«فناوری‌مناسب» مسیری برای توسعه
نویسندگان:‌ویرندر پال‌-‌ریتا دالال
مشکلات پایای اقتصادی و اجتماعی جهان سوم، به‌رغم تزریق ده‌ها تکنولوژی پیشرفته از کشورهای صنعتی، پرسش‌هایی را در باب تناسب این تکنولوژی‌ها با جهان سوم مطرح می‌کند. تمرکز ثروت در دست طبقه حاکم و دیوانسالاری‌های دست‌وپاگیر زندگی را به میدانی از مبارزه برای جمعیت عظیمی از مردم تبدیل می‌کند. مشکلاتی از قبیل فقر، بیکاری، نابرابری و تامین نیازهای اولیه واقعیت‌های مشترک و البته تلخ مردم در جهان سوم هستند. شرایط بد اقتصادی- اجتماعی در جهان سوم، بر ضرورت پیاده‌سازی مسیر توسعه تاکید می‌کند. البته در این میان نکته شگفت‌آوری وجود دارد. در بیشتر کشورهای جهان سوم تاکیدی عجیب بر رشد و یکجانبه‌گرایی تکنولوژیکی وجود دارد. گرایش تکنولوژیکی از نظر پارادایم توسعه، در زمان‌های گوناگون تعبیرهای مختلفی داشته است. از جمله «عامل واسطه»، «نشانه ترقی»، «جایگزین»، «چراغ سرمایه»، «پرکاری»، «بومی»، «مناسب»، «کم‌هزینه»، «جامعه»، «نرم»، «بنیان»، «آزادی‌بخش» و «جشن فناوری» نامیده شده است.
در هر حال این مقاله سعی دارد از تعبیری تازه‌تر با عنوان «فناوری مناسب»، استفاده کند. این مقاله در پی آن است که در باب تناسب تکنولوژی در حوزه دل‌مشغولی‌های اقتصادی و اجتماعی در جهان سوم بحث کند. مخالفان و موافقان تناسب تکنولوژی بحث و جدل‌هایی را درخصوص قوت و ضعف آن بیان داشته‌اند. جای تعجب ندارد که برخی از این ادعاها با تعصب کورکورانه، نادیده انگاشتن و نابردباری آغشته شده است. دیدگاه جاری در این مقاله به نابرابری‌های ملی و بین‌المللی سطح توسعه در جهان سوم اشاره دارد که از هر گونه عدم انعطاف تکنولوژیکی و راهبردهای توسعه اقتصادی و اجتماعی به کار گرفته شده خبر می‌دهد. توسعه جهان سوم نباید در حوزه ورودی تکنولوژی ایست کند. تناسب تکنولوژی نیازمند آن است که در هر دو مقیاس کلان وخرد مورد بحث و بررسی قرار گیرد.

برخی مباحث ضروری
راهبرد توسعه متناسب برای کشورهای جهان سوم رشد اقتصادی بوده و هست. در فرآیند اجرای آن، صنعتی کردن برابر با توسعه تشخیص داده شده است. برای این منظور، صنعتی‌سازی از طریق انباشت سرمایه و انتقال فناوری از کشورهای صنعتی به کشورهای جهان سوم با علاقه بسیار شدید دنبال شده و می‌شود. چند دهه پس از واردات گسترده از فناوری‌های پیشرفته و پیاده‌سازی آن در مقیاس بزرگ، روش‌های تولید در کشورهای جهان سوم نشان داد که از کاستی‌هایی برخوردار است. نخست اینکه، این راهبرد به کار گرفته شده در کشورهایی صورت گرفته بود که مازاد نیروی کار داشته‌اند. در کشورهای جهان سوم، امید داشتن به تولید سرمایه از طریق فناوری به‌رغم کمبود سرمایه، تنها می‌تواند برای گروه اندکی شغل ایجاد کند و آن هم به این دلیل است که نرخ نیروی سرمایه/ کار بسیار بالاست. از این نظر این بدان معنی است که در چند کشور جهان سوم، تنها با تجهیز بخش بسیار کوچکی از نیروی کار دلخوش به تولید سرمایه می‌شوند.

در این مورد، برخی کشورها با بهره‌وری بالا در مراکز شهری با هزینه بالا و با غفلت از حاشیه‌ها ظهور کردند که مصائب فراوانی برای این کشورها به همراه داشته است. نتیجه این سیاست آن شد که دو ساختار متفاوت اقتصادی به وجود آمد: یک بخش متشکل از بخش مرفه و مدرن و بخش دیگر فقیر و سنتی. با حاکم شدن این سیاست‌ها شرایط بیکاری بدتر و فقر در سراسر کشورهای جهان سوم گسترده‌تر شده است. آژانس توسعه بین‌المللی ایالات‌متحده در سال ۱۹۷۶ به کنگره این کشور، در مورد تاثیر تزریق بی‌رویه فناوری بر کشورهای جهان سوم گزارش مفصلی ارائه داد و در آن به مشکلاتی اشاره کرد که تنها به مشکلات بیکاری محدود نمی‌شود. هزینه بالای فناوری‌های مدرن در دوگانگی اقتصادهای کوچک سهم عمده‌ای در ایجاد مشکلات در کشورهای جهان سوم دارد. از یک طرف کارگران در برابر قشر مرفه با درآمد بالا قرار می‌گیرند و از سوی دیگر بخش اعظم جامعه را رکود اقتصادی فرا می‌گیرد. نویسندگانی در این بین وجود دارند که به تحقیق در مورد این کشورها پرداخته‌ و اشاره داشته‌اند رشد فقر در کشورهای جهان سوم ناموزون است، زیرا در بخش‌های مدرن، این کشورها با رشد سریع اقتصادی روبه‌رو می‌شوند، بخش‌هایی که فناوری‌های روز را وارد کرده‌اند، در مقابل قطبی به‌وجود می‌آید که با فقر و بیکاری دست و پنجه نرم می‌کند.

این رشد در مناطق شهری کشورهای جهان سوم است که غالبا به مقدار کم یا بدون اثر در حاشیه‌های شهر نیز همراه می‌شود. در تئوری رابینسون، یکی از اقتصاددانان بریتانیایی‌تبار درخصوص این بحث، یک راهبرد رشد که به توسعه صنعتی ختم می‌شود، یا استفاده از فناوری‌هایی که با کشورهای غربی تناسب دارد مورد ملاحظه قرار گرفته است. در حالی که مناطق روستایی دست‌نخورده رها می‌شود و همین امر باعث افزایش فقرا و کارگران بیکار می‌شود. این به این دلیل است که این‌گونه رشد در خلق کافی فرصت‌های شغلی ناکام است و این رشد نامتوازنِ فزاینده با راهبرد توسعه متعارف مطرح‌شده، بین مناطقی که این دلمشغولی را دارند تفاوت دارد. بانک جهانی حتی شرایط درست استفاده از اولویت‌ها برای الگوی توسعه را برای کشورهای جهان سوم به بهترین شکل آن بیان کرد: انتخابی که با آن رو به رویید، این است که آیا سرمایه‌گذاری سنگین روی چند کارگر که بتواند برای چند شرکت محدود افزایش تولید داشته باشد و استانداردهای زندگی خود را به‌طور قابل ملاحظه‌ای افزایش دهد و رها کردن باقی رشد به شکل غیر‌موثر بهتر است یا اینکه افزایش بهره‌وری در بسیاری از مردم با ایجاد سرانه موثر اندک بر توده‌های مردم در کشور داشته باشیم.

چنانچه پیش از این اشاره شد، اثر شدید الگوی رشد در مناطق شهری در کشورهای جهان سوم، به توسعه ناشی از دوگانگی اقتصادی می‌انجامد. در میان عوامل دیگر، این عامل باعث هجوم روستایی‌ها به مناطق شهری می‌شود. نه تنها این عامل مهاجرت روستایی‌ها به شهرها باعث از بین رفتن اقتصاد روستایی می‌شود، بلکه برای بقای بخش مدرن، به مقابله با انفجار جمعیت برمی‌خیزد. بخش مدرن عمدتا به‌واسطه فناوری‌های بالای وارداتی از کشورهای صنعتی ثروتمند پیشرفته شده است. برخی، ورود این فناوری‌ها را «روند مسمومیت متقابل» در کشورهای جهان سوم می‌نامند. این شرایط در شهرهای کشورهای جهان سوم که بر پیشرفت صنعتی تمرکز دارد، به‌طور معکوس بر اقتصاد بخش سنتی که به سوی شهرها هجوم می‌آورند و تعهدات سنتی خود را رها می‌کنند تاثیر دارد.

این حرکت به نوبه خود به شهرهایی که با سکونت بیش از حد مواجه هستند تاثیر می‌گذارد و مسبب مشکلات بی‌شماری می‌شوند که اداره کردن آن تقریبا محال است. در این شرایط اساسنامه کشورهای جهان سوم به این قرار می‌‌شود: نرخ بالای بیکاری، فقر، نابرابری‌های وسیع درآمدی و کاهش دستیابی به تامین نیازهای نخستین. وجود این مورد، عمده‌ترین چالش کشورهای جهان سوم است و در این مورد باید بحث کرد تا با نگرشی موثر برای اطمینان از سودهای نصیب شده از توسعه، بدون اینکه در نظر گرفته شود که مردم در کجا زندگی می‌کنند حاصل شود. فناوری مناسب به‌عنوان یک رویکرد توسعه، برای رسیدگی به مشکلات اجتماعی و اقتصادی به‌ویژه در بخش روستایی و غیر‌رسمی در نظر گرفته شده است. در این رابطه شاید چشم انداز نیاز به فناوری مناسب را در جمله زیر بیاوریم:

بحث فناوری مناسب در این باب نیست که مشاغل پیش از فناوری قرار بگیرند، اما تکنیک‌ها می‌توانند به‌طور همپا توسعه داده شوند. فناوری مناسب به‌منظور افزایش بهره‌وری و درآمد، لزوما به معنای استفاده از فناوری‌های پیشرفته نیست. استفاده از فناوری مناسب (نه لزوما پیشرفته) محرک تولید و اشتغال است، چنین هدف عینی مهمی باید به‌عنوان یک ضرورت ملی دیده شود. از نظر سرمایه و ارز خارجی در بسیاری از جوامع جهان سومی، این امر که فناوری‌های مناسب برای توسعه را نباید در بخش‌های سنتی و غیر‌رسمی ترویج داد نامعقول است. توسعه در این مناطق باید همراه با روش‌های کمتر پیچیده و تکنیک‌های کم هزینه و رو به جلو باشد.

مسیر توسعه
اجتماعات، جوامع و کشورهایی که از نظر تاریخی با نوعی از فناوری رشد کرده‌اند، انعکاسی از سطح پیشرفت و عامل تکامل یافتگی‌شان هستند. برای مثال، موجودی ایالات‌متحده در اواخر قرن هجدهم شامل پمپ‌های دستی، اجاق گاز فرانکلین، خیش‌های چوبی و حیوانات اهلی برای کارهای سنگین بود. در دوران حکومت مائو تسه تونگ، چین کمونیست به‌رغم مخالفت عمده با قطع ارتباط با روسیه در سال ۱۹۶۰ به سمت فناوری مناسب برای توسعه روستایی چرخید. در دوره‌های پس از انقلاب فرهنگی، سیاست‌های چین مبتنی بر توسعه روی جمله «راه رفتن روی دو پا» متمرکز شد. این مستلزم تشویق تحرک دوگانگی فناوری برای تحرک توسعه در مقیاس بزرگ و مقیاس کوچک که لازمه صنعتی شدن است، در سراسر کشور چین صورت گرفت. در حالی که توسعه در مقیاس بزرگ در مناطق شهری رخ داد و با ساختمان‌ها و کارخانه‌های بزرگی مواجه شدیم. در مناطق روستایی توسعه مبتنی بر مقیاس کوچک و فناوری مناسب بود. بنا به گفته پرکینز یکی از اقتصاددانان آمریکایی، در چین صنعتی کردن روستاها در مقیاس کوچک، یک راهکار بنیادین بوده است که در واقع به‌نوعی ادامه موفقیت مناطق شهری است که در مقیاس بزرگ صنعتی شده‌اند. صنایع روستایی، از فناوری‌های متوسط استفاده می‌کنند؛ چراکه انتظار می‌رود از منابع محلی فراوان این کشور استفاده کند، از جمله زباله‌های صنعتی یا قراضه در مقیاس کارخانه‌های بزرگ صنعتی.

اما منحصر به فرد بودن رهبران چین در تاکیدشان بر عدم تمرکززدایی در تولید، تکیه بر ابتکارات داخلی و دستیابی به خود کفایی، یک امتیاز مهم برای این کشور بوده است. نویسندگانی همچون دوایت. اچ پرکینز در مورد شجاعت چینی‌ها در ایجاد صنایع کوچک و استفاده از فناوری مناسب در مناطق روستایی صحبت می‌کنند که مسبب ایجاد اشتغال شد و چین را قادر ساخت تا از ورطه دو قطبی شدن روستایی- شهری که مشخصه بسیاری از کشورهای در حال توسعه است دور شود. در هر حال چین پیش از اینکه روی دوپای خود بایستد و به نیروهای خود تکیه کند مفهوم فناوری مناسب را در صنایع روستاهای هند در دهه ۱۹۳۰ دیده بود. یکی از پیشگامان استفاده از فناوری مناسب، رهبر اخلاق گرای هند و نماینده مقاومت ضد خشونت مهاتما گاندی بود. گاندی با کار «هنری دیوید ثروئو» آشنایی داشت و در شکل‌گیری فلسفه توسعه گاندی این آمریکایی تاثیر بسزایی داشت.

در واقع، شماری از نویسندگان مهاتما گاندی را به‌عنوان مرجعی برای استفاده از فناوری مناسب و «نخستین فناوریست مناسب» معرفی می‌کنند (بتز، مک گوان و ویگاند ۱۹۸۴، ریبژنسکی ۱۹۸۰). گاندی نخستین کسی بود که عبارت «استفاده مشترک» را به کار برد و این واژه پس از او باب شد. چنانکه ریبژنسکی، یکی از فناوریست‌های معروف خاطرنشان می‌کند: «این گاندی بود که پیش از مائوی چینی تشخیص داد دهقانان اساس پیشرفت اقتصاد در آسیا هستند». گاندی دائما از نیاز به صنایع روستایی در هند سخن گفت، همچنانکه بقای هند و آینده هند بستگی به روستانشینان داشت جایی که بیشترین سکونت در این مناطق بود. زیر بنای عقیده گاندی از صنایع روستایی به این جمله قصار باز می‌گشت که می‌گفت: « فقیر در جهان نمی‌تواند برای تولید انبوه کمک باشد، اما تولید توسط توده‌ها صورت می‌گیرد». از دید گاندی، دلمشغولی مهم درباره کالاها این است که نیاز به تولید انبوه دارد، اما نگرانی مهم درباره مردم این است که تولید توسط توده‌ها صورت گیرد.

«چرخا» (چرخ نخ ریسی)، ایده آل‌ترین وسیله برای فناوری مناسب به حساب می‌آمد و او در آن نماد آزادی، خودکفایی و وسایل فنی‌ای که برای هند مناسب بود را دید. ایده غنی‌سازی فناوری و قرار دادن بخش اعظم مردم خارج از کار به این بهانه و رسیدن به بخش اقلیتی از مردم با فناوری‌های روز از دید گاندی غیر‌قابل‌قبول بود. با این حال، گاندی در رد کردن شرکت‌های صنعتی سرمایه‌بر در مقیاس بزرگ، غیر‌قابل انعطاف نبود. بخش صنایع مدرن و پیشرفته از نظر گاندی باید مکمل و تقویت کننده صنایع در مقیاس کوچک و بخش کشاورزی باشند. در نقل قولی از سوی گاندی او مسیر توسعه مناسب را برای شبه قاره هند این‌گونه بیان می‌کند:
اگر من می‌توانستم که کشور را با دید خود همسو کنم، نظم اجتماعی آینده را روی «چرخا» و هر چیزی که به آن مربوط است استوار می‌کردم. این امر شامل هر چیز است و به رفاه روستاییان می‌انجامد. من هم همپای صنایع کوچک، ماشین سازی، کشتی‌سازی صنایع مادر را تصور می‌کنم. اما نظم وابستگی معکوس خواهد شد. تاکنون، صنعتی‌سازی بسیاری از روستاها و روستانشینان و صنایع دستی را نابود کرده است. در دولت آینده روستانشینان و صنایع دستی حکمفرمایی خواهند کرد. برای آغاز «مسیر پیمایی» توسعه، گاندی سازمان‌هایی را تاسیس کرد. سازمان‌هایی از قبیل چرخکاران هند و انجمن صنایع روستاییان هندی. یک گروه اقتصاددان بعدها به نام «گاندی‌ها» پیدا شدند که در مورد فناوری مناسب برای هند موسسه تشکیل دادند. این یکی از سازمان‌های پیشرو در زمینه تناسب فناوری بود. از برجسته‌ترین اقتصاددانان معتقد به فلسفه گاندی می‌توان به دکتر ارنست فریتز شوماخر اشاره کرد، کسی که بعدها نقش اساسی را برای مطرح کردن تناسب فناوری در دنیا داشت.

از گاندی تا شوماخر
شوماخر قبل از تبدیل شدن به یک رهبر قابل احترام در زمینه تناسب فناوری به‌عنوان یک اقتصاددان خوب تثبیت شده بود. در واقع شوماخر، به‌عنوان یکی از حرفه‌ای‌ترین اقتصاددانان دنیا تحت‌تاثیر عقاید اقتصاددان بزرگی همچون جان مینارد کینز بوده است. بر اساس گفته ویل اوفبی، آرزوی کینز پیش از مرگ خود این بود که ردای خود را به یکی از این دو نفر بسپارد اتو کلارک یا فریتز شوماخر: اتوکلارک می‌تواند با ارقام هر کاری انجام بدهد اما شوماخر می‌تواند با آنها آواز بسازد. هم کلارک و هم شوماخر در خزانه‌داری بریتانیا در خدمت کینز بودند. پس از آن شوماخر متقاعد شد که به یکی از نمایندگان سرسخت تفاوت‌های فناوریکی و مسیر توسعه اقتصادی اجتماعی تبدیل شود. شوماخر متولد بن در آلمان غربی در سال ۱۹۱۱ است. او در اواخر دهه ۱۹۳۰ از آلمان به انگلستان نقل مکان می‌کند.

وی به‌عنوان یک مهاجر آلمانی در بریتانیا، در طول جنگ جهانی دوم یک دوره آزمایشی و پر رنج را داشت. در پایان، شوماخر خود را به‌عنوان یک اقتصاددان بزرگ و در ظرفیت‌های مختلف در موسسات گوناگون بریتانیایی معرفی کرد. چنانچه او به مدت ۲۰ سال اقتصاددان ارشد و اقتصاددان مشاور شورای ملی زغال‌سنگ بریتانیا بود. تجربه او به‌عنوان کارمند شورای ملی زغال‌سنگ بریتانیا وی را درخصوص دوباره مورد ملاحظه قرار دادن سازمان‌هایی با مقیاس بزرگ مطمئن ساخت. شوماخر نخستین کسی بود که به مشکلات مقیاس شورای ملی زغال‌سنگ بریتانیا درخصوص بیماری تنفسی و کشنده‌ای که مخصوص کارکنان زغال‌سنگ است حساس شد. او به جای اینکه پیامدهای بدیهی آن را روی سلامتی بپذیرد تصمیم گرفت که برای دفاع از خود به مبارزه برخیزد (و در نهایت هم برنده شد). او این پیروزی را با استدلال حقوقی درخصوص مباحث فنی به‌دست آورد. او مبلغ اندکی را به‌عنوان غرامت توانست به‌دست آورد (۲ تا ۳ میلیون پوند استرلینگ). شوماخر باور داشت که شورای ملی زغال‌سنگ بریتانیا نگرانی چندانی در ارتباط با مردم نداشت. از همه مهم‌تر او اعتقاد داشت که نگرشی که این شورا داشته براساس «بی‌توجهی» بوده است و چنین چیزی امری استثنایی نبوده اما این موضوع ناشی از مقیاس سازمان بوده است.

شوماخر فلسفه تازه خود را در سال ۱۹۵۹ با سفر به برمه سر و شکل بهتری داد. جایی که او تحت نظارت سازمان ملل متحد به‌عنوان مشاور اقتصادی خدمت کرده است. او در برمه با یک محیط اقتصادی مواجه شد که کاملا خلاف آنچه که در آلمان، انگلیس و ایالات‌متحده دیده بود، بود. با درآمد سرانه اندک در برمه، که می‌تواند از دید غربی‌ها فقر به حساب آید، شوماخر شگفت‌زده شد که مردم برمه هر روز سرکار می‌روند و در ظاهر نیز خوشبخت به نظر می‌رسند. زندگی در برمه اما بر او آشکار ساخت که برخی نابسامانی‌ها ناشی از عدم تناسب فناوری متعارف برای توسعه نشأت می‌گیرد. چنین راهبردی مبتنی بر استفاده از فناوری‌های سرمایه بر جوامع صنعتی پیامدهای مضری برای برمه همچون سایر کشورهای جهان سوم داشت. این مشاهدات، در میان دیگران، شوماخر را به این نتیجه رساند که مشکلات اقتصادی هیچ راه‌حل نهایی ندارند برای اینکه با مشکلات انسانی عجین هستند و آنها می‌توانند تنها تحت شرایط خاص با توجه به بعد زمان و مکان«حل شوند». البته زندگی کردن در برمه، شوماخر را با اقتصاد بودایی که یکی از قوی‌ترین و تاثیرگذارترین ایده‌ها است، آشنا کرد. موضوع مهم دیگری که شوماخر در اثنای زندگی در برمه به آن پی برد، این بود که گاندی را کشف کرد، مردی که بعدها بزرگ‌ترین اقتصاددان قرن بیستم لقب گرفت.

بنا به گفته کریتن دن (۱۹۷۵)، شوماخر همواره خود را «دزد بی‌غل و غش ایده» می‌نامید. او بسیاری از ایده‌های خود را در مورد توسعه و حفاظت از محیط زیست طبیعی را از عیسی مسیح، بودا و گاندی الهام گرفته بود. شوماخر در سال‌های پس از آن، از طریق آشنایی با کار گاندی عقاید خود را توسعه داد و از این اعتبار در اوایل دهه ۱۹۶۰ به حیدرآباد هند دعوت شد. در حالی که دعوت‌نامه او از سوی دوستش جایاپراکاش جی. نارایان در کمیسیون برنامه‌ریزی هند بود او کنفرانسی را درخصوص فناوری‌های کوچک در مناطق روستایی برگزار کرد. در هر حال سفر به هندوستان برای شوماخر فرصتی بود تا بتواند روی روش گاندی که همیشه مورد تحسین اقتصادادنان گاندی‌ها بوده است، مطالعه کند.

تولد فناوری‌های متوسط
سرخورده شدن شوماخر با سازمان‌های مقیاس بزرگ که در هند و برمه آن را تجربه کرده بود، باعث شدند او عقاید خود را توسعه دهد و به مفهوم فناوری‌های متوسط پی ببرد. این مفهوم رکن اصلی کتاب کوچک او شد؛ «اقتصادها، اگر مردم مهم هستند» که در سال ۱۹۷۳ منتشر شد. شاید او بیش از دیگران از کار گاندی تاثیر پذیرفته باشد. با استفاده از فناوری‌های متوسط، شوماخر یک راه میانه را برای کشورهای جهان سوم تصویر کرد. برای مثال می‌توان به بیل دستی و تراکتور اشاره کرد. مطابق تفسیر شوماخر (۱۹۷۳)، چنین فناوری متوسطی بسیار سازنده‌تر از فناوری بومی خواهد بود... اما این امر می‌تواند بسیار ارزان‌تر از فناوری پیچیده و سرمایه‌بر صنعتی و مدرن تمام شود. برای این منظور اگر بخواهیم فناوری متوسط یا متناسب را درک کنیم باید به موارد زیر توجه فراوانی داشته باشیم:

کارگاه‌هایی که به این منظور ایجاد شده‌اند و مردم در آن زندگی می‌کنند، لزوما نباید در مناطق شهری باشند که مقصد مهاجرت شوند. کارگاه‌های اینچنینی باید به‌طور متوسط ارزان از کار در آیند؛ بنابراین آنها می‌توانند تعداد زیادی را مشغول به کار کنند، بدون اینکه در سطحی از سرمایه‌های سنگین و دست نیافتنی باشند. روش‌های به کار گرفته شده در تولید باید ساده باشند؛ به‌طوری‌که تقاضا برای مهارت‌های بالا باید به حداقل برسد. این موضوع نه تنها به فرآیند تولید مربوط می‌شود؛ بلکه به خود مسائل سازمان نیز از قبیل تامین مواد خام، تأمین منابع مالی، بازاریابی و... مربوط می‌شود.تولید باید از منابع محلی تامین شود و برای همان محل نیز به‌طور عمده استفاده شود.

برای مقابله با این چالش‌ها، شوماخر و همکارانش در سال ۱۹۶۵ در لندن گروه توسعه فناوری متوسط (‌آی‌تی‌دی‌جی) را تاسیس کردند. از زمان آغاز به کار «آی تی دی جی»، آنها اطلاعاتی در مورد کم هزینه بودن، فناوری‌های به روزِ شده کار، خلق فناوری‌های نوآورانه‌ای که موجود نبوده‌اند و انتشار کتاب‌های راهنمای کار به‌صورت خودآموزی که مقرون به صرفه باشد را مهیا کردند. سازمان باید همچنین مسوول برگزاری کنفرانس‌های بزرگ می‌شد. در عین حال این کنفرانس‌ها باید ساده و برای تبیین فناوری‌های کم هزینه برای صنایع در مقیاس کوچک نیز فعالیت می‌کرد. برای مثال، در سال ۱۹۸۶، یک سری همایش‌های متواتر در دانشگاه آکسفورد برگزار شد. هدف از برگزاری این همایش ترویج استفاده از فناوری‌های متوسط و جلب مشارکت صنعتی در توسعه آن در کشورهای جهان سوم بود. یکی از اتفاقاتی که در این کنفرانس افتاد پیشنهادی بود که درخصوص تغییر نام مطرح شد.

فناوری متوسط چنانکه جا افتاده بود به‌عنوان فناوری نامرغوب و درجه دوم مطرح شده بود. آنها خواستار انتقال نام آن به جنبه‌های اقتصادی، فنی و مهندسی نوآوری شدند. این اصطلاح بیشتر «به انتقادهای صورت گرفته نسبت به حل مسایل فناوریکی از نقطه‌نظر مشکلات توسعه» متمرکز شده بود و چندان به عوامل اجتماعی و سیاسی توجهی نمی‌کرد. این عبارت فناوری مناسب به‌عنوان جایگزین در بخش اجتماعی و فرهنگی و ابعاد نوآوری مطرح شده بود. این تعریف، عکس عبارت فناوری متوسط بود که همواره با تحقیر از آن یاد می‌شد. منطق این بود که با عبارت فناوری مناسب شانس پذیرش آن توسط کسانی که برای آنها در نظر گرفته شده بود، تا حد زیادی ارتقا می‌یافت. اگرچه همچنان برخی عبارت فناوری متوسط را مورد استفاده قرار می‌دهند، اما در حال حاضر عمدتا به «فناوری مناسب» شهره شده است. این عبارت فناوری مناسب مدیون کسانی همچون شوماخر و گاندی است که جزو اجداد آن به حساب می‌آیند. نقش شوماخر در ترویج عبارت فناوری مناسب نمی‌تواند بدون تایید باقی ماند. نقش او در این زمینه چنان برجسته بود که ریبژنسکی (۱۹۸۰)، در‌این‌باره می‌گوید بدون شک شوماخر محرک رو به جلوی نهضت فناوری متوسط بوده است. این اغراق نیست که اگر بگوییم بدون او هیچ فناوری متوسطی هم وجود نداشت. جدا از احساسات فردی، شوماخر، از طریق شور و عشق و فداکاری خود مسبب این شد که خود را رهبر استفاده از فناوری متوسط کند.

فناوری مناسب چیست؟
فناوری متوسط ممکن است توسط نسل‌های زیادی مورد استفاده قرار گرفته باشد، اما امروزه چیزی تازه در مورد آن وجود دارد و آن را تبدیل به یک رویکرد توسعه کرده است که هدف آن مقابله با مشکلات توسعه جامعه است. از این نقطه‌نظر، فناوری‌های مناسب نباید به‌عنوان دستگاه فنی شناخته شده دیده شوند، بلکه این موضوع، رویکردی به توسعه جامعه، از نقطه‌نظر مجموعه‌ای از دانش‌ها، فنون، با گرایش‌های فلسفی دارد. در واقع برخی، آن را رویکرد سیستم‌های جامع برای توسعه نامیده‌اند که هر دو ویژگی پویا بودن و خودانطباقی را داراست. به این دلیل که کاربران آن ثروتمندتر و با مهارت‌تر می‌شوند. آنها استطاعت استفاده از هر دوی آن را دارند و همچنین می‌توانند از وسایل تکنیکی گران نیز استفاده کنند. آنچنان که «هازلتین» و «بول» در کتاب خود به نام «فناوری‌های مناسب» خاطرنشان کردند تجربه کشورهایی همچون ایالات‌متحده در استفاده از مزایای فناوری‌های مناسب این است که می‌تواند راهی برای تغییر به سمت فناوری مدرن باشد. در این مورد فناوری مناسب تنها می‌تواند با حالتی دینامیک و پویا در نظر گرفته شود نه ایستا. در واقع، فناوری مناسب قابلیت‌های تولیدی یک جامعه را بهبود می‌بخشد و جامعه را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد و باعث بهبودی آن می‌شود. در این مقاله، فناوری مناسب، به‌عنوان رویکردی برای توسعه تعریف شده است که نه تنها به ایجاد شغل و استفاده بهینه از مهارت‌های موجود و منابع تاکید دارد؛ بلکه بر اساس این مهارت‌ها و منابع ظرفیت تولید جامعه افزایش می‌یابد. تعاریف دیگر توسط نویسندگان مختلف به میزان قابل توجهی به درک بهتر از فناوری مناسب کمک می‌کند.

تعاریف دیگر از فناوری مناسب
طرحی پیش ترها مطرح شد برای اینکه فناوری مناسب را برای کشورهای جهان سوم توسعه و ترویج کند. این طرح برای کمیته ویژه کنگره آمریکا در سال ۱۹۷۶ «یو‌اس‌ای آی‌دی» آماده و مطرح شد. این پیشنهاد به شرح زیر به تشریح فناوری مناسب پرداخت. شرایط منابع موجود در فناوری‌های مناسب عبارتند از استفاده از منابع فراوان، نیروی کار، مقرون به صرفه بودن، استفاده از عوامل کمیاب، سرمایه و نیروی کاربلد که به شدت به استفاده از آنها مشتاق هستند. همچنین به استفاده از تولیدات داخل کشور نیز مشتاق و علاقه مند هستند. ویژگی‌های فناوری‌های مناسب برای واحدهای تولیدی کوچک با مقیاس کوچک اما موثر لحاظ می‌شوند، تکرار در واحدهای متعدد، اجرای آسان و نگهداری و تعمیر کم‌هزینه و قابل دسترس برای افراد کم‌درآمد از دیگر ویژگی‌های آن است. با در نظر گرفتن آنچه گفته شد برای مردمی که از فناوری‌های مناسب استفاده می‌کنند یا سود می‌برند این فناوری به‌دنبال سازگاری با محیط فرهنگی و اجتماعی است. تعریف قابل توجه دیگری که درخصوص فناوری مناسب وجود دارد توسط بوریر در سال ۱۹۷۹ به شرح زیر ارائه شده است:

«کسی که از بیشترین نفرات با آموزش‌هایی که دیده‌اند، مطابق با آرمان‌های مالی و تکنیکی‌شان استفاده کند، اما این فناوری باید تا جایی که امکان دارد برای تامین و آموزش و روش‌های تدریس نیروی انسانی تلاش و آنها را اصلاح کند تا آنها بتوانند با الزامات و فناوری‌های تولید روبه‌رو شوند.»برخی می‌گویند که در فناوری مناسب باید این مورد مدنظر قرار گیرد که آن مقدمه‌ای می‌شود تا جامعه به سوی خودتقویتی داخلی در همان جامعه حرکت کند و این فناوری از رشد فعالیت‌های داخلی و توسعه قابلیت‌های درونی و تصمیم‌هایی که خود جامعه می‌گیرد حمایت می‌کند.هریسون روزنامه‌نگار مستقل متخصص در مسائل کشورهای جهان سومی درخصوص مباحث توسعه می‌گوید که فناوری مناسب به این معنی است که هر فناوری، امکان استفاده از منابع طبیعی کشور را فراهم می‌سازد و نسبت سرمایه، نیروی کار و مهارت و افزون بر آن اهداف ملی و اجتماعی را تامین می‌کند. پروراندن فناوری مناسب به معنای تشویق آگاهانه از انتخاب درست از فناوری اشاره دارد که اجازه نمی‌دهد تجار به راحتی برای شما تصمیم بگیرند. تودارو (۱۹۹۷)، اقتصاددانی است که فناوری مناسب را اینچنین تعریف می‌کند: فناوری که برای دارایی موجود مناسب است. برای مثال فناوری که نسبت بالایی از نیروی کار را به کار می‌گیرد و این مناسب‌تر از هر گونه نسبت نیروی کار در مقیاس کوچکتر است.

مورا واتز (۱۹۷۴) نویسنده مجلات اقتصادی، فناوری مناسب را این‌گونه تعریف می‌کند: یکسری از فنونی که منابع موجود در محیط را بهینه می‌سازد. برای هر فرآیند و پروژه، این فناوری است که رفاه اجتماعی را به حداکثر می‌رساند اگر عوامل و تولیدات با قیمت‌های سایه باشند.در تعریف بتز اما فناوری مناسب با فراهم آوردن راه‌حل‌های فنی یکسان دانسته شده است و همچنین برای ساختار اقتصادی مناسب و موثر اعلام شده است. در این باره می‌توان به ویژگی‌های دیگری که این گروه تاکید داشته‌اند، اشاره کرد: توانایی‌شان برای تامین مالی خودشان، توانایی‌شان برای تامین و نگهداری تسهیلات‌شان، شرایط محیطی در نظر گرفته شده و قابلیت‌های مدیریتی مردم از دیگر عواملی هستند که در این باره اشاره شده است.البته تعاریف دیگری نیز از ویژگی‌های فناوری مناسب ارائه شده‌اند. به تعریف ژوکوییه و بلانک توجه کنید:

فناوری مناسب، در حال حاضر به‌عنوان اصطلاحی عمومی در گستره وسیعی از فناوری‌های مشخص شده به رسمیت شناخته شده‌اند که دارای ویژگی منحصر به فردی است: سرمایه‌گذاری با هزینه کم برای هر کارگاه، سرمایه‌گذاری کم برای هر واحد خروجی، ساده‌سازی سازمانی، سازگاری بالا به یک محیط اجتماعی و فرهنگی مخصوص، استفاده کم از منابع طبیعی، هزینه اندک برای تولید محصول نهایی یا پتانسیل بالا برای اشتغال.

ویژگی‌های فناوری مناسب
تعریف آخر نه تنها معیاری برای تناسب فناوریک پیشنهاد می‌کند، بلکه فناوری نامناسب را نیز نشان می‌دهد. ویژگی‌هایی که توسط نویسندگانی در این حیطه مستند شده‌اند (کارلی و کریستی، ۱۹۹۳، کانگدان، دارو و ساکسنیان، دان، اوانز و آدلر، هازلتاین و بول، ژوکوییه و بلانک، شوماخر). اما به‌عنوان یک درمان قطعی در اینجا نتیجه‌گیری نمی‌شود. تناسب فناوریک تنها به ایجاد اشتغال، استفاده از منابع محلی و استفاده از منابع انرژی تجدیدپذیر محدود نمی‌شود. آنها به مقرون‌به‌صرفه بودن، سهولت نگهداری، سازگار با زیرساخت‌های موجود در استفاده از منابع کمیاب طبیعی، محیط زیست بی‌خطر و متمایل به مقیاس کوچک و کارآمد بودن شهره‌اند. برای بسیاری، فناوری مناسب همیشه کوچک، ساده و ارزان است که نیروی مشتاق جذب می‌کند. شاید شوماخر بیش از هر کس دیگری، این اصطلاح را عمومی کرد. با این حال آندرسون (۱۹۸۵)، خاطرنشان کرده است که مقیاس، پیچیدگی و هزینه همیشه به‌طور مثبت نکات مورد نظر نیستند. امکان دارد که ماشینی با مقیاس بزرگ هم ارزان و هم ساده باشد که هم در مجموعه‌های کوچک و هم بزرگ کارآمد باشد. این‌گونه نیست که عموما ایده‌های مشابه شوماخر را مقیاس بحث قرار داد. برای مثال شوماخر می‌گوید: اینکه یک فعالیت صنعتی به شرایط منطقه در حال توسعه مناسب است به‌طور مستقیم به مقیاس بستگی ندارد جز به فناوری مورد استفاده قرار گرفته. قابل تصور است که شوماخر به مقیاس‌های کوچک و موقتی تا دائمی متعهد است.شوماخر روزی به یکی از دوستانش گفته بود که او در دنیایی از سازمان‌های کوچک زندگی کرده است ممکن است که کتابی بنویسد که نامش «بزرگِ زیباست» باشد (الوین تافلر)

تنوع در انتخاب فناوری
ویژگی‌ها یا معیارهای فناوری مناسب بحث شده در بالا به این معنی نیست که در اینجا یک فناوری کامل وجود دارد یا اکسیری که می‌تواند همه مشکلات اقتصادی و اجتماعی جهان سوم را به یکباره حل کند. این واقعیت باقی می‌ماند که شرایط یک جامعه جهان سومی با دیگری اختلاف دارد و چیزی که برای یک جامعه جهان سومی مناسب است لزوما برای دیگری مناسب نخواهد بود. چنانکه ویل اوفبی (۱۹۹۰) خاطرنشان کرد که مفهوم فناوری مناسب تلاش می‌کند تا تفاوت فناوری‌ها را براساس نسبی بودن با اهداف یا شرایط خاص متمایز کند. فناوری مناسب علیه فناوری پیشرفته نیست. از این مجموعه، بهترین انتخاب‌ها مبتنی بر اهداف عینی هستند تا تاثیرات محیطی و انسانی را به کار گرفته و ممکن سازند.

عقیده فناوری مناسب پیشنهاد می‌کند که همه جایگزین‌ها باید در بهترین جای خود باشند. این تصور که فناوری پیشرفته همواره نامناسب برای کشورهای جهان سوم است، یک تفسیر اغراق‌آمیز و گمراه‌کننده در هدف از فناوری مناسب است. واقع‌بینانه نیست که گفته شود که برای پیشرفت کشورهای جهان سوم باید فرهنگی از فناوری حاکم باشد. باید در خاطر داشته باشیم که تمرکز اولیه فناوری مناسب روی مناطق روستایی در کشورهای جهان سوم است. این به رسمیت شناختن رشد اقتصادی در چند سال گذشته است که به دلیل کمبود سرمایه و ارز خارجی محدود به مناطق شهری شده است. جالب توجه است بدانید که مقاومت‌ها در پذیرش فناوری مناسب معمولا توسط فقرا که با استفاده از آن سود می‌برند، نبوده، بلکه توسط ثروتمندان و نخبگان صورت گرفته است. نخبگان جهان سوم ماننده فقرای مصیبت‌زده، از نیازهای اولیه محروم نیستند. به همین دلیل است که استخری از فناوری‌های در دسترس برای استفاده در کشورهای جهان سوم ساخته شده است.

انتقادها از فناوری مناسب
به‌رغم صراحت کافی در سودی که در استفاده از فناوری مناسب نهفته بوده است، اما انتقادهای زیادی نیز از آن شده است. متداول‌ترین انتقادی که تاکنون ارائه شده نیز بر ناکافی بودن آن حکایت دارد و گفته می‌شود که با یک فناوری نمی‌توان به رشد و بهبود استاندارد زندگی رسید. بیشتر این انتقادها هم با شکست‌های فناوری مناسب در برخی نقاط مستند می‌شود. ریبژنسکی (۱۹۸۰)، نقل قول می‌کند که در بین موارد ذکر شده می‌توان به بیوگازهاضم که در هند و کره جنوبی رها شده بودند، اشاره کرد. گفته می‌شود که که در متان کافی در عرضه کود گاو وجود نداشته و همین را به‌عنوان مدرکی برای استفاده ناکارآمد از فناوری مناسب بیان می‌کنند. البته حسابگری منتقدان یک طرفه به قاضی رفتن است. پروژه دولت ملی در توسعه بیوگاز در سال ۱۹۸۱ فواید بی‌شماری را برای بسیاری در مناطق روستایی هند به ارمغان آورد. برای مثال، بیوگاز در پورا، یک روستا در جنوب هند را از پمپ آب، روشنایی برق، پخت و پز و نیازهای کودی را در بین ۴۸۵ ساکن این روستا برطرف کرد. بنا به گفته سمپات، دو میلیون پایگاه بیوگاز هاضم از سال ۱۹۸۱ در هند نصب شده‌اند و اگرچه در برخی موارد این برنامه مشکلات خودش را داشت اما پیشرفت‌های قابل توجهی هم داشته است.

فناوری ممکن است از نقطه‌نظر مهندسی کار آمد نباشد اما این موضوع بسیار کوته‌نظرانه و غیر‌واقعی است که در توصیف هرگونه فناوری که افزایش ظرفیت را برای برآوردن اهداف و آرمان‌های جامعه دارد با عنوان ناکارآمد همراه کنیم. انتقاد مطرح شده‌ای ادعا می‌کند که بهره‌وری در محل کار با فناوری مناسب در معرض خطر قرار می‌گیرد. این استدلال به‌طور ضمنی نشان می‌دهد که خروجی برای هر کارگر با فناوری مناسب بی‌اهمیت است. واقعیت این است که فناوریست‌های مناسب، ارتباط بین بهره‌وری و استاندارد زندگی را می‌فهمند. از سوی دیگر، باید این را متوجه شد که با توجه به وضعیت بیکاری بومی در بسیاری از جوامع جهان سوم به حداکثر رساندن فرصت‌های شغلی یک موضوع اصلی است، نه یک موضوع از اولویت‌های تابع.

این امکان وجود دارد که تلاش برای به حداکثر رساندن بهره‌وری در مناطق شهری به‌طور همزمان با تلاش برای به حداکثر رساندن فرصت‌های شغلی برای افراد بیکار در بخش‌های سنتی و رسمی دنبال شده باشد. موضوع در مورد امید بستن برای بهره‌وری و ایجاد شغل نیست اما همانطور که قبلا ذکر شد، پیدا کردن یک ترکیب خوب از تکنیک‌ها برای ترویج و حصول اطمینان از توزیع گسترده منافع حاصل از توسعه از اهداف اصلی فناوری مناسب است. افزون بر این برخی منتقدان مطرح می‌کنند که فناوری‌های مناسب آنگونه که گفته می‌شود موثر است، در عمل موثر نبوده است و مدعی‌اند که بسیار ساده می‌شود نشان داد که فناوری‌های سرمایه‌بر می‌توانند غالب شوند. این انتقادها می‌گویند که هر فناوری بسته به زمان خود باید مورد استفاده قرار گیرد.این احتمالا یکی از بحث‌هایی است که بر اساس فرضیه «بازار آزاد» و چیزهای دیگر مشابه آن صورت می‌گیرد. این‌گونه به نظر می‌رسد که فناوری غالب شاید فناوری موثر یا بیشتر موثر نباشد، با این حال ممکن است برای حفظ فناوری‌های بی‌فایده از طریق مداخله دولت، اینرسی سازمانی و اقدامات گروه‌های دارای منافع، سال‌ها سرمایه‌گذاری عظیم و موقعیت تثبیت شده از فناوری ممکن است به‌دلیل وجود آلترناتیوها مورد قضاوت متعصبانه قرار بگیرند. روزنبرک می‌گوید: « این کاملا قابل تصور است که یک راه‌حل بدتر می‌تواند در این راه به‌طور نامحدود تداوم داشته باشد».

یکی دیگر از انتقادهایی که مطرح می‌شود این است که فناوری مناسب فناوری نامرغوب است و کشورهای صنعتی غربی برای اینکه بتوانند تسلط خود را در حوزه اقتصادی و اجتماعی حفظ کنند به ترویج اینگونه فناوری می‌پردازند. در اینجا هیچ مدرکی وجود ندارد که کشوری که با فناوری‌های ساده شروع کرده است نتوانسته به فناوری‌های پیچیده‌تر دست یابد. به عکس شواهدی وجود دارد که کشورهایی که با فناوری‌های ساده شروع کرده‌اند توانسته‌اند به فناوری‌های پیچیده نیز دست یابند.همواره تمایل به این وجود دارد تا فناوری مناسب را به دلایل نادرست و بدون توجه به حقیقت ذاتی آن محکوم کنند. برخی نویسندگان می‌گویند که بسیاری از انتقادات مطرح شده درباره فناوری مناسب یک‌طرفه است. برخی نیز می‌گویند طرفداران فناوری مناسب نیز تمایل به گزافه‌گویی دارند. متاسفانه، این حالت گاهی اوقات به‌عنوان نگرش بنیادی است که فناوری مناسب را تنها رویکرد فناوریکی قابل‌قبول در توسعه جهان سوم می‌داند. این نگرش به ظاهر برای توضیح یکپارچه نسبت به مشکلات توسعه در جهان سوم است و تنها به‌منظور بالا بردن شک و تردید در مورد تحرک بخشی برخی از فناوریست‌های مناسب صورت می‌گیرد. ژکوییه در این مورد می‌گوید: فناوری مناسب نباید ‌عنوان بهترین راه‌حل دوم نگریسته شود. در مقابل نباید به‌عنوان راه‌حل تمام و کمال دیده شود. فناوری مناسب جایگزین جهانی برای فناوری مدرن متعارف نیست. فناوری‌های مناسب و مدرن به جای اینکه متضاد هم باشند، مکمل یکدیگرند. آنها باید تنها با محل خود سازگار باشند.