مهدیس مدنی

کارشناس ارشد برنامه‌ریزی توریسم

مشارکت جوامع محلی در توسعه گردشگری یکی از ارکان جدایی‌ناپذیر توسعه پایدار است. امروزه در اغلب طرح‌های جامع گردشگری در مقصدهای گوناگون، بندهای متعددی برای تحقق این مهم تعبیه شده است. در ایران نیز بخش‌های دولتی و بسیاری از سازمان‌های مردم‌نهاد از سال‌ها پیش عزم خود را جزم کرده‌اند تا با توان‌افزایی جوامع بومی، بستر مناسب برای مشارکت هر چه بیشتر آنها در توسعه اقتصادی و اجتماعی را فراهم آورند.

مشارکت اشکال گوناگونی دارد؛ از اظهارنظر و داشتن حق رای در تصمیم‌گیری‌ها تا راه‌اندازی بنگاه‌های اقتصادی کوچک به وسیله جامعه محلی و مدیریت آنها. اما اصولا چه عاملی انگیزه کافی برای مشارکت در حوزه گردشگری را برای افراد بومی ایجاد می‌کند؟ چرا برخی از این افراد گاهی از مشاغل سنتی خود دست می‌کشند و به گردشگری روی می‌آورند؟ آیا همه چیز نهفته در منافع اقتصادی است؟ پس چرا بسیاری از آنها که هیچ منفعت مستقیمی عایدشان نمی‌شود همچنان اصرار به حضور گردشگران در منطقه خود دارند؟

شاید بتوان به کمک نظریه تبادل اجتماعی به این سوالات پاسخ داد. اگر بخواهیم به‌طور مختصر نظریه تبادل اجتماعی را تشریح کنیم باید گفت که این نظریه فرض می‌کند که ادراک افراد از توازن میان آنچه داده‌اند و آنچه به دست آورده‌اند عامل ترغیب آنان برای برقراری ارتباط با فرد دیگر می‌شود. به عبارت دیگر اگر هر ارتباطی را که میان یک فرد از جامعه محلی با یک گردشگر برقرار می‌شود به مثابه یک معامله بدانیم، اگر جامعه محلی این معامله را به سود خود بداند برای شرکت در آن ابراز تمایل می‌کند.

هر چیزی می‌تواند در این معامله داد و ستد شود؛ پول، کالا، خدمات، دانش و اطلاعات و حتی عشق و مهربانی. در واقع انتظارات افراد از سود و بهره در این مبادله متفاوت است. با توجه به این موضوع می‌توان فهمید که چرا نظرات افراد گوناگون در یک جامعه درباره توسعه گردشگری با یکدیگر فرق می‌کند. این نظریه چگونگی شکل‌گیری و تداوم رابطه میان جامعه محلی و گردشگر را در چند مرحله توضیح می‌دهد.

نخستین چیزی که موجب تمایل به برقراری ارتباط می‌شود، نیاز است. در واقع تا یکی از طرفین معادله احساس نیاز نکند و پاسخ نیاز خود را در فرد مقابل نبیند هرگز رابطه‌ای به وجود نخواهد آمد. جامعه محلی در پی بهبود شرایط اقتصادی به بازار گردشگری روی می‌آورد. گردشگران برای کسب اطلاعات و تجربیات جدید با جامعه محلی ارتباط برقرار می‌کنند.

برخی افراد محلی تنها برای آنکه در مقابل گردشگران احساس غرور و افتخار کنند از عظمت تاریخ و فرهنگ خود به آنان می‌گویند و برخی دیگر برای آنکه با مهمان‌نوازی خود دوستان جدید بیابند وارد این بازی می‌شوند. حال که انگیزه اولیه برای برقراری ارتباط وجود دارد مرحله دوم که شکل‌گیری رابطه است آغاز می‌شود. در ابتدا هر کدام از طرفین ذی‌نفع به ارزیابی شرایط می‌پردازد. اگر این‌گونه بپندارد که برقراری رابطه او را به هدفش می‌رساند یا برای او سودمند است یا دست کم در مقابل آنچه در این مبادله از دست می‌دهد چیز ارزشمندی به دست می‌آورد رابطه شکل می‌گیرد. در غیر این صورت، حتی اگر نیاز وجود داشته باشد از آنجا که رابطه را منصفانه و برای رفع این نیاز مفید فایده نمی‌داند، پا پس می‌کشد. دو عامل اساسی که در این مرحله می‌تواند بسیار تاثیرگذار باشد قدرت و میزان وابستگی افراد به برقراری این رابطه است.

بسیاری از افراد بومی که با توسعه گردشگری مخالف هستند، گردشگران را در مقایسه با جامعه محلی در مقام قدرت می‌دانند. از سوی دیگر معیشت جامعه بومی را نیز به شدت وابسته به حضور گردشگران می‌بینند. از نظر این افراد این دو ویژگی سبب بر هم خوردن توازن در این مبادله می‌شود و همه چیز را به سود گردشگران، دستخوش تغییر می‌کند. بعد از شکل‌گیری رابطه مرحله آخر فرا می‌رسد، ارزیابی نتایج و پیامدهای آن. در این مرحله جامعه از خودش می‌پرسد منهای تمام پیش‌فرض‌هایی که داشته است در عمل چه داده و چه گرفته. ارزیابی این مرحله منشا بروز بسیاری از اختلاف‌نظرها در جامعه است.

اغلب آنهایی که در خط مقدم گردشگری هستند و از این صنعت به‌طور مستقیم بهره اقتصادی می‌برند همین قدر که دخل و خرجشان با هم بخواند به ادامه این معامله راضی هستند. اما آنها که در منافع اقتصادی به‌طور مستقیم شریک نیستند، فراتر از این می‌اندیشند. اینجاست که بحث اثرات اجتماعی و محیط زیستی حاصل از حضور گردشگران پررنگ می‌شود و اگر جامعه، گردشگری را در این موارد مخرب بداند شکافی عمیق میان افراد یک جامعه با خودشان و تعارضی شدید میان بخشی از جامعه با گردشگران ایجاد خواهد شد.

در مجموع آنچه اساس نظریه تبادل اجتماعی را تشکیل می‌دهد وجود جریان دوسویه تبادلات است. اگر در این جاده دوطرفه داده و ستانده در توازن با یکدیگر نقل و انتقال نیابند، حتما یکی از طرفین به‌زودی دچار فرسایش خواهد شد و از ادامه رابطه باز می‌ماند. گردشگری برای بسیاری از مقصدهای روستایی یا دورافتاده ماننده نیرو و پتانسیل ذخیره‌شده در پشت یک سد است. اگر افراد جامعه بومی برای بهره‌مندی از منافع آن، حوضچه‌های کوچک خودشان را تا پیش از باز شدن سد نساخته باشند، آنچه به جای معیشت بهتر و بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی عایدشان می‌شود سیلی است که تمام منابع اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و محیط زیستی آنها را با خود می‌برد.