فقط پول تعیین‌کننده است، نه صدا
لی‌لا رضایی
فرهاد جواهرکلام از آن دسته خوانندگانی است که در نسل طلایی موسیقی پاپ، توانست خوش بدرخشد. او آلبوم‌های زیادی را در آن دهه طلایی منتشر و روانه بازار موسیقی کرد و توانست مخاطبان بسیاری را با خود همراه کند اما بعد‌ها کم‌کاری و بعدا بیکاری خوانندگان دهه‌های ۷۰ و ۸۰ به او نیز سرایت کرد و او حالا جزو خوانندگانی است که هوادارانش را درانتظار انتشار یک آلبوم جدید گذاشته است. آنچه می‌خوانید گفت‌وگو با این خواننده است.

چرا کسی مثل شما با سابقه‌ای که دارد، گوشه‌گیر شده است، در صورتی که جو موسیقی پر شده است از ناخوانندگان و....
چون جو موسیقی، به هیچ وجه جو مناسبی نیست. متاسفانه این عده که از آنها نام بردید تحت عنوان نابلدان و ناخوانندگان، همان‌هایی هستند که باعث شده‌اند این جو، خراب شود و نتوان در آن فعالیت حرفه‌ای و هنری کرد. اینها با صرف هزینه‌های هنگفت، فضای سالم را کمرنگ کرده‌اند و موجب شده‌اند فضای نابرابری در موسیقی ایجاد شود. فضایی که من و امثال من دیگر نتوانیم در آن فعالیت حرفه‌ای کنیم و به بقای زندگی موسیقایی خود ادامه بدهیم. من که با ضرب و زور هزینه و پول اضافه وارد این مقوله نشده‌ام که حالا بخواهم با صرف مبلغی کلان‌تر دوام خود را تضمین کنم. اصلا دوست ندارم با پول و لابی و لینک و این چیزها خودم را در راس امور قرار بدهم.

خوب اگر قرار باشد عرصه را خالی کنید، فضا متعلق به همین‌ها خواهد شد، بدون اینکه کوچک‌ترین تلاش و زحمتی بابت حضورشان در موسیقی بکشند!
بله، همین حالا هم همین کار را کرده‌اند. کدام یک از اینها برای حضور در عرصه موسیقی پاپ، در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تست صدا داد که اگر قبول شد به موسیقی بیاید و اگر نشد برود دنبال کارش و دست از سرموسیقی بردارد؟ هیچ کدام! درحالی‌که من و امثال من و دوستان پیشکسوت ترم مانند خشایار اعتمادی، نیما مسیحا و.... برای موسیقی زحمت کشیدیم، تست صدا دادیم و در این تست قبول شدیم تا بتوانیم آلبوم منتشر کنیم و صدایمان در بین مردم شنیده شود. در حالی این اتفاقات می‌افتاد و ما این همه سختی می‌کشیدیم که امروزه به صرف داشتن پول و صرف هزینه می‌توانی یک شبه، کلی مشهور و در بین مردم شناخته شوی. اگر پول داشته باشی به راحتی می‌توانی آهنگی بسازی، ترانه‌ای برایش بخری، تنظیم خوب کنی و برای پخش آن هم هزینه کنی و با صرف پول آن را به گوش مردم برسانی و به سرعت برق و باد مشهور و معروف شوی! درحالی‌که در زمان ما وضعیت اصلا به این صورت نبود. خیلی سخت بود تا کسی بتواند بخواند و آهنگش در میان مردم گل کند. چون این قدر رسانه نبود و این قدر به راحتی نمی‌شد در میان مردم شنیده شد!

ولی هنوز هم خیلی‌ها دارند با انجام کارهای خوب، خود را در میان مردم در دل موسیقی کشور جای می‌دهند. پس اینها تکلیفشان چیست؟
متاسفانه باید قبول کنیم که درگیر دوره با کار خوب مطرح شدن گذشت. دوره اینکه به کمک تلاش و کار خوب بتوانی مطرح و شنیده شوی، سال‌هاست که از دور خارج شده است. سال‌هاست که دیگر «تلاش» بی‌معنا و ‌مفهوم شده است و به جای آن پول آمده است. به این معنی که اگر پول داشته باشی، لازم نیست کاری کنی، حتی لازم نیست صدای خوبی هم داشته باشی. همانطور که شنیده‌ایم این روزها دارا بودن صرف صدای خوب کافی نیست. اگر سال‌ها پیش با صدای خوب خواننده می‌شدی، این روزها با تیپ خوب، قیافه و ظاهر خوب، پول خوب و.... می‌توانی وارد مقوله موسیقی شوی. در دیگر هنرها هم چنین وضعی رایج است و اگر این طوری پیش برود باید عطای هنر را به لقایش بخشید.

تکلیف این دوستان هنرمند که هنوز در پی انتشار کار هنری هستند نیز معلوم است. این دوستان یا باید بنشینند یک گوشه و کاری به کسی نداشته باشند و قید کار هنری خود را بزنند و یا وارد مافیای موسیقی شوند و با پارتی و لابی و... خودی نشان دهند تا بتوانند دیده شوند. وگرنه دست بالای دست بسیار است و اصلا مجالی برای دیده شدن آنها و شنیده شدن کارهایشان نخواهد بود. متاسفانه این روزها مردم عقلشان به چشمشان است و هر آنچه را ببینند باور می‌کنند و به آن اعتقاد قلبی می‌آورند. مثلا وقتی ناخواننده‌ای از گرد راه نرسیده، به واسطه لابی و پارتی و پول و... و بگیرو ببند با تهیه کننده و شرکت و... تبلیغات گسترده می‌کند و کار او بدون هیچ محدودیتی از رسانه‌های اجتماعی و سایت‌های موسیقی با صرف هزینه هنگفت منتشر می‌شود و به دست همه می‌رسد، قابل مقایسه با منی نیست که فقط به صدایم اکتفا کرده‌ام و به مخاطبانی که من را از سال‌ها پیش می‌شناختند و دنبالم می‌کردند. چرا که قطعا این عزیزان نیز به مرور زمان و با شنیدن کارهای جدید، ذائقه و سلیقه‌شان طی این مدت تغییر کرده است و من نمی‌توانم دیگر از آنها توقع داشته باشم هیچ کاری را گوش نکنند و منتظر باشند تا من دست به انتشار کارهایم بزنم. چرا که موسیقی مثل رودخانه‌ای در جریان است و اگر ما هم با او درجریان نباشیم، دیگران حتما در جریان آن هستند و با آن پیش می‌روند.

راه‌حلی اندیشیده‌اید؟
واقعا فکر می‌کنید نجات‌دهنده باشد؟ وقتی مردم تبلیغات گسترده‌ای را مدام و روز و شب در خیابان و کوچه و بازار و اینترنت و... می‌بینند، چطور می‌توان توقع داشت، با یک راه حل ساده مشکلی به این عظمت را حل کرد؟ متاسفانه این روزها بین خواننده و ناخواننده تفاوتی نیست و کسی نمی‌تواند اینها را از هم تشخیص بدهد و صدالبته که بین اینها تبعیض است. ناخواننده‌ای که صدا و هنر ندارد و در ازای آن پول دارد به مراتب بهتر و بیشتر از خواننده‌ای که صدا دارد و پول ندارد، دیده و شنیده می‌شود. چون این هدف پول است و وقتی آن را نداشته باشی، پس لازم نیست دیگر حتی کار کنی! چون کسی که پول دارد بی‌آنکه کاری کند، جور شما را می‌کشد و معروف می‌شود.

برای حل این معضل فقط می‌توان کسانی را به عرصه وارد کرد که کاربلد و وارد باشند. افراد کارآزموده، می‌توانند کمک‌دهندگان خوبی در این زمینه باشند. متاسفانه مردم این روزها از کنسرت اشباع شده‌اند، از بس کنسرت‌های تکراری از خوانندگان تکراری با صداهای تکراری شنیده‌اند. طرف از موسیقی بویی نبرده وبه یکباره دلش هوس خواندن کرده و خواننده شده است. همین شخص پشت سر هم کنسرت می‌دهد، چون لابی و پول دارد. تهیه‌کنندگان هم که فقط به فکر جیب خود هستند و دل برای کسی نمی‌سوزانند. کسانی هم که قدرت خرید بلیت کنسرت دارند، دیگر به کنسرت نمی‌روند و قیمت بلیت‌ها هم برای شهروندانی است که بالاتر از میدان ونک زندگی می‌کنند. پس تکلیف شهروندان پایین‌تر از ونک چه می‌شود؟ مگر آنها موسیقی نمی‌خواهند؟ مگر سهمی از هنر و فرهنگ این جامعه ندارند که محکوم به ناتوانی درخرید حتی یک بلیت در سال شده‌اند؟