جیمز ترائوب

منبع: فارن پالیسی

در ابتدا به نظر می‌رسید کلینتون به کمپ «واقع‌گرایی» تعلق دارد و آماده بود تا بی‌حرمتی پکن به حقوق سیاسی را اصلاح کند. او در اولین سفرش به چین در فوریه ۲۰۰۹ به خبرنگاران گفت نگرانی درباره عملکرد حقوق بشری چین نمی‌تواند مانع پیشرفت در موضوعات عمده شود. این هیلاری با آن بانوی اولی که در سال ۱۹۹۵ مقامات چین را درمورد حقوق زنان سرزنش کرد، بسیار متفاوت بود. این اظهار نظر بداهه و تضاد آشکار آن با گذشته در آمریکا به تیتر روزنامه‌ها تبدیل شد و کلینتون سال‌ها با آن درگیر بود. با وجود این، کلینتون با همکاری گیتنر به منظور تمرکز بر حوزه‌های منافع مشترک، یک گفت‌وگوی استراتژیک و اقتصادی را با چین ایجاد کرد. چین در موضوعات کلیدی ازجمله تحریم‌های ایران و مداخله در لیبی با واشنگتن همکاری کرد.


اما مشخص شد امید به همگرایی بیشتر با چین بیهوده است. چین که به‌طور فزاینده قابل اطمینان شده بود، به دلیل تمایل به استقبال از کشمکش صریحا در سیاست درازمدت «توسعه صلح‌آمیز» خود تجدید نظر کرد. خطرناک‌ترین نمونه این رفتار جدید، ادعای حاکمیت بر جزایر واقع در دریای جنوب چین و نزدیک ژاپن و تعیین منافع اصلی مانند اتحاد مجدد با تایوان بود. مقامات دولت اوباما به دو گروه تقسیم شدند، گروهی که خواهان مواجهه با چین و قوت قلب دادن به همسایه‌های نگرانی همچون ژاپن، فیلیپین و ویتنام بودند و گروهی که نگران بودند این اقدام همکاری در موضوعات حیاتی را به خطر می‌اندازد. کلینتون در گروه اول بود.


او در اجلاس سالانه آسه‌آن در ژوئیه ۲۰۱۰ در سخنرانی خود گفت: گرچه ایالات‌متحده در مناقشات ارضی طرف هیچ‌کس را نمی‌گیرد، اما مساله دریای جنوب چین را موضوع «منافع ملی» می‌داند و آماده است با برگزاری مذاکرات چندجانبه درمورد این موضوع میانجیگری کند. همان‌طور که کلینتون به خوبی می‌دانست، پکن مناقشه بر سر جزایر را مساله دیپلماسی دوجانبه درنظر می‌گرفت، موضوعی که فقط بین خودش و همسایگان آسیایی‌اش وجود داشت و به واشنگتن مربوط نبود. همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد نمایندگان چینی خشمگین بودند: بنابراین یانگ جیچی، وزیر خارجه چین، به همتایانش هشدار داد: «چین کشور بزرگی است، بزرگ‌تر از هر کشور دیگری در اینجا.» سخنرانی کلینتون به‌طور موثر به بحث‌ها درون دولت آمریکا درباره چگونگی تنظیم روابط با چین پایان داد. این سیاست جدید کشورهای آسیایی را که از خودستایی چین هراسان شده بودند، دلگرم کرد و پکن را متوجه کرد که واشنگتن تعریف یکجانبه از حوزه منافع را نمی‌پذیرد. این مساله، موضوعی را درباره کلینتون آشکار می‌کند: او کمتر از دیگران، احتمالا کمتر از اوباما، درباره پیامدهای مواجهه نگران بود. این سخنرانی همچنین مزیت آنچه را که کلینتون «دیپلماسی کفش-چرم» می‌نامید، نمایان کرد. یعنی شرکت او در این اجلاس‌‌ها برای او نوعی از حمایت منطقه‌ای به وجود آورد به این شکل که در صورت مواجهه با چین، کشورها تمایل داشتند در طرف آمریکا قرار بگیرند.


مشخصه استراتژی آسیایی کلینتون تنظیم خوب منافع ذاتا مناقشه‌برانگیز بود. در تاریخ 25 آوریل 2012 در آستانه سفر کلینتون به پکن برای گفت‌وگو درباره آخرین بخش مذاکرات استراتژیک و اقتصادی، چن گوانگ چن، مخالف نابینای چینی از حصر خانگی فرار کرد و برای دریافت پناهندگی به سفارت آمریکا در پکن پناه برد. این مساله ممکن بود یک فاجعه دیپلماتیک به وجود آورد. کورت کمپل به کلینتون هشدار داد کمک به چن می‌تواند این مذاکرات را به خطر بیندازد. کلینتون مخالفت کرد. به گفته جفری بادر«نگرش او این بود، اگر قرار است این رابطه آسیب ببیند، ما مسوولیت آن را به عهده می‌گیریم. من با موقعیت‌های سخت‌تر از این رو به رو شده‌ام.» او به کمپل دستور داد این مساله را روشن کند که واشنگتن از چن حمایت می‌کند.


یک هفته بعد که کلینتون وارد چین شد، دیپلمات‌های آمریکایی با مقامات چینی به توافق رسیدند که این مخالف نابینا به مدت دو سال به‌عنوان دانشجو در چین بماند، اما سپس چن بحران جدیدی به وجود آورد و خواستار استرداد به ایالات‌متحده شد. این بار، کلینتون کاملا با یک انتخاب مجموع صفر بین حقوق بشر و روابط دوجانبه روبه‌رو شد. اما او هر دو را انتخاب کرد. او مباحث اقتصادی و سیاسی را پیش‌برد و چندان درباره چن صحبت نکرد، اما مذاکرات محرمانه بی‌امانی را که در سفارت آمریکا در جریان بود، برای دستیابی به توافقی جدید درمورد چن هدایت کرد. سرانجام او و تیمش به توافقی دست‌ یافتند که وجهه چین را حفظ می‌کرد و به موجب آن چن برای تحصیل در دانشگاه نیویورک، چین را ترک می‌کرد.


کلینتون بدون اینکه خم به ابرو بیاورد، تحت فشارهای شدید به این توافق دست یافت. ویلیام برنز که در سال 2011 جانشین استینبرگ، معاون وزیر امور خارجه شد و در سفر چین طرف رئیسش را گرفت، می‌گوید درشرایطی که همه اطرافیان کلینتون نگران بودند که مذاکرات شکست خواهد خورد، لحن محکم او به ایجاد فضایی آرام کمک کرد. علاوه بر این، کلینتون با این باور عمل کرد که می‌تواند بدون برانگیختن واکنش‌های ویرانگر، چینی‌ها را خشمگین کند و این فرضیه‌ای بود که در سخنرانی او در اجلاس 2010 آسه‌آن آزمایش شده بود. برنز خاطرنشان می‌کند: «آزمون گفت‌وگوهای استراتژیک، این است که چگونه می‌تواند از پس رویدادهای غیرمنتظره برآید.» این واقعیت که چینی‌ها برهم زدن مذاکرات را انتخاب نکردند، به خودی خود حقانیت تاکتیک‌های کلینتون را نشان می‌دهد.


مساله چن همچنین رویکرد متمایز کلینتون درباره حقوق بشر را نشان داد. مایکل پوسنر، دستیار وزیر خارجه آمریکا در امور دموکراسی و حقوق بشر و وکیل و شخصی که کلینتون را در سفرش به چین در سال ۲۰۱۲ همراهی کرد، می‌گوید: «او در گفت‌وگوهایی خصوصی موضع سختگیرانه‌ای اتخاذ می‌کند. شاید چندان فصیح نباشد، اما در برخوردهای رو در رو تهاجمی‌تر و حساس‌تر است.» پوسنر، نمونه سفر به ازبکستان را ذکر می‌کند که ایالات‌متحده از این کشور برای ارسال تجهیزات به افغانستان استفاده کرد. پیش از دیدار کلینتون با اسلام کریم‌اف، رئیس‌جمهوری ازبکستان، پوسنر از کلینتون خواست آزادی یوسف جمعه، شاعر ازبک را از زندان دنبال کند. کلینتون برای مطرح کردن این موضوع تا پایان جلسه که تا شب به طول انجامید، صبر کرد. پوسنر می‌گوید: «کریم‌اف قرمز شد. او خشمگین بود. او به من اشاره کرد و گفت، او از شما خواسته این مساله را مطرح کنید.» کلینتون به پوسنر اشاره کرد و گفت: «نه، او از من نخواسته. این موضوع به اندازه موضوعاتی که در دو ساعت گذشته درباره آنها صحبت کردیم مهم است.» پس از ماه‌ها چانه‌زنی، جمعه از زندان آزاد و به همسرش در ایالات‌متحده ملحق شد. کلینتون قبل یا بعد از گفت‌وگو با کریم‌اف درباره جمعه چیزی به رسانه‌ها نگفت و به این ترتیب شرایط را راحت‌تر کرد تا رئیس‌جمهوری ازبکستان کار درست را انجام دهد.