جهان است. ما سربازان خوبی برای حفاظت از این زمینهای باستانی نبودهایم. ایرانیان اولین مردمانی بودند که به دانش و فناوری قنات و کاریز بهعنوان یکی از شگفتانگیزترین کارهای دستهجمعی تاریخ بشری دست یافتند. آیا میتوان آنها را متهم کرد که فرهنگ استفاده از آب را بلد نیستند؟ نقش مدیریت منابع آبی در این میان چه بوده؟ چه راهکارهایی برای جلوگیری از تنشهای آبی در کشور وجود دارد؟اگر بحران آب مانند بیماری است که در حال خونریزی است آیا راهکار اصلی اصلاح الگوی مصرف است که دست کم چند نسل زمان میبرد یا اینکه درمان این معضل نیازمند بازنگری در سیاستهای آبی کشور است؟
ارسال نظر