یادداشت پیش‌رو خلاصه‌ای از گزارش مفصل پروژه «ایران ۲۰۴۰ دانشگاه استنفورد» درخصوص چشم‌انداز بازار انرژی ایران است. پروژه «ایران ۲۰۴۰ دانشگاه استنفورد» تلاشی دانشگاهی با هدف ترویج مطالعات کلان‌نگر اقتصادی و فنی در حوزه توسعه پایدار و بلندمدت ایران است. این پروژه با مدیریت دکتر پویا آزادی به منظور استفاده از ظرفیت‌های علمی پژوهشگران برجسته خارج از کشور با هدف مطالعه وضعیت کنونی و دورنمای بخش‌های مختلف اقتصاد ایران تشکیل شده است. این طرح با رویکردی کمّی و واقعیت‌محور و به دور از روزمرگی‌های سیاسی به پژوهش در حوزه‌های مختلف اقتصادی مانند انرژی، کشاورزی، خدمات، منابع طبیعی و انسانی، و محیط‌زیست در مقیاس کشوری می‌پردازد.

گزارش پیش‌رو تحلیلی کلی از شرایط تولید و مصرف گاز طبیعی و برق در ایران و روند تغییرات آنها در افق ۲۰۴۰ ارائه می‌دهد. بخش آغازین گزارش به بررسی تحولات حوزه گاز در سال‌های گذشته می‌پردازد و ضمن ترسیم چشم‌‌‌‌‌‌‌انداز آتی تولید و مصرف، هزینه‌فرصت ناشی از تخصیص غیر‌بهینه این منبع طبیعی را به‌صورت کمّی مورد بحث قرار می‌دهد. بخش دوم گزارش به‌صورت‌بندی شرایط کنونی صنعت برق پرداخته و مصرف آتی هریک از بخش‌های مصرف‌کننده را بر اساس روند تغییر مولفه‌های تاثیرگذار معین می‌کند. در انتها با محاسبه محدوده عملکرد اقتصادی، نیروگاه‌های بزرگ‌مقیاس خورشیدی و بادی در اقلیم ایران و تبیین بازگشت اقتصادی منتج از گاز صرفه‌جویی شده، این گزارش گزینه‌های فراروی ایران را برای افزایش ظرفیت تولید برق مورد قیاس قرار می‌دهد.

صنعت گاز ایران با توسعه میدان عظیم پارس‌جنوبی در دو دهه گذشته از رشد چشمگیری برخوردار شده به نحوی که میزان تولید گاز از ۲۳۰ میلیون‌متر مکعب در روز (م.م.‌م.ر.) در سال ۲۰۰۰ به ۷۵۰ (م.م.‌م.ر.) در سال ۲۰۱۷ افزایش یافته و طبق برآورد این مطالعه پیش‌بینی می‌شود که این رقم تا سال‌های ۲۰۲۰ و ۲۰۴۰ به ترتیب به ۹۲۰ و ۱۱۵۰(م.م.‌م.ر.) فزونی یابد (نمودار ۱). از علل اصلی کاهش شتاب تولید گاز در سال‌های پس از تکمیل پروژه پارس‌جنوبی (حدود سال ۲۰۲۱) می‌توان به پتانسیل کمتر میادین توسعه نیافته و افت فشار طبیعی میادین در حال تولید، به‌ویژه میدان پارس‌جنوبی اشاره کرد. به‌رغم پیشرفت‌های مذکور در زمینه استخراج گاز، رشد مصرف داخلی گاز طبیعی نیز به دلیل رشد جمعیت، قیمت‌های یارانه‌ای، جایگزینی سوخت‌های مایع با گاز طبیعی و توسعه پتروشیمی و دیگر صنایع انرژی‌بر متناظر با رشد تولید یا بعضا سریع‌تر از آن بوده است. عدم افزایش حجم تزریق گاز به میادین نفتی و تراز تجاری صفر یا منفی تجارت گاز با کشورهای همسایه از تبعات این رشد بی‌سابقه‌ است. تحلیل حاضر نمایانگر تداوم تقاضای فزاینده برای گاز طبیعی در بخش‌های تولید برق و پتروشیمی و دیگر صنایع است. همچنین این گزارش توان نهایی ایران برای صادرات گاز را حداکثر تا سطح ۱۰۰(م.م.‌م.ر.) تخمین می‌زند که انتظار می‌رود این رقم به‌راحتی از سوی بازار انرژی در کشورهای همجوار (ترکیه، عراق، عمان، ارمنستان) جذب شود.

اولویت‌بندی توزیع، قیمت‌گذاری پلکانی و تخصیص سهمیه برای مصارف گوناگون گاز طبیعی ابزارهای مورد استفاده دولت ایران برای مدیریت بازار گاز را تشکیل می‌دهند. نمودار۲ وضعیت کنونی مؤلفه‌های فوق‌الذکر را به تقریب و در قالبی ساده‌‌شده نمایش می‌دهد. عدم همخوانی بین کشش قیمتی بخش‌های مختلف مصرف‌کننده و قیمت‌های تصویبی (غیر رقابتی) موجب ایجاد بازار غیربهینه و هدررفت موقعیت عظیم برای کسب درآمد عمومی بیشتر شده است.

از سال ۱۹۹۰ تاکنون ظرفیت تولید برق ایران با میانگین سالانه 4/ 2 گیگا‌وات افزایش یافته تا پاسخگوی افزایش تقاضای 1/ 9 تراوات ساعتی کشور در سال باشد. در سال ۲۰۱۶، گاز طبیعی تامین‌کننده ۸۵ درصد انرژی اولیه تولید برق و سهم سوخت‌های مایع و برقابی نیز به ترتیب ۹ درصد و ۵ درصد بوده است. پیش‌بینی این گزارش حاکی از آن است که در افق زمانی ۲۰۴۰ شتاب افزایش مصرف برق به تدریج از میانگین فعلی 8/ 6 به 8/ 3 تراوات ساعت درسال کاهش یافته و متعاقبا نیاز سالانه برای افزایش ظرفیت شبکه در این دوره زمانی از 0/ 3 به 3/ 1 گیگا‌وات تقلیل می‌یابد. هزینه تولید برق در نیروگاه‌های سیکل‌ترکیبی در ایران بر اساس هزینه-فرصت مفروض برای گاز طبیعی بین 5/ 1 تا 3/ 6 سنت بر کیلو وات ساعت برآورد می‌شود. این در حالی است که تبدیل نیروگاه‌های گازی فعلی به سیکل‌ترکیبی و نوسازی نیروگاه‌های بخاری، امکان اضافه کردن حدود ۱۰ گیگاوات ظرفیت با هزینه سرشکن شده کمتر از یک سنت بر کیلووات ساعت را فراهم می‌سازد. همچنین بررسی صورت‌گرفته نشان می‌دهد که تولید برق تجدیدپذیر در اقلیم ایران از طریق پروژه‌های بزرگ‌مقیاس خورشیدی و بادی با فرض تامین مالی دولتی، هزینه‌ای حدود ۴ سنت بر کیلووات ساعت دربر خواهد داشت. تقبل چنین هزینه‌ای تنها با اطمینان از حصول ارزش‌افزوده‌ای بیش از ۱۵۰ هزار دلار به ازای هر میلیون مترمکعب گاز صرفه‌جویی شده توجیه‌پذیر است. در حال‌حاضر استفاده از گاز طبیعی در بخش حمل ونقل، صادرات، (و با قطعیت کمتر) تزریق مجدد به میادین نفتی به‌طور بالقوه توانایی تحقق شرط فوق را دارا می‌باشند. در میان مصارف فوق، بازار بخش حمل و نقل گازی اشباع و برای رشد بیشتر نیازمند اعمال سیاست‌های تحریک بازار (به‌طور مثال با افزایش قیمت بنزین) است. با در نظر گرفتن سبد محصولات پتروشیمی در ایران و بازار جهانی این محصولات، سرمایه‌گذاری در بخش انرژی‌های تجدید‌پذیر به منظور ایجاد گاز مازاد برای افزایش تولید در این بخش در حال‌حاضر فاقد صرفه اقتصادی است.

نگاه استنفورد به «ایران 2040»

نگاه استنفورد به «ایران 2040»

نگاه استنفورد به «ایران 2040»