پنج پندار نادرست درباره خلاقیت
در سال‌های اخیر، پژوهش‌ها و تحقیقات بسیاری در ارتباط با خلاقیت صورت پذیرفته است که از لابه‌لای نتایج و دستاوردهای آنها می‌توان این واقعیت را دریافت که سوء تعبیرها و برداشت‌های نادرست بسیاری در ارتباط با خلاقیت وجود دارد که برخی از آنها در میان مدیران تازه‌کار و کم تجربه شایع‌تر است و در اینجا به پنج مورد از مهم‌ترین آنها اشاره خواهد شد.پس از مطالعه این پنج سوء برداشت، هر مدیری به‌ویژه مدیران تازه کار باید از خود بپرسند که آیا تاکنون چنین سوءبرداشت‌هایی در مورد خلاقیت در ذهن‌شان وجود داشته است و اگر چنین بوده، دوری جستن از این برداشت‌های نادرست چگونه می‌تواند به بهبود توانایی‌های مدیریتی تان در حوزه استفاده حداکثری از پتانسیل خلاقانه گروه شان کمک کند.

سوءبرداشت شماره ۱: افراد شما هرچه باهوش‌تر باشند، خلاق‌ترهم خواهند بود.
هوش و استعداد افراد ارتباط چندانی با توانایی خلاقانه آنها ندارد. همین‌که شما از هوش و استعداد متوسطی برخوردار باشید - با IQ حدود ۱۲۰ - کافی است تا دست به خلاقیت بزنید و تفکر خلاقانه از خود بروز دهید. بنابراین بدانید و آگاه باشید که لازمه خلاق بودن، باهوش بودن و برخورداری از استعدادهای خاص و درخشان نیست و هر کسی با هر بهره هوشی می‌تواند خلاق باشد و دست به خلاقیت بزند.

سوء برداشت شماره 2: جوان ترها از پیرترها خلاق ترند.
سن افراد، شاخص تعیین کننده‌ای در بروز پتانسیل خلاقانه آنها نیست. تحقیقات نشان داده که بین ۷ تا ۱۰ سال طول می‌کشد تا یک فرد به دانش و آگاهی نسبی در یک حوزه دست یابد. به نحوی که قادر باشد در آن زمینه خاص دست به خلاقیت و نوآوری بزند. بنابراین در دنیای کسب و کار، خلاقیت در تمام کسانی که به بلوغ کاری رسیده‌اند، قابل شکل‌گیری است. بر این اساس، همان‌طور که افراد تازه کار ممکن است هم خام و بی‌تجربه و در نتیجه ناتوان از بروز خلاقیت‌های پی در پی باشند، افراد کارآزموده و باتجربه نیز ممکن است به‌دلیل گیر کردن در قید و بندهای الگوهای جاافتاده و سنتی، از خلاق بودن و خلاقانه عمل کردن دور شوند.

سوء برداشت شماره 3: خلاقیت، فقط مخصوص افراد خاص و برگزیده است.
ابراز تمایل برای خلاقانه عمل کردن با در نظر گرفتن ریسک‌ها و مخاطرات آن و تلاش برای جور دیگر دیدن در بروز خلاقیت در افراد گروه بسیار موثر است. اما همه اعضای یک گروه باید بدانند که خلاقیت، مخصوص افراد و مناصب خاصی که ریسک پذیرهستند، نیست. بنابراین به افراد گروه تان بفهمانید که خلاق بودن به معنای رفتن به درون دهان اژدها نیست و خلاقیت، فرد و منصب خاصی نمی‌شناسد. مدیران هم خود باید به این واقعیت توجه کنند که ایده‌های خلاقانه موجب ایجاد دگرگونی‌ها و انقلاب‌های بزرگ در صنعت و تجارت شده است و این دگرگونی‌ها را می‌توان در هر سازمان و شرکتی ایجاد کرد و گسترش بخشید.

سوء برداشت شماره 4: فعالیت‌های خلاقانه، لزوما انفرادی و شخصی هستند.
درصد بالایی از مهم‌ترین اختراعات و نوآوری‌های تاریخ بشر در نتیجه کار گروهی و هم اندیشی یک گروه شکل گرفته است. اعضای باهوش و ماهر یک گروه قادرند با تعامل سازنده و روی هم ریختن ایده‌های خلاقانه خود، دست به کارهای بزرگی بزنند. قوه خلاقانه هر کدام از اعضای گروه در کنار قوای سایرین، تاثیرگذاری بیشتری پیدا کرده و به نوآوری‌های بهتر و بیشتری منتهی می‌شود. بنابراین، اعضای گروه باید اندیشه‌ها و ایده‌های خلاقانه و متفاوت خود را در قالب خلاقیت گروهی پرورش دهند و به خلاقیت فردی صرف بسنده نکنند.

سوء برداشت شماره 5: خلاقیت را نمی‌توان مدیریت کرد.
خلاقیت، مانند غول چراغ جادو است که نمی‌توان آن را برای همیشه در داخل بطری نگه داشت. از سویی دیگر، هیچ مدیری نمی‌تواند به‌طور قطع پیش‌بینی کند که خلاقیت، کجا، توسط چه کسی و چگونه روی خواهد داد. با این همه، شما به عنوان یک مدیر می‌توانید شرایطی را به وجود آورید که در آن، خلاقیت و نوآوری‌های حاصل از آن، بیشتر و بهتر اتفاق بیفتد. بنابراین می‌توان ادعا کرد که خلاقیت را می‌توان مدیریت و هدایت کرد.

اما درس‌های نهفته در این پنج سوءبرداشت کدامند؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که هر گروهی دارای پتانسیل خلاق بودن و در نتیجه آن نوآور بودن است اما برای بروز و نمایان شدن این پتانسیل نیاز به تحقق شرایط و مقدمات خاصی است که تدارک دیدن و مهیا ساختن شرایط برای بروز مطلوب خلاقیت به یکسری اقدامات نیاز دارد. بنابراین از شما به عنوان مدیر انتظار می‌رود تا:

• با دقت، ترکیب اعضای گروه تان را تعیین کنید.
• محیط فیزیکی و روانی کار را تقویت و تلطیف کنید.
• ابزارها و تکنیک‌هایی که موجب گسترش ایده پردازی و خلاقیت می‌شوند را ایجاد کنید.
• فرآیند خلاقانه را به بهترین نحو مدیریت کنید تا بهترین ایده‌ها و نگرش‌ها در سازمان تان متجلی شده و به صورت محصولات، خدمات و فرآیندهای نوآورانه و مبتکرانه بروز پیدا کنند.
بهترین نقطه آغاز برای این حرکت، آشنا شدن با مراحل مختلف فرآیند خلاقیت است.

فرآیند خلاقیت
فرآیند خلاقیت شامل چهار مرحله زیر است:
1) تیم‌تان را بچینید: شما باید اعضای تیم‌تان را به گونه‌ای انتخاب کنید که بیشترین خلاقیت را ارائه دهند.
۲) فرصت‌ها را شناسایی کنید: سپس از اعضای گروه بخواهید مسائلی که حل آنها نیازمند خلاقیت و نوآوری است را شناسایی کنند.
3) گزینه‌های متعددی تولید کنید: در مرحله بعد و با استفاده از تفکر کثرت‌گرایانه، اعضای گروه باید یکسری ایده‌ها و گزینه‌ها برای حل مساله مطرح شده، ارائه دهند.
۴) روی بهترین گزینه اتفاق نظر کنید: در این مرحله اعضای گروه ‌باید روی بهترین گزینه و راه‌حل مساله اتفاق نظر کنند و ارزشمندترین و خلاقانه‌ترین محصول، خدمت یا روشی را ارائه دهند.
تمام این مراحل، دارای اهمیت بسیار و کلیدی بوده و موفقیت گروه در خلاقیت در گرو تحقق یافتن مطلوب و کامل همه این مراحل است و وظیفه شما به‌عنوان مدیر در این میان عبارت است از؛ حصول اطمینان از حرکت گروه در مسیر درست منتهی به خلاقیت.

مترجم: سید حسین علوی لنگرودی
منبع: Harvard Business Review